خبرگزاری مهر، گروه استانها: مردم شهرستان شهیدپرور شاهرود صبح دوشنبه سرد پائیزی خود را با آئین ویژه وداع با پیکر پاک شهیدی آغاز کردند که در همین ماه محرم گذشته برای دفاع از حرمین شریفین به کشور سوریه اعزام شد تا درراه دفاع از مقدسات در لباس سرباز اسلام انجاموظیفه کند که دستان ناپاک داعشیان نامسلمان وی را از جمعمان جدا کرد و در بازگشت با چهرهای ملکوتی، بر دستان یاران و آشنایان تا خانه ابدی مشایعت شد.
کانون بسیج شاهرود؛ ساعت۸:۴۵
همه آمدهاند یکبار دیگر شهید مدافع حرم و حضور پرشور مردم متدین و خداجوی شهرستان شاهرود که با کانون بسیج، شهید و شهادت بیگانه نیستند.
همین سال گذشته بود که «علی اصحابی» با «حسین تابسته» دیگر شهید مدافع حرم شاهرودی در همین مکان خداحافظی کردند و هنوز خاطره وداع با یک هزار شهید شهرستان شاهرود از قزوینی و بسطامی و جلالی تا برادران خواجه مظفری، برادران ظریف، سه برادر حسینیان، مصطفایی، غنیمت پور و کریمی و اخوی عرب و اردکانی را در ذهن دارند.
پیر و جوان، مرد و زن آمدهاند تا در آئین وداع با علی اصحابی شرکت کنند و خوشا به حال علی که امروز هزاران نفر در شاهرود و صدها نفر در شهر مجن، زادگاهش چشمانتظار به تابوتش مینگرند و این سعادت جز شهادت، چه نامی میتواند داشته باشد.
پیکر علی اصحابی بر روی دست یگان کادر تشریفات سپاه پاسداران برداشته میشود، ندای لا الله الا الله و صوت قریب بلندگوی محوطه بیرونی کانون بسیج که نوحهای در وصف شهادت میخواند «اینجا هوای دلها بارانی است».
خیابان امام خمینی(ره)، شاهرود، ساعت۸:۵۵
امتداد جمعیت حاضر برای تشییع پیکر پاک شهید اصحابی بیش از دویست متر در ادامه دارد همه گریانند و همراه پیکر پاک او به عزاداری میپردازند شاید نتوان امروز در وصف بزرگی این مردم شهیدپرور و خداجو کلامی گفت اما شنیدن احساس چند همشهری میتواند گویای همهچیز باشد.
مرتضی حسینی نام دارد لباسش نشان از این دارد که با علی همکار است شالی سیاه بر روی لبان، و قطرههای اشک در گوشه چشم آنقدر بعضش نزدیک به فروپاشی است که میتوان آن را از صدا و چشمانش دید میگوید: خوش به سعادتش دوستان میروند ما میمانیم هنوز داغ حسین(تابسته) را در دل داشتیم علی هم خدایی شد.
مرتضی از علی سخن نمیگوید انگار خودش را بر دستان همشهریان میبیند با حسرتی خاص ادامه میدهد: خوشا به سعادتش ما اگر این لیاقت را داشته باشیم هیچچیز از خدا نمیخواهیم اما حیف ...
اشک مجال سخن از مرتضی گرفته و علی بر روی دستان همشهریان پیش میرود امروز، رها، سبک و آزاد.
خیابان امام خمینی(ره) شاهرود، ساعت ۹:۱۲
انحنای خیابان امام خمینی(ره) شاهرود نمیگذارد انتهای جمعیت دیده شود از یکی میپرسم اینهمه حضور امروز برای چیست؟ از آن سؤالهایی که مشخص است به دنبال چه میگردم و این بار سوژه یکی دیگر از شهروندان شاهرودی است میگوید: آمدهاند تا بگویند قدر میدانند بزرگی و عظمت شهدانشان را مثل همان روزهای مقاومت و ایثار همان روزهایی که در همین خیابان شهیدان را میآوردند و مردم شاهرود در کنارشان بعضاً تا نماز صبح دعا میخواندند پشت دربهای بسته سپاه سابق و کانون بسیج امروزی.
محمد جعفری نام دارد، اهل مجن است همشهری شهید اصحابی میگوید او را میشناسم متولد سال ۵۲ یا ۵۴ بود سه فرزند داشت تقریباً ۱۵، ۱۶سالی میشد که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در گروه ده محرم مشغول به کار بود همین محرم قبلی رفت به سوریه برای دفاع، برای جنگ بابی ارزشی برای حفظ ارزشها و امروز خدایی شد.
چشم از پیکر علی برنمیدارد میترسم جلوی پایش را نبیند بیاختیار گوشه کاپشنش را میچسبم نمیدانم چرا احساس میکنم اکنون باید مراقب اوباشم.
با اشک ادامه میدهد: خیلی مهربان بود خانوادهدوست به بچههایش عشق میورزید دوست خوبی هم بود این را همکارانش هم میگویند آخرین بار پیش از محرم او را دیدم و رفت.
پیکر علی هم همچنان میرود.
مجن، گلزار شهدا پیش از اذان ظهر
گلزار شهدای مجن از حضور مردم متدین و خداجوی این شهر کوچک و اما پر تاریخ مالامال است حتی نمیتوان گام از گام برداشت عطر حضور از همین دورهم به مشام میرسد اقوام علی اینجا به انتظار پیکر پاکش ایستادهاند.
یکی میگوید: بسیار خوب بود عاشق ولایت و وطن، همه را دوست داشت از تکفیریها متنفر بود و دستآخر هم برای رضای خدا خون پاک خود را به اسلام و مردم خود هدیه کرد.
زنی مسن است از اقوام علی آنقدر سریع سخن میگوید که مجالی برای پرسیدن نامش نیست شیون زنان میگوید: علی نورانی بود خودش انگار میدانست شهید میشود دیگر آشنای علی میگوید: عاشق کار و خدمت به مردم بود در هر لباسی به کار در راستای عشق خداوند متعال و درراه اسلام عشق میورزید.
ترکیب صدای شیون، ناله و گریه با ندای بلند گوی گلزار شهدای مجن، فضایی نورانی به محیط داده است و علی کماکان در اوج، امروز، اینجا در سرمای سه درجه زیر صفر مجن در کنار دلهایی گرم از عطر حضور ...
محوطه بیرونی گلزار شهدای مجن، ساعت۱۲:۱۰
افرادی که نماز ظهر را خواندهاند کمکم بیرون میآیند بر مزار علی خانواده و آشنایانش هستند گویا نمیخواهند او را ترک کنند و این بار مجالی است برای گفتوگو درباره علی با آشنایانش.
یکی از دوستان این شهید بزرگوار میگوید: در کارش انسان دقیقی بود همیشه نماز را سروقت به پا میداشت به همه مهربانی میکرد و از آن چهرههایی بود که گویا معلوم است ماندنی نیست.
یاد متن فیلمهای دفاع مقدسی میافتم آنجا که میگفتند فلانی نوربالا میزند انگار علی هم از آن دسته افرادی بود که از ابتدا نوربالا میزد این را از گفتار دوستان و خانوادهاش میتوان فهمید، علی نوشک ادامه میدهد: گه گاهی از مغازه ما خرید میکرد همیشه خوشصحبت بود نه اینکه چون امروز روز تشییع پیکر او باشد این را بگویم، خیر، بسیار مرد نازنینی بود از آن دست افرادی که این روزها کمپیدا میشود.
پایانی، درراه بازگشت ساعت:۱۲:۴۰
آئین ختم علی اصحابی شهید مدافع حرم در مسجد امام حسین(ع) مجن برگزار میشود اما گویا آشنایان او را تا آن زمان تنها نمیگذارند.
شهیدی که درراه دفاع از حرمین شریفین رفت و جاودانه شد شهیدی که برای دفاع از آرمانهای اسلام، امام و شهدا رفت و به دست دژخیمان نامسلمان شربت شهادت نوشید و چه کسی میداند که امروز خانواده علی در چه حالاند اما خودش امروز یکی از خوشحالترین افراد شهر و دیارمان است، کمی دقت با چشم دل میخواهد تا ببینی از آن بالا چه لبخندی بر جمعیت میزند آنهم نوربالا.
دل کندن سخت است در خاتمه این دیدار، شاید صحبتهای یکی از همکارانش خالی از لطف نباشد، علیرضا نام دارد نام خانوادگیاش را نمیگوید من هم اصرار نمیکنم میگوید: دوستان خوبی بودیم اما او رفت و مرا جای گذاشت سال پیش که شهید تابسته خدایی شد آرزو کردم این نوروز را نبینم، علی هم رفت همراه با ۹ماه از سال، پس کی این شهادت نصیبم میشود نمیدانم. شاید نزدیک باشد شاید هم اصلاً لیاقتش را نداشته باشم.
علیرضا هم از آن دست افرادی است که نوربالا میزند.