به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر با عنوان سه گام اساسی برای تحول علوم انسانی نوشته مالک شجاعی جشوقانی دکترای فلسفه معاصر از دانشگاه تهران است که اکنون متن آن در پی می آید.
در سال هاى اخیر ( مشخصا از آغاز دهه هشتاد) تلاشهای جدیدى براى تبیین مبانى فلسفى و روش شناسى علوم انسانى آغاز شده است؛
۱-تاسیس گروه فلسفه علوم انسانی در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (۱۳۸۵) و انتشار فصلنامه تخصصی «روش شناسی علوم انسانی» توسط این گروه
۲- تاسیس گروه فلسفه علوم انسانی مجمع عالی حکمت اسلامی (۱۳۸۷) و برگزاری ۲۷ نشست علمی در باب مبانی فلسفی علوم انسانی و ظرفیت شناسی علوم اسلامی ( فلسفه و کلام، فقه و تفسیر، اخلاق و تاریخ و …) برای علوم انسانی
۳- تاسیس گروه فلسفه علوم انسانی اسلامی مؤسسه آموزش عالی حوزوی اندیشه وابسته به پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (۱۳۹۰) که در دو سطح کوتاه و بلندمدت به تدوین نقشه راه تحول در علوم انسانی و تدوین نظام موضوعات علوم انسانی اسلامی و تعریف پروژه های علمی و همچنین ساماندهی، مدیریت و راهبری موضوعات مرتبط با تحول علوم انسانی در پژوهشگاه مبتنی بر نقشه راه
و …..
با این وجود در جریانهای فکری بعد از انقلاب نوعی اجماع بر سر امکان وضرورت بومی (یا اسلامی)سازی علوم انسانی وجود ندارد. حتی کسانی که از اسلامی سازی علوم دفاع می کنند، از وحدتِ مبنا، روش و راهبرد برخوردار نیستند. مدافعان که بخش قابل توجهی از عالمان حوزه و دانشگاه هستند(آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح ، جریان فرهنگستان علوم اسلامی قم، پژوهشگاه حوزه دانشگاه ، دکتر سید حسین نصر، دکتر مهدی گلشنی، دکتر خسرو باقری، دکتر حسین کچوییان، دکتر ابراهیم فیاض و…) گاه با اتکاء به علوم اسلامی موجود (اعم از تفسیر حدیث کلام و فلسفه و عرفان اسلامی)، گاه با اتکاء به مباحثی که در فلسفه و تاریخ علم و مباحث فلسفه دین و کلام جدید در غرب مدرن مطرح شده و گاه با اتکاء به مباحثی که در دوره (یا وضع پست مدرن) مطرح شده و عمدتا ناظر به نقد جهانشمولی فلسفه وعلم غربی است کوشیده اند تا به نقادی وضع موجود علوم انسانی وارایه راه حل برای برون رفت از بحرانهای موجود علوم انسانی بپردازند.
به نظر می رسد صرف نظر از دیدگاههای بزرگانی چون آیت الله جوادی و آیت الله مصباح که از مبدا علوم و فرهنگ اسلامی به طرح این بحث پرداخته اند )، سایر دیدگاهها اعم از منتقدان ومدافعان اسلامی سازی، به نوعی(سلبی یا ایجابی) ریشه در آراء و مباحثی دارد که در تاریخ فلسفه و علوم انسانی غربی مطرح شده است. یا آراءپوزیتیویستها و نوپوزیتیویستها و فلاسفه تحلیلیِ علم و دین مبنا قرار گرفته است و یا آراء منتقدان فلسفه و علم مدرن، همچون توماس کوهن، فوکو و هیدگر و … یا متفکران سنت گرا همچون رنه گنون و یا مطالعات اخیر در حوزه های انسانشناسی و مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی معرفت، مطالعات پست مدرن و … .
با آغاز به کار شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی (۱۳۸۹) فرصت جدی برای امر تحول در علوم انسانی پدید آمد، این بار برخلاف تجربه انقلاب فرهنگی اول (دهه پنجاه و شصت) اتفاقات مهمی رخ داده بود؛ وضعیت مطالعات اسلامی در حوزه از سویی و مطالعات علوم انسانی در دانشگاهها و موسسات آموزشی و پژوهشی در قیاس با سه دهه قبل از آن، به لحاظ کمی و کیفی غیر قابل مقایسه بو ، ضمن آنکه در برنامه ریزی تحول علوم انسانی علاوه بر مولفه اسلامی سازی بر مولفه کارآمدی، روزآمدی و غنی سازی هم تاکید شده بود و از آن مهمتر این کار با مشارکت اساتید حوزه علوم انسانی از مهم ترین گروهها و دانشگاههای آموزش عالی کشور انجام شد، در واقع سیاستگزاری های کلان با مقام اجرا در جامعه علمی خود متخصصان هر رشته علمی اتفاق افتاد.
راهبرد کوتاه مدت شورای تحول چنانکه از تحلیل محتوای وبگاه آن برمی آید، تاکنون و عمدتا تحول برنامه ریزی درسی و سرفصلها بوده، سرفصلهایی که آخرین ویرایش بازنگری آن بعضا مربوط به سالهای ۱۳۶۶ و گاه قبل از آن بوده است. گام بعدی تدوین کتاب متناسب با سرفصلها و گام بعد تربیت و دانش افزایی اساتید، متناسب با طرح های تحولی می باشد.
به نظر می رسد برای پیشبرد تحول در علوم انسانی، باید ضمن در نظر داشتن نقاط قوت تجارب فوق الذکر، سه گام کلان برداشته شود؛
گام اول؛ وضعیت شناسی انتقادی – آسیب شناسانه وضع کنونی آموزش و پژوهش عالی علوم انسانی، پژوهشها و طرحهای نظری و عملیاتی انجام شده در جهت تحول علوم انسانی (در سه سطح جهانی، جهان اسلام و ایران معاصر) و گزارشی آسیب شناسانه (و البته رصد نقاط قوت) از این طرح ها و برنامه ها و پیامدهای تحقق یافنه آن.
گام دوم ؛ تدوین محورهای کلان وضعیت مطلوب آموزش و پژوهش علوم انسانی (با توجه به اسناد بالادستی (آموزه های کلان دینی ، دیدگاههای مقام معظم رهبری(مدظله العالی) نقشه جامع علمی کشور ، برنامه ششم توسعه ، و ….) و مباحث نظری فلسفه علوم انسانی، رابطه دین و علوم انسانی، مطالعات عالی علوم انسانی(با زیرشاخه های تاریخ علوم انسانی، جامعه شناسی علوم انسانی، مدیریت آموزش عالی علوم انسانی، اقتصاد آموزش عالی علوم انسانی و … ) و طراحی نظام سیاستگزاری آموزش عالی متناسب با آن.
گام سوم ؛ تعریف نقشه راه (راهبردهای کلان) برای عبور از گام اول به سوی گام دوم. در اینجا باید مشارکت حداکثری جامعه علمی از هر رشته علمی دیده شود (به ویژه ظرفیتهای انجمنهای علمی و گروه های فعال علوم انسانی دانشگاهها و موسسات پژوهشی) در اولویت قرار گیرد .
پیشنهاد می شود رصد تجارب مراکز زیر (از منظر تحول علوم انسانی) در اولویت قرار گیرد؛
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه (از زمان تاسیس ۱۳۶۱ تا به امروز)
دانشگاه امام صادق(ع) (از زمان تاسیس ۱۳۶۱ تا به امروز )
سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت) (از زمان تاسیس ۱۳۶۳ تا به امروز)
دانشگاه باقرالعلوم(ع) (از زمان تاسیس ۱۳۶۴ تا به امروز)
دانشگاه مفید (از زمان تاسیس ۱۳۶۸ تا به امروز)
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی( از زمان تاسیس ۱۳۶۰ تا به امروز)
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی (از زمان تاسیس ۱۳۷۳ تا به امروز)
موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) (از زمان تاسیس ۱۳۷۴ تا به امروز)
جامعه المصطفی(ص) العالمیه، ۱۳۸۶
شورای تخصصی اسلامی شدن دانشگاه ها (از زمان تاسیس ۱۳۷۶ تا به امروز)
شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی(از زمان تاسیس ۱۳۸۸ تا به امروز)
منبع: طلیعه