یادداشت/ عليرضا كتابدار*ـ در قسمتهاي پاييني سري دوم برنامة خندوانه با اجراي رامبد جوان، عادل فردوسيپور به عنوان مهمان برنامه خاطرهاي از لهجة كرماني تعريف كرد. او كه به همراه خواهرش براي شركت در مراسم ختم مادربزرگش عازم رفسنجان شده بود با مشكل پرسيدن آدرس مواجه شده بود. اين چهرة مشهور و محبوب كرماني از مردم آدرس خيابان «نخعي» ـ با فتحه روي نون ـ را ميپرسيد و مردم رفسنجان از وجود چنين خياباني در شهر اظهار بياطلاعي ميكردند. او پس از چند تلاش ناكام بالاخره متوجه مشكل ميشود و ميپرسد خيابان نخعي ـ با كسره زير نون و «عــــــــي» كشيده كه از ويژگيهاي لهجة كرماني است، كجاست و البته سريع مردم متوجه شده و به او آدرس را نشان ميدهند!
در تعاريف زبانشناسي، ما هر زبان را شامل گويشهايي و هر گويش را شامل زيرگويشهايي ميدانيم و در سطحي پايينتر، از لهجههاي فراوان در هر زبان ياد ميكنيم. كرماني يا كرموني تنها يك لهجه محسوب ميشود، با وجود اين ميبينيم يك تفاوت بسيار كوچك باعث چه پارازيتهاي ارتباطي و حتي بدفهمي و يا كجفهميهايي ميشود.
حال وقتي با دو زبان جداگانه مواجه ميشويم اين تفاوتها بسيار بيشتر ميشود. هر زبان بيانگر يك فرهنگ است و مفاهيمي در هر زبان وجود دارد كه در زبان ديگر وجود ندارند و بنابراين قابل ترجمه نيز نيستند و حتي ميتواند باعث اختلال گسترده در رساندن معنا شوند. به عنوان نمونه، ما مشهديها به شيريني خاصي كه در بسياري از نقاط ايران به آن «نان خامهاي» گفته ميشود، «نارنجك» ميگوييم. اين نام اينقدر طبيعي است كه در بسياري از قناديهاي مشهد مثلا ميبينيد نوشته نارنجك كيلويي فلان تومان؛ اين نام همانقدر كه براي مشهديها طبيعي است براي ديگران عجيب است و به عنوان نمونه، شايد اگر به يك تهراني بگوييد نارنجك ميخواهم فكر كند شما قصد منفجر كردن جايي داريد و يحتمل ديناميت و تيانتي هم خواهيد خواست!
در آخرين سفري كه به كردستان و شهر زيباي سنندج داشتم يكي از دوستان بسيار مهربان و عزيز كُرد ناگهاني و يهويي به من گفت: فلاني ميخواهم برايت يك «كِلاش» بگيرم! براي من كه تنها تصورم از واژة «كلاش» اسلحة كلاشينكف است، شنيدن اين جمله بهتآور بود! داشتم در ذهن خودم مرور ميكردم من كِي اسلحة كلاش خواستم؟ آن را چه كار بكنم؟ چگونه را ببرم و ...؟ يكي از دوستان كه چهرة بهتزده مرا ديد توضيح داد كه «كِلاش» پاپوش مخصوص لباس كُردي است كه پاشنه ندارد و بسيار هم نفيس و زيباست.
مشابه «نارنجك» يا «كلاش» در هر زبان، گويش و لهجهاي وجود دارد. واژههاي زيادي در زبان كردي وجود دارد كه به معنايي كه در كردي است معادلي در زبان فارسي ندارد و بنابراين، ترجمه نميتواند بازگوكننده خوبي براي بيان معنا باشد.
هدف از زبان برقراري «ارتباط» با ديگران است. ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده، مشروط بر آنکه در گیرنده پیام، مشابهت معنی با معنی موردنظر فرستنده پیام ایجاد شود. هر چقدر زبان، گويش و لهجهها با هم تفاوت كُند احتمال رساندن معناي مشترك كمتر و كمتر ميشود.
در اين ميان و در شرايطي كه در فرهنگ ما ميزان مطالعه بهشدت كاهش يافته است، رسانه و فرهنگ و زبان حاكم بر آن بسيار حائز اهميت است. در زماني كه مردم كمتر كتاب ميخوانند نقش رسانهها در ايجاد بار معنايي مثبت و منفي به واژهها اهميت مضاعفي دارد. زبان حامل ايدئولوژي است و طبيعي است كه با توجه به كاركردهاي مختلفي كه براي رسانهها قائل هستيم، وقتي رسانه حامل انتقال زبان باشد، بار ايدئولوژيك آن افزايش مييابد.
هنگامي كه ميخواهيم مفهومي را با زباني غير از زبان مادري افراد به آنان منتقل كنيم، بسياري از اوقات حتي در حد تفاوت لهجه يا گويش ميتواند باعث بدفهمي نسبت به پيام شود، بنابراين براي رساندن مفاهيم به شكلي كه حداكثر اشتراك معنا را با معناي موردنظر فرستنده در ذهن گيرنده ايجاد كند، انتقال پيام به زبان مادري بهترين روش محسوب ميشود.
راهاندازي بخش زبان كُردي به خبرگزاري مهر گام مثبت و رو به جلويي است كه ميتواند باعث ارتباط بيش از پيشِ كمي و كيفي بخش عمدهاي از هموطنان عزيز و غيور ما با جزئيات تحولات كشور باشد؛ گامي كه هر چند دير بود، اما بالاخره مديران اين رسانه به اهميت و ضرورت آن پي بردند و آن را عملي كردند، به اميد اينكه شاهد چنين اتفاقي در ساير خبرگزاريهاي مهم كشور نيز باشيم.
* مدرس روزنامهنگاري دفتر مطالعات و توسعه رسانهها