خبرگزاری ایسنا نوشت: در این روزها که مراسم عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) برپاست و بار دیگر این تعابیر بیشتر شنیده میشود ، بد نیست به اهالی کوفه در سال ۶۱ هجری نگاهی متفاوت بیندازیم؛ نگاهی که به دور از احساسات باشد و با در نظر داشتن وضعیت و شرایط کوفیان در آن زمان، کمی ابعاد مختلف رفتار کوفیان در آن مقطع زمانی را روشنتر کند و جغرافیای دقیقتری برای اهل تفکر در مورد طیفهای فکری آنان در ذهن مخاطب طالب آگاهی فراهم کند.
بهتر است برای روشنشدن موضوع، ابتدا به طرح این پرسش بپردازیم که آیا آنها که فاجعه کربلا را رقم زدند همانها بودند که به امام (ع) نامهها نوشتند و او را به حضور در کوفه دعوت کردند و آیا شیعیان نقشی در شهادت حسین ابن علی (ع) داشتند؟
برای پاسخ بد نیست در آغاز به جریانشناسی مردم کوفه در سال ۶۰ و ۶۱ هجری بپردازیم:
وقتی صحبت از کوفیان به میان میآید، شاید این مطلب به ذهن متبادر شود که اکثر جمعیت کوفه را شیعیان تشکیل میدادهاند؛ در حالی که شیعیان نه تنها در کوفه در اقلیت بودند بلکه طبق روایت «کشی» از امام باقر (ع)، در زمان امیرالمومنین (ع) «شیعیان اعتقادی» در کوفه کمتر از ۵۰ نفر بودهاند. (اختیار معرفه الرجال، ج ۱، ص ۶۲). از طرفی پس از سلطه معاویه بر مسلمین، با سیاستهای سختگیرانه او نسبت به شیعیان و ارعاب و قتل و تعقیب آنان، شیعه اعتقادی در کوفه بسیار کمتر از آن چیزی بوده که امروز به ذهن میرسد.
اگر بخواهیم جماعت کوفی را در سالی که واقعه عاشورا به وقوع پیوست تقسیمبندی کنیم به چهار گروه عمده میرسیم:
۱- علویان: عمده جمعیت کوفه و جهان اسلام در آن زمان و حتی امروز در این دسته جای میگیرند؛ گروهی که حب شیخین (ابوبکر و عمر) را در سینه داشتند و علی (ع) را نیز به عنوان خلیفه چهارم - و نه امام - بر حق میدانستند. شاید امروز غالب اهل سنت را بتوان پیرو همین طرز تفکر دانست که البته در طول تاریخ و با به وجود آمدن مباحث فقهی و کلامی، به «اهل سنت» معروف شدهاند، نه «علوی».
۲- شیعیان: گروهی که از ابتدا حق را با امیرالمومنین (ع) میدانستند و معتقد بودند در ماجرای سقیفه، حق امام (ع) ضایع شد و به وصیت پیامبر (ص) در غدیر توجهی نشد. شیعیان کنونی جزو این دسته هستند که آن زمان آنان را رافضی (از دین بیرونشده) میخواندند و در این یادداشت «شیعه اعتقادی» نامیده میشوند.
۳- عثمانیها: گروهی که به خلافت ثلاثه معتقد بودند و میگفتند عثمان به ناحق کشته شد و امیرالمومنین (ع) را در مرگ عثمان دخیل میدانستند. سردسته ترویج این عقیده، معاویه بود و امثال یزید و عبیدالله بن زیاد نیز از چنین عقیدهای پیروی میکردند. شاید بتوان تفکر تکفیری و سلفی امروز را که دشمنی با اهل بیت (ع) از ارکان اصلی این تفکر است، نشأتگرفته از این طرز فکر دانست.
۴- خوارج: آنان حب شیخین در سینه داشتند و معتقد بودند پس از آن دو، بنیهاشم و بنیامیه به راه خلاف رفتند و با هر دو طایفه دشمنی میکردند. خوارج با طرز نگاهی که به حکومت داشتند با بیشتر خلفا به مشکل میخوردند و به همین دلیل شاید از پیروان این تفکر، جز معدود افرادی که امروز در بخشی از عمان و شمال آفریقا باقی ماندهاند، دیگر نام و نشانی نمانده باشد.
با این تقسیمبندی و با توجه به سیاست «تغییر جمعیتی» معاویه، بیشتر اهل کوفه آن زمان را علویها و عثمانیها تشکیل میدادند و درست است که دعوتنامهها به امام (ع) را زعمای شیعه نوشتند اما بیشتر امضاءگنندگان از علویان به حساب میآمدند. اگر نویسندگان نامهها را زعمای شیعه اعتقادی و امضاءکنندگان را شیعیان سیاسی یا همان دسته اول بدانیم، شاید بهتر بتوانیم دلیل حاضرنشدن کوفیان در کربلا را درک کنیم.
از طرفی این پرسش پیش میآید که چه کسانی در روز عاشورا مقابل امام (ع) ایستادند و شیعیان کجا بودند؟ بررسی چند دلیل شاید پاسخ این پرسش را روشن کند:
۱- سپاهی که عبیدالله برای مقابله با امام فراهم کرد، بر موضوع قتل عثمان و این فرضیه غلط که علی (ع) در این ماجرا نقش داشتند، تکیه ویژهای داشتند و خود حاکم کوفه نیز در نامهای به عمر سعد به این نکته اشاره میکند: «میان حسین و یاران وی و آب حائل شو که یک قطره از آن ننوشند، همانطور که با متقی پاکیزهخوی مظلوم، امیر مومنان عثمان بن عفان رفتار کردند» (ترجمه تاریخ طبری، ج ۷، ص ۳۰۰۶). میتوان از مضمون این نامه و نوع رفتار سپاه عمر سعد به خصوص در جریان بستن آب به تفکر عثمانی آنان پی برد که در واقع بستن آب به روی اهل بیت پیامبر (ص) را به تلافی بستن آب از سوی غوغائیان در غائله مرگ عثمان انجام دادند و علی (ع) و اولادش را در این اتفاق دخیل معرفی میکردند.
۲- وقتی امام حسین (ع) با سپاه دشمن به احتجاج برمیخیزد و از آنان دلیل این رفتارشان را میپرسد، آنان پاسخی میدهند که نوع تفکرشان را کاملا مشخص میکند: «بغضا لابیک - کینهای است از پدرت»! این پاسخ دو نکته را روشن میکند؛ اول اینکه سیطره تفکر عثمانی را در سپاه عمر سعد نشان میدهد و دوم اینکه نشاندهنده حضورنداشتن شیعیان و علویها در این سپاه است. کدام شیعهای است که نسبت به امیرالمومنین علی (ع) بغض داشته باشد و طبق تقسیمبندی صورتگرفته، علویها نیز با علی (ع) دشمنی نداشتند.
۳- شیعیان اعتقادی، مجالی برای حضور در کربلا نیافتند. وقتی مسلم و هانی به شهادت رسیدند، عبیدالله به توصیه یزید (طبری، ج ۷، ص ۲۹۶۲) به صرف ظن و شک، کوفیان را دستگیر میکرد و چنان فضای رعب و وحشتی در کوفه به راه انداخته بود که هیچکس جرأت عرض اندام نداشت؛ چه رسد به حمایت از حسین (ع).
۴- عبیدالله بر مبنای همان سیاست سرکوب، اولا به شدت راههای ورودی و خروجی کوفه را تحت نظر گرفت و ثانیا محله شیعیان کوفه را محاصره کرد تا جایی که معدود شیعیانی همچون حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه از راه شط و پنهانی خود را به کربلا رساندند. در این باب، شواهد زیادی وجود دارد. به طور مثال، طبری از قول یونس بن ابی اسحاق سبیعی نقل میکند: «وقتی عبیدالله خبر یافت که حسین از مکه به کوفه میآید، حصین بن نمیر را فرستاد که در قادسیه جای گرفت و از قادسیه تا قطعطانه و تا لعلع سواران نهاد.» (طبری، ج۷، ص۲۹۸۱) و یا «و چنان سخت شده بود که یک نفر از مردم همدان به کوفه آمده بود که ارث خود را بگیرد. ماموران او را گرفتند و نزد پسر زیاد بردند و او بدون سوال، دستور قتل آن بیچاره را صادر کرد.» (حیاتالامام حسین، ج ۳، ص۱۱۷).
۵- بسیاری از کوفیان حتی فکرش را هم نمیکردند که فرجام حرکت امام حسین (ع) به اینجا برسد و برداشت دیگری از رفتار یزیدیان داشتند؛ چنانکه حر وقتی با دیدن اوضاع امام (ع) در روز عاشورا از بستن راه ایشان پشیمان میشود و به سپاه اباعبدالله (ع) میپیوندد، میگوید: من گمان نمیکردم که پیشنهاد شما را نپذیرند و به این سرنوشت دچارت کنند. به خدا اگر میدانستم که بدینجا میکشد، هرگز به چنین کاری دست نمیزدم ( زندگینامه امام حسین (ع)، سیدهاشم رسولی محلاتی، ص۱۹۲).
میتوان دلایل دیگری هم برای اثبات عثمانی بودن سپاه عمر سعد و حضور نداشتن شیعیان در دفاع از امام حسین (ع) ذکر کرد که شاید در این وجیزه نگنجد اما ممکن است این پرسش پیش بیاید پس چرا کوفیان (شیعیان اعتقادی) در حمایت از مسلم و هانی کوتاهی کردند؟ جواب این سوال را میتوان در تفاوت فاحشی که شیعیان، میان امام (ع) و سایرین قائل میشدند، یافت؛ مثل رفتار امثال سلیمان ابن صرد خزاعی که تا حضور امام (ع) در کوفه قیام بالسیف را مکروه میدانستند یا آنجا که خبر شهادت مسلم و هانی به امام رسید یکی از یاران به این نکته اشاره کرد که اگر شما در کوفه حاضر شوید نوع رفتار کوفیان متفاوت خواهد بود.
حال با این تفاسیر شاید بتوان از منظری دیگر به نوع رفتار کوفیان نگاه کرد. پس از واقعه عاشورا، دستگاه تبلیغاتی بنیامیه و پس از آن بنیعباس برای سرکوب و تحقیر شیعه، شیعیان را به عنوان قاتلان امام حسین (ع) معرفی کردند اما دست کم با همین چند دلیل میتوان ثابت کرد که شیعیان اعتقادی نهتنها در مقابل حسین بن علی (ع) نایستادند بلکه حتی مجال حمایت از او را نیز نیافتند. از طرفی عمده سپاه عمر سعد از عثمانیهایی تشکیل میشد که با شعار «یالثارات العثمان - ای خونیهای عثمان» در پی تلافی قتل عثمان بودند و به این بهانه با اهل بیت (ع) دشمنی داشتند.
مخلص کلام اینکه در بررسی وقایع تاریخی دست کم از اهل مطالعه و طالبان حقیقت این انتظار میرود که تحلیل و قضاوت دقیقتری داشته باشد، البته در کنار توجه به این موضوع، همگی باید این سوال را از خود بپرسیم که اگر خود ما در سال ۶۱ هجری در کوفه بودیم چه رفتاری از خود نشان میدادیم؟
--------------------------------------------------------
منابع:
ترجمه تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده
رجالکشی
انسابالاشراف
حیاتالامام حسین
زندگینامه امام حسین (ع)، سیدهاشم رسولی محلاتی
لهوف سید ابن طاووس
بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا، محمدرضا هدایتپناه
سیر اعلام النباء، ذهبی
المعجم، ابن قانع
فتوح البلدان، بلاذری
مقتل، خوارزمی