خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : فرهنگ پس از تحولات شگرفي كه بشر در سده بيستم به خود ديده است هم اكنون بيش از پيش خود را به ما نشان مي دهد. در اين مقال سعي شده پاره اي از مكانيسمهاي تأثير فرهنگ بر عرصه روابط بين الملل بسط يابند.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، در عصر فرامدرن هنوز هم جامعه جهاني در وضعيت هرج و مرج (Anarchy) و البته با تأكيد بر وضع طبيعي (State Of Nature) تلقي مي شود و ويژگيهاي  اين دوران، احياي دوباره هنجارها، ارزشها و رهيافتهاي تفهمي، گفتماني و ادراكي است. نظام بين الملل ملغمه اي از دولتها و ملتهاي گوناگون است  كه هر كدام از روساي اين دولتها ادعاي عقلانيت در رفتار و كردار دارند. گرچه به نظر مي رسد تفاوت فاحشي در رفتار دولتها وجود دارد اما آنچه اين وضعيت را توصيف مي كند پارادوكس هرج و مرج عقلايي است.

ماهيت دوگانه هرج ومرج عقلايي نظام بين الملل، همراه با نقش قاطع قدرت، اصلي ترين عامل نگرش توطئه گرانه كشورها بويژه كشورهاي ضعيف و جهان سوم به ساختار جهاني است. از ديد سران و دولتمردان كشورهاي كم توسعه، بازيگران اصلي نظام جهاني همواره در ساختاري كه ساخته و پرداخته خودشان است به دنبال آماده كردن و هموارسازي تحقق يك امر سوء، در مورد كشورهاي ضعيف هستند. توطئه يا " توهم توطئه " در وضعيتي آشكار يا پنهان تعريف مي شود. اين توطئه در حالتي واقعي يا واهي به بخشهاي مختلف فرهنگي، سياسي، اخلاقي، اقتصادي، مذهبي، نظامي و اقتصادي كشانيده مي شود و با روشهايي مانند آسيب رساندن، انحراف ، تفرقه، شورش، كودتا، بحران تراژديك، ترور، نفوذ، فتنه، تهديد و هرگونه اقدام سوء بيگانه تعريف مي شود.

آنچه نگاه توطئه گرانه ياغير آن را به نظام بين الملل با اهميت مي سازد تقسيم بندي كشورها در اين حوزه است. عده اي از كشورها با شعار آيا تو با مايي يا بر ما و هر كه با ما نيست بر ضد ماست براي تقليل توطئه و تهديد ديگران، به دنبال آن هستند تا از طريق مطرح كردن حقوق و تكاليف عضويت در نظام بين الملل و اصرار بر درك همگرايي و اجماع، يك بازي مساوات گرايي يك طرفه را راه بيندازند. دسته دوم كشورها كه معتقد به سلسله مراتب هستند بر توجه به قواعد و وفاداري به اصول تأكيد مي كنند و زمينه اقدام هر كشور را اقتدار رسمي آن مي دانند. اما برخي ديگر در حالتي از بي تفاوتي و اطاعت هميشه منتظر ديگران هستند و شعار آنها اين است كه سرت را پايين نگهدار و گروه چهارم كه اعضاي چالش بر انگيز نظام بين الملل هستند با شعار خواستن توانستن است به دنبال حداكثر نفوذ فردي هستند و با تكيه بر اعتماد به نفس و حقوق خويش به دنبال يك بازي دموكراتيك تر و كثرات گرايانه تر هستند. آنچه بحث گروه چهارم را جدي مي سازد تأكيد بيشتر آنها بر تاريخ و فرهنگ خويش است. آنها به دنبال اصلاح فرهنگي دنيا هستند و حتي در پي انقلاب و نفي تحميل و تبعيض هستند.

به گزارش "مهر"، كشورهايي كه در عرصه فرداگرايي حركت مي كنند بايد بدانند كه حقوق بر اساس منابع و قدرت تخصيص مي يابد. واقعيت اين است كه ما در جهاني با فرهنگها و ملتهاي متعدد و متنوع زندگي مي كنيم. اختلاف و حتي ناسازگاري خصيصه طبيعي فرهنگ ها است اما در عين حال فرهنگها از طريق مبادله و ارتباط صيقل مي خورند. آنچه در اين داد و ستد فرهنگي و تمدني ملتها مطرح است (بويژه در مورد كشورهايي كه ادعاي فرهنگي و اصلاحي براي نظام بين الملل دارند) انتخاب درست، آسان و قابل پذيرش است. انتخاب درست از طريق شناخت و گزينش ارزشهاي همسو و همساز با طبيعت و سرشت بومي جوامع به دست مي آيد.

 عرضه كننده نظريه اصلاحي در سطح فرهنگي و سياسي بايد بكوشد در مبادلات به جاي تكيه و مانور روي ارزشهاي خاص و چالش برانگيز مانند مقولات ديني عقيدتي، ايدئولوژيك و تاريخي بر ارزش هاي عام مانند حقوق بشر، صلح و محيط زيست تاكيد ورزدعرضه يا ارائه ارزش هاي خاص ايجاد حساسيت، نفاق، تعارض و دشمني مي كند ولي ارزش هاي عام همكاري ورق بت مثبت و مستمر را بدنبال مي آورد اين امر به هيچ وجه به معني از دست دادن حميت و علاقه نسبت به ارزش هاي بومي و ملي نيست بلكه پذيرش يك واقعيت غير قابل انكار در عرصه تبادلات و داد و ستد هاي فرهنگي در عصر فرامدرن و ارتباطات است. پيامد و نتيجه اصرار بر ارزشهاي خاص نوعي خودتخريبي (Entropy) است يعني اينكه اگر دولتي بخواهد به صورت ناسازگار و غير همساز با جهان به چالش فرهنگي برخيزد چيزي جز ركورد انترويي تدريجي حاصلش نمي شود. پس داشتن ادعاي فرهنگي در سطح نظام هرج و مرج عقلايي قواعدي خاص را طلب مي كند و آن اين است كه اگر دولت يا دولتمردي مي خواهد حرفي براي گفتن و عملي شدن داشته باشد بايد آن را در حوزه مشترك تمام ملتها و سازگار با طبيعت همه انسانها بزند. به عنوان مثال ائتلاف براي صلح و گفتگوي تمدنها، ادعاهاي فرهنگي قابل پذيرش در سطح بين الملل است گرچه اجرايي شدن اينها به منابع و سطح قدرت كشور ارائه كننده بستگي دارد. اما بيرون كشانيدن اختلافات فرهنگي و تاريخي ملتها يا اصرار بر سردمداراي ايدئولوژيك عاملي جز هدر دادن منابع و تعارضات خطرناك به دنبال نمي آورد.