خبرگزاری مهر- گروه هنر: مهرداد اسکویی مستندساز شناخته شده ای است که سینمای او مرز ندارد و اغلب آثار این فیلمساز در جشنواره های مختلف دنیا دیده شده و مخاطب ایرانی و غیر ایرانی با سینمای این مستندساز آشنا هستند و امروز ۱۵ بهمنماه جدیدترین مستند وی با نام «رویاهای دم صبح» در بخش «سینما حقیقت» سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر ساعت ۱۴:۳۰ در برج میلاد نمایش داده می شود.
فیلم مستند «رویاهای دم صبح» درباره دلایل بِزه کاری نوجوانان دختر است و به گفته اسکویی این فیلم در راستای دلمشغولی و دغدغه هایی که وی نسبت به دختران نوجوان دارد، ساخته شده و به این ترتیب زندگی ۷ دختر نوجوان در کانون اصلاح و تربیت شهر زیبای تهران را مورد بررسی قرار داده است.
اسکویی از حضور تازه ترین فیلم مستند خود در این دوره از جشنواره فیلم فجر خوشحال است. او معتقد است سینمای مستند جای ویژه خود را در جشنواره فیلم فجر به عنوان یکی از رویدادهای بزرگ سینمایی کشور باز کرده و باید منتظر اتفاق های خوب در حوزه سینمای مستند و درخشش آن در جشنواره فیلم فجر بود.
مهرداد اسکویی همچنین گفت که سینمای مستند صدای کسانی است که سخنی از آنها در جامعه شنیده نمی شود. مستند سینمایی «رویاهای دم صبح» نیز صدای دختران بِزهکاری است که تاکنون شنیده نشده و جشنواره فیلم فجر این فرصت را می دهد تا صدای آنها در جامعه شنیده شود.
این مستندساز با حضور در خبرگزاری مهر درباره مستند سینمایی «رویاهای دم صبح»، دلایل ساخت این فیلم و تاثیر سینمای مستند در سینمای داستانی و همچنین حضور این بخش از سینمای ایران در جشنواره فیلم فجر سخن گفت و تاکید کرد دور نیست زمانی که فیلم مستند در بخش سودای سیمرغ نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
گفتگوی ما با مهرداد اسکویی را در زیر می خوانید:
* بلوغ سینمای اجتماعی در سینمای مستند یکی از نقاط قوت مستندسازان است که این بلوغ را در آثاری که در جشنواره «سینما حقیقت» نمایش داده شد به خوبی می توان دید. «رویاهای دم صبح» هم از جمله مستندهایی است که در حوزه اجتماعی به بلوغ رسیده و بی پرده سراغ سوژه می رود بدون اینکه بخواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد و به نوعی برچسب سیاه نمایی را بر خود داشته باشد.
- من یک مستندساز اجتماعی هستم و یک مستندساز اجتماعی علاوه بر دغدغه های روزمره اجتماعی که دنبال می کند، فیلمساز هم هست و به عنوان یک کارگردان باید هم پرداخت خوبی برای سوژه و هم هدف گیری درستی نسبت به مخاطب داشته باشد.
من به عنوان یک مستندساز همیشه علاقه داشته ام صدای کسانی باشم که صدایشان به گوش نمی رسد ولی مسأله اینجاست که مستندسازانی با این شیوه همواره مورد اتهام هستند و برچسب سیاه نمایی می خورند چراکه به سراغ تک چهره ها و افرادی می روند که در حاشیه اجتماع هستند و از طریق آنها معضلات مربوط به اجتماع را مطرح می کنند ولی من به شخصه این مسئولیت اجتماعی را قبول کرده ام.
* نکته قابل توجه این است که معمولا دغدغه های اجتماعی شما به ایران محدود نمی شود و می تواند بسیاری از افراد در جوامع مختلف را در بر بگیرد.
- مسأله بِزهکاری در میان دختران و پسران تنها حرف کشور من نیست بلکه بزهکاری نوجوانان پدیده ای بدون مرز است. همانطور که سینما برای من بدون مرز است و سوژه مستندهایی که می سازم قصه انسان است که گیرنده های انسانی هم پیدا می کند. اولین فیلم من از این مجموعه سه گانه «روزهای بی تقویم» بود که درباره پسران نوجوان بِزهکار بود. زمانی که ساخت این فیلم را شروع کردم نمی دانستم که در کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا بخشی هم برای دختران وجود دارد. زمانی که متوجه این موضوع شدم به ساخت مستندی درباره دختران نیز فکر کردم.
واقعیت این است که من درباره کودکان بیمار سرطانی تحقیق کردم از مشکلات جسمی و روحی آنها فیلم ساختم و عکس گرفتم. درباره کودکان بی سرپرست و بد سرپرست فیلم ساختم و روی موضوعات مختلف اجتماعی کار کرده ام و می دانم موضوعات اجتماعی از این دست از جمله دغدغه های ذهنی مردم است اما در این بین نوجوانانی وجود دارند که کسی غم آنها را نمی خورد و پای درد و دل آنها نمی نشیند، نوجوانان بِزهکار از همین دست افراد هستند چراکه خانواده و اجتماع نتوانسته آنها را مدیریت کند.
* ساخت سه فیلم «روزهای بی تقویم» ،«آخرین روزهای زمستان» و «رویاهای دم صبح» پاسخ به همه دغدغه های ذهنی شما بود؟
- بیش از اینکه پاسخی به دغدغه های ذهنی ام باشد، احساس وظیفه و مسئولیت اجتماعی بود. زمانی که فیلم اول را شروع کردم با خودم عهد بستم ۳ فیلم با موضوع بِزهکاری بسازم. فیلم اول و دوم درباره پسران بِزهکار زیر ۱۵ سال بود و در فیلم سوم سراغ دختران بِزهکار زیر ۱۵ سال رفتم و در طول این مدت سنگ صبور آنها شده بودم. یادم هست هنگام ساخت فیلم اول که درباره پسران بِزهکار بود همه بچه ها به من می گفتند عمو مهرداد اما در فیلم سوم که مربوط به دختران بِزهکار بود همه دختران نوجوان از اینکه مرا عمو صدا کنند امتناع می کردند و دوست داشتند که دایی مهرداد صدایم کنند. این موضوع در نگاه اول برای من عجیب بود اما در ادامه و در طول تحقیقات به این حقیقت تلخ پی بردم که اغلب دختران از عموهای خود دچار آسیب جسمی شده بودند. حال اینکه از این موضوع در هیچ پلانی در فیلم «رویاهای دم صبح» استفاده نکردم تا از روح و جسم دختران سرزمینم و در نگاه کلی از کشورم در جشنواره های بین المللی صیانت کنم.
* در واقع فقط خواستید در این آثار طرح موضوع کنید.
- دقیقا همنطور است. خود من با سه گانه ای که درباره بِزهکاری ساختم آرام آرام بزرگ شدم. با اثر اول دریافتم که می توانم فیلمی بسازم که هم مردم با این نوجوانان آشنا شوند؛ هم مددکاران اجتماعی از نگاه یک مستندساز اجتماعی این نوجوانان را بهتر بشناسند و هم اینکه دیده شدن این فیلم بتواند در قوانین جزایی و تخفیف مجازات کارساز باشد.
* قطعا ساخت چنین آثاری ساده نیست. شما با چه مصائبی برای ساخت مجموع این آثار روبه رو شدید؟
- ابتدا جلب اعتماد مسئولان کانون اصلاح و تربیت سخت بود و البته طبیعی هم بود که اعتماد نکنند. یادم هست زمانی که می خواستم فیلم اول خود را بسازم تنها مجوز ۱۰ روز فیلمبرداری را داشتم و هر روز یک مامور با ما همراه می شد و هر شب هم مجموع راش های تصویربرداری شده مورد بازبینی قرار می گرفت و پس از آماده شدن فیلم اولین نمایش آن را برای مسئولان کانون اصلاح و تربیت گذاشتیم.
* واکنش ها چطور بود؟
- مددکاران و مسئولان گریه می کردند و می گفتند که چقدر درست و انسانی به بِزهکاری در فیلم نگاه شده است و اجازه خواستند تا فیلم را به قضات هم نشان دهند. بعد از آن ۵۰ قاضی اطفال ایران فیلم را دیدند.
* تاثیر دیده شدن این فیلم ها توسط قضات چه بود؟
- اصلاح رفتار با بِزهکاران مهمترین تاثیر فیلم بود. به این معنا که برای پسربچه های زیر ۱۵ سال به جای مددکار مرد از مددکاران خانم دعوت به کار کردند تا پسربچه های زیر ۱۵ سال حس دوری از مادر و خانواده را کمتر احساس کنند. نکته مهمتر اینکه دیگر این دسته از کودکان بِزهکار را کچل نمی کنند و به جای لباس زندان لباس های رنگین به آنها می دهند. همچنین زمانی که خواستم فیلم دوم را بسازم، متوجه شدم بخش اطفال بزهکار در کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا جمع شده و دستور آمده که این کودکان به بهزیستی منتقل شوند و این اتفاق نیکویی بود. یکی از اتفاق های خوب که در سال ۹۲ افتاد این بود که کودکان زیر ۱۸ سال اعدام نمی شوند.
* چطور شد بعد از ساختن فیلم «آخرین روزهای زمستان» سراغ دختران بزهکار رفتید؟
- بعد از دیده شدن ۲ فیلم «روزهای بی تقویم» و «آخرین روزهای زمستان» پیشنهاد ساخت فیلمی درباره دختران را داشتم. در واقع مسئولان کانون اصلاح و تربیت بدون اینکه بخواهند سفارش کار دهند از من خواستند که فیلمی هم درباره دختران بِزهکار بسازم که با کمال میل پذیرفتم.
* یکی از نکات قابل توجه در مستندهای شما حضور روحانیون است که این روحانیون هم در فیلم «روزهای بی تقویم» و هم در «رویاهای دم صبح» خوش درخشیدند وبا لحنی پدرانه با نوجوانان برخورد می کردند. این رفتار پدرانه خواست شما به عنوان کارگردان بود یا کاملا مستد بود؟
- خیر من چنین درخواستی را از آنها نداشتم و حتی یک پلان از مستند را بازسازی نکردم بلکه خود واقعی روحانیون را هم در فیلم «روزهای بی تقویم» و هم در «رویاهای دم صبح» ارایه کردم. هر ۲ روحانی حاضر در این ۲ مستند با نهایت مهربانی و بدون ادعا پای درد دل دختران و پسران بزهکار می نشستند و بدون کوچکترین موعظه ای در حق آنها پدری می کردند و انصافا از نقش این بزرگان در اصلاح و تربیت نوجوانان نمی توان گذشت.
* چرا شما برای ساخت فیلم های خود سراغ تهیه کننده نمی روید؟
- واقعیت این است که مردم فیلم های مرا خوب می بینند و به نوعی به من اعتماد دارند و من اعتماد مردم به خودم را با هیچ پدیده ای در دنیا عوض نمی کنم و سعی می کنم و می جنگم تا این اعتماد حفظ شود. به همین دلیل سعی می کنم سراغ تهیه کننده نروم تا استقلال کاریام حفظ شود و مستقل فیلم بسازم.
* ورود به سینمای مستند بدون تهیه کننده سخت نیست؟
- سعی کردم حرفه تهیه کنندگی را یاد بگیرم تا با ساخت فیلم های مستند اجتماعی صدای مردم برای مردم سرزمینم باشم.
* راستی نگران نبودید که با ورود به کانون اصلاح و تربیت برچسب سیاه نمایی بخورید؟
- خیر به هیچ عنوان نگران اتهام هایی از این دست نبودم چون از اول می دانستم درباره چه موضوعی می خواهم صحبت کنم. نکته قابل تامل این است که بعد از نمایش دو فیلم «روزهای بی تقویم» و «آخرین روزهای زمستان» به جشنواره های مختلفی در دنیا رفتم و از نزدیک شاهد بودم که در خارج از مرزها محکوم هستم که فیلم سفارشی برای خوب جلوه دادن چهره دولت ایران می سازم. یادم هست در جشنواره ای در سوئیس پس از پایان نمایش یک ایرانی در سالن به من معترض شد و گفت که کانون اصلاح و تربیت که در فیلم نشان داده می شود یک فضای ساختگی است و برای اینکه بگویم دولت به نوجوانان بِزه کار می رسد این فضا را ساخته و پرداخته کرده ام.
* جالب شد. جواب شما چه بود؟
- پاسخ دادم که فیلم من یک اثر سیاسی نیست بلکه فیلمی درباره نوجوانان بِزه کار در کانون اصلاح و تربیت ساخته ام و تاکید کردم که آنچه در فیلم دیده می شود تنها ۳۰ درصد از مجموع فعالیت هایی است که برای این نوجوانان انجام می دهند و تاکید کردم نوجوانان بِزه کار در این مراکز از انوع کلاس های آموزشی برخوردار هستند و گفتم که نیازی نبود در فیلم هایی که می سازم این نوع رسیدگی کرده ها را بازنمایی کنم چون از اساس قرار نبود فیلمی سفارشی بسازم. در واقع روایت فیلم من نیاز نداشت خدماتی از این دست را نشان دهد. بعد هم گفتم افتخار می کنم در کشوری زندگی می کنم که مسئولان در تلاش هستند زندگی بهتر برای این نوجوانان فراهم کنند. بنابراین اتهام هایی از این دست برای من اهمیت ندارد چون می دانم چه کردم. من وظیفه دارم آیینه آنچه در اجتماع می گذرد باشم، اما ای کاش مسئولان و سیاستگذاران کلان فرهنگی اعتماد بیشتری به مستندسازان اجتماعی داشتند و دست آنها را برای کار باز می گذاشتند.
* آنچه به عنوان اعتماد بیان می کنید یک امر دو سویه است.
- برای پاسخ به نکته ای که مطرح کردید مثالی می زنم. من ۵ فیلم نمایش داده نشده دارم و امکان هم ندارد آنها را نشان دهم.
* این فیلم هایی که می گویید موضوع ویژه ای دارد؟
- در انتخابات سال ۱۳۸۸ تصمیم گرفتم از هواداران سه نامزد ریاست جمهوری فیلم تهیه کنم و فکر می کردم این روند را در انتخاب های بعدی نیز ادامه دهم و در نهایت به یک سوژه انسان شناسی برسم، اما پس از اتفاق های آن سال حتی یک فریم از آنچه را داشتم بیرون ندادم چون طبق قوانین کشورم اجازه ندارم این فیلم ها را نشان دهم. کنار گذاشتن مجموع این فیلم ها در حالی بود که با پیشنهادهای مالی سنگین از سوی شبکه های خارجی مواجه بودم و می خواستند فیلم ها را بدون اینکه اسمی از من باشد در اختیارشان بگذارند اما هرگز چنین کاری نکردم و نخواهم کرد.
من یک صدای مستقل هستم ولی می خواهم صدای کسانی باشم که شنیده نمی شوند.
ادامه دارد...