به گزارش خبرنگار مهر، نشست نمایش و نقد فیلم مستند «زمناکو» با حضور مهدی قربانپور کارگردان، عزیزالله حاجیمشهدی منتقد و محمد شکیبانیا تهیه کننده ظهر امروز سهشنبه ۲۲ دی ماه در محل خبرگزاری مهر برگزار شد.
مهدی قربانپور در نشست فیلم مستند «زمناکو» گفت: قبل از اینکه «زمناکو» ساخته شود هیچ آشنایی با بمباران شیمیایی نداشتم و حتی نمی دانستم حلبچه کجاست. اولین بار که به کردستان ایران سفر کردم، متوجه شدم حلبچه در عراق است و باور نمی کردم دولتی بتواند کشور خودش را بمباران کند.
وی افزود: این دغدغه سال ها با من بود تا اینکه یک بار به موزه صلح تهران رفتم و با تعدادی از جانبازان شیمیایی که در واقع راوی زنده بخشی از تاریخ هستند، آشنا شدم. در یکی از اطلاعیه های موزه با چند موضوع جذاب مواجه شدم که مقوله بمباران شیمیایی بیش از بقیه توجهم را جلب کرد. با مدیر روابط عمومی انجمن قربانیان شیمیایی که مدیریت روابط عمومی موزه صلح تهران را هم به عهده داشت این مساله را در میان گذاشتم و پس از آن با حامد شکیبانیا تهیه کننده در این باره حرف زدم. علی رغم اینکه فکر می کردم تهیه کننده تمایلی به این همکاری نداشته باشد، ولی تشویق های او در من ایجاد انگیزه کرد تا این مساله را جدی تر پیگیری کنم.
سفر به حلبچه
وی ادامه داد: اولین سفر ما به کردستان عراق برای دیدن «علی» قهرمان داستان ما شکل گرفت که این دیدار کمی برایم غیرمنتظره بود و شاید بهتر است بگویم توی ذوقم خورد. چرا که من از او تصور دیگری داشتم. علی گذشته ای در ایران داشت که سرنوشتش او را تا حلبچه رساند. در این سفر کلی تصاویر ثبت و ضبط شد و ما باید فکر می کردیم چگونه می توانیم از این اسناد تصویری استفاده کنیم و به آنها هویت دهیم تا قصه علی آنطور که هست به تصویر درآید.
کارگردان مستند «زمناکو» گفت: این سفر با سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه همزمان شده بود و به خاطر شلوغی جمعیت همان روز اول سفرمان متوجه شدیم جایی برای اقامت نداریم. قرار اولمان هم با علی آنجا شکل گرفت. فکر کردم شاید ما را پس بزند و تمایلی به صحبت درباره گذشته اش نداشته باشد ولی او ما را به خانه اش دعوت کرد و از این طریق ما با خانواده کُرد او پیوند خوردیم.
قربان پور با اشاره به اینکه هنوز هیچ اطلاعاتی از زندگی او در ایران نداشتیم، گفت: به مدت ۱۰ روز در حلبچه تصاویری ضبط کردیم که مبنای پژوهش و ادامه پروژه ما بود، ولی بعد از مدتی بازبینی احساس کردم در هیچ کدام اینها تصویری از «زمناکو» نیست چرا که با موضوعات پراکنده ای از علی مواجه شدیم که تاثیرگذاری چندانی در رسیدن به قصه ما نداشتند و از طرفی منابع متعدد و بعضا غیر قابل استناد بودند. با کمک علی بخشی از این صحنه ها را ارزیابی کردیم تا خودش در آنچه از زندگی اش روایت می شود، سهیم باشد.
وی ادامه داد: بعد از سفر اول و اطلاعاتی که به دست آوردیم، سفر دوم مان منسجم تر و با اطلاعات بیشتری به وقوع پیوست. به همین خاطر با توجه به زمان کمی که علی می توانست در اختیارمان بگذارد، برنامه ریزی اصولی تری داشتیم.
قوم بدون جغرافیا معنا ندارد
قربان پور اظهارکرد: پدیده جنگ به ذات، اتفاقی نامبارک و ناراحت کننده است به خصوص اینکه از کسی بخواهیم گذشته ای دردناک را دوباره تکرار کند. آن روزها من و همه گروه تحت تاثیر اتفاقات ناراحت کننده قرار می گرفتیم ولی سعی می کردیم در آن لحظات روی مان را برگردانیم تا علی ما را نبیند و احساس ما به او منتقل نشود. او قدم به قدم ما را همراهی می کرد و وقتی تصمیم گرفتیم به ایران بیاییم، همسرش هم ما را همراهی کرد.
وی گفت: خوشحالم که «زمناکو» ساخته شد تا بخشی از تاریخ حلبچه با روایتی تازه زنده بماند. من به زبان کُردی مسلط نبودم و دستیارانم کمک زیادی به من کردند و خوشحالم از یک کُرد شنیدم «خیلی خوب است که یک غیر کُرد فیلم ما را می سازد چرا که ما از کنار خیلی چیزها ساده عبور می کنیم اما دیگران با جزئیات نگاه می کنند». من واقعا سعی کردم با توجه به جزئیات، مخاطب را با خودم همراه کنم تا بتواند بهتر با این اثر ارتباط برقرار کند.
در ادامه این نشست، عزیزالله حاجی مشهدی منتقد عنوان کرد: این مستند را برای بار چهارم می بینم و به نظرم «زمناکو» فیلمی بسیار جدی است که شرایط تولید دشواری داشته است. امیدوارم از این دست آثار به حریم مستندهای اجتماعی و قوم شناسانه بیشتر اضافه شود. «زمناکو» تلاش زیادی کرده که درباره هیچ چیز قضاوت نداشته باشد. این بی طرفی، نگاه غیر جانبدارانه و کاملاً از بیرون، اثر ساختار را از کلیشه دور نگه داشته و ساختارشکن است. اتفاقی که توجه به آن در سال های اخیر خیلی کم شده و باید از این اثر بهتر دفاع کرد.
حاجی مشهدی ادامه داد: فراز و فرود بصری، شنیداری و گفتار متن منسجم به گونه ای است که بیننده را با خود همراه می کند. یکی از بزرگترین اشکالات مستندهای ما در گفتار متن است که نابجا و زیاد از آن استفاده می شود ولی در «زمناکو» همان دقایق اول کُدهایی از زبان علی می شنویم که تکلیفمان را تا آخر فیلم مشخص می کند و ما می دانیم که علی جویای کشف هویتش است.
وی ادامه داد: این فیلم ها به یک جغرافیای خاص تعلق دارند و اصولا قوم بدون جغرافیا معنی ندارد. علی بدنبال یک خاطره گمشده می گردد و در عین حال علاقه به زنی دارد که تا آخرین لحظه زندگی اش برای او مادری کرده و اینجا این سوال پیش می آید که زنی که او را به دنیا می آورد، مادرش است یا کسی که بچه را بزرگ می کند.
حاجی مشهدی افزود: به قول ریچارد لیکاک که می گوید فیلم مستند، نوعی کشف و شهود برای فیلمساز است چون فیلم از لحظه تولید و پدیدار شدن فضا ناگهان به دنیایی پرتاب می شود. قربانپور طرحی از قبل نداشته است به همین خاطر برخی اتفاق های این مستند را باید به حساب حسن تصادف و برخی دیگر را به حساب هوشمندی و استراتژی کارگردان گذاشت.
این منتقد ادامه داد: من از نزدیک شدن این اثر به مستند داستانی که در ترکیب ساختار کلی تیم شکل گرفته است دفاع می کنم. وقتی خود کارگردان می گوید قبل از تولید، تصویر محوی داشتم یعنی خودش هم با اینکه استراتژی داشت ولی نمی دانست چه پایانی در انتظارش است. اساسا بخش های اصلی یک مستند هیچ وقت روی کاغذ نمی آید.
حاجی مشهدی با اشاره به اینکه تلویزیون و نهادهای سینمایی بعید است از این اثر حمایت کنند، گفت: «زمناکو» شانس آورد که مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تا حدی از آن حمایت کرد که این باعث پربارتر شدن کارنامه محمدمهدی طباطبایی نژاد است. کاش به جای ۱۰ فیلم سینمایی که هیچ کدام شبیه زندگی واقعی نیستند یک مستند با کیفیت ساخته شود. وقتی که می بینم مخاطب تحت تاثیر این مستند قرار می گیرد یعنی که «زمناکو» درگیرش کرده است و فیلم از این مهم منفعت می برد که توانسته لایههای درونی داستان را به خوبی برای مخاطب شرح دهد.
حاجی مشهدی با اشاره به اینکه داستان های پراکنده زیادی حول این مستند وجود دارد، اظهار کرد: این داستانک ها ظرفیت تولید یک مجموعه تلویزیونی را دارند که پرداخت به آنها ارزشمند است. «زمناکو» بدون اینکه مستقیما وارد عمل شود برای مخاطب توضیح می دهد که ما در اطراف مان زمناکوهای دیگری هم داریم و مسائل بشری از قبیل بازیابی هویت های گمشده همچنان دغدغه مردم دنیا است و نیاز است که این مسیر باز شود تا خدمات انسانی متقابل بیشتر مقابل هم قرار بگیرند.
مستندی که از کلیشه دور است
این منتقد اظهار کرد: با همه ظرافت هایی که «زمناکو» دارد هوشمندی هایی را در فیلم می بینیم که باعث می شود مستند به دام کلیشه نیفتد و اگر چه اشک مخاطب را در می آورد اما به پایان که نزدیک می شویم فضای شادی را می بینیم. ولی مهم این است که فیلم در این فضا نمانده و ما را به سمتی می برد که هشدار دهد طالبان، داعش و ... همچنان وجود دارند ولی زندگی با همه سختی هایش ادامه دارد. خوشحالم که کارگردان زیر بار توصیه های نامدبرانه مدیران برای پایان بندی فیلمش نرفت.
وی ادامه داد: اساسا مستند واقع نما تفاوتش با فیلم سینمایی در این است که طرح و نقشه ای از قبل ندارد و این کار را خیلی سخت و دشوار می کند. «زمناکو» می تواند الگویی باشد در بحث تحقیق و پژوهش پیش از تولید. اگرچه تصاویر زیادی برای تولید این مستند ضبط شده که ما نمی بینیم ولی کاملا مشخص است کارگردان تحقیق و نگارش مفصلی را قبل از آغاز انجام داده است. به همین خاطر هم می تواند به زیبایی، جذب مخاطب کند. رضایت خاطری که این فیلم برای مخاطب به همراه می آورد بیشتر از یک اثر سینمایی است.
بعد از سخنان این منتقد، مهدی قربان پور خاطره ای از روزهای تصویربرداری روایت کرد: شبی که قرار بود آنچه به عنوان خروجی مستند به تصویر درآمده را به علی نشان دهیم تا خودش هم کار را تایید کند و هرجا نیاز به اصلاح است انجام دهیم که با اتفاق دیگری مواجه شدیم که همه ما تحت تاثیر قرار گرفتیم یکی از دستیارانم که به زبان کُردی مسلط بود به من گفت دختری به نام مریم از ایران آمده که زندگی اش شبیه علی است. آن شب در دفتر رییس انجمن قربانیان شیمیایی حلبچه با حضور علی و مریم، فیلم را دیدیم و این دخترخانم به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و حالش بد شد.
وی افزود: بعد از این اتفاق به ایران آمدیم و پس از چند روز از این دو نفر، دو فایل صوتی دریافت کردم. اولی از مریم بود که خبر داد خانواده اش را پیدا کرده و از ما می خواست که برای ساخت مستندش به حلبچه برویم. خبر دوم را هم علی به ما داد و گفت یکی از ۵ خانواده ای که برای مشخص شدن هویت من، آزمایش ژنتیک داده بودند خانواده مریم هستند.
این کارگردان افزود: شاید اگر این مستند دیده نمی شد مریم هیچ وقت مادرش را پیدا نمی کرد به همین خاطر به نظر من باید چنین آثاری بیشتر ساخته شود و بیشتر هم به نمایش گذاشته شود تا کمکی باشد برای کسانی که در بمباران شیمیایی خانواده های شان را گم کرده اند و هر کدام به گوشه ای پرتاب شده اند.
قربانپور اظهار کرد: شاید ایران در هویت بخشی به علی سهم کمی داشت ولی علی به شدت به خاک ایران وابسته است و حتی می توان گفت بیشتر از کردستان به ایران تعلق دارد چرا که او به مدت ۱۶ سال مادر خود را کسی می دانست که او را بزرگ کرده است و فقط شش سال که مادر واقعی اش را می شناسد.
«زمناکو» در «هنر و تجربه»
حاجی مشهدی در ادامه این نشست با اشاره به نام «زمناکو» اظهار کرد: زمناکو، نام کوهی در کردستان است. انتخاب این اسم برای علی و معنایی که دارد بسیار قابل توجه است و خوشحالم که کارگردان، این سلیقه را به خرج داد و نام دیگری انتخاب نکرد چرا که ما ایستادگی این پسر را در رسیدگی به حقیقت هویتش به چشم دیدیم. مثل نام «زاون» قوکاسیان که به معنی یاور و همراه است و هرکس که زاون را می شناخت این توصیف یاریگری اش را مثال می زند.
در پایان این جلسه، شکیبانیا تهیه کننده این مستند گفت: فیلم مستند «زمناکو» از ۲۳ بهمن ماه روی پرده سینمای «هنر و تجربه» می رود و ما این شانس را داریم تا با مخاطبان بیشتری همراه باشیم. علاوه بر آن در تهران و چند شهرستان مرزی و جنوبی کشور نیز برنامه نمایش این فیلم را داریم چرا که بعید می دانم «زمناکو» روزی از تلویزیون پخش شود.
وی در پایان صحبت هایش بیان کرد: یکی از اتفاقات خوشحال کننده ای که بعد از نمایش این اثر رخ داد تاسیس پارکی بنام «باغچه کبری» در حلبچه به یاد مادری است که علی را بزرگ کرده است و ما در تلاشیم شرایطی فراهم کنیم که این فیلم با نمایش های منطقه ای بیشتر دیده شود.