خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : استفاده كمي گرايانه از منابع طبيعي و كاربست اطلاعات محدود در فرآيند تكنولوژي وضعيت اكوسيستم جهاني را از حالت تعادل خارج و بحران زيست محيطي را نمايان ساخت .در اين مقال نسبت ميان اين نگاه جديد و بحران محيط زيست به بحث گذاشته مي شود.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، همانطور كه دستاوردهاي شناختي فيزيك نشان مي‌دهند ، هسته طبيعت براساس ساختار پيچيده و بغرنج اتمها و در نتيجه وجود مدارهاي اطلاعاتي در حول آنها در حركت و پويايي دائمي به ‌سر مي‌برد . انفورماسيون به مثابه مهمترين عملكرد و ويژگي در ساختمان اتمها نمايشگر اهميت و نيز ضرورت سيستم اطلاع‌رساني و اطلاع‌دهي در حركت ماده است .

از زمان پيدايش حيات در سياره ما يعني از حدود سه ميليارد سال پيش تاكنون ، همواره تعادلي هدف‌دار و رشديابنده ميان جرم ، انرژي و اطلاعات برقرار بوده است و به گونه‌اي ديالكتيكي و قانونمندانه وجود داشته است . اما اين ارتباط از زمان پيدايش تكنولوژي يا از زمان پيدايش نوع انسان از يك ميليون سال پيش دچار تحولاتي گرديد‌.

از پيدايش انسان مولد و يا از پيدايش توليد و تكنولوژي ، تعادل سيستمهاي سه وجهي حيات دچار تحولاتي گرديد . به طوري كه تأثيرگذاري هسته طبيعت در تدوين ساختارهاي اقتصادي تحت تأثير يا به عبارتي تابعي از تحولات ديالكتيكي اين تعادل رقم خورده است‌.

از زمان پيدايش توليد تا زمان پيدايش جوامع طبقاتي صنعتي ، حجم مصرف جرم و انرژي و ورود پس‌مانده‌هاي مصرفي آن هنوز نمي‌توانست بر روي تعادلات اكوسيستم اثر داشته باشد و حد كاربرد و يا سيستمهاي تكنولوژيك نتوانست به تعادلات سيستمهاي سه وجهي برتري يابد . لذا اين دوره را مي‌توان ، دوران تفوق تعادلات سيستمهاي سه وجهي حياتي به سيستمهاي تكنولوژيك برشمرد . انسان مقهور قواي طبيعت بود و به قوانين حاكم بر محيط خود آشنايي نداشت . در اين دوران تحولات اكوسيستمها نه به دليل رشد تكنولوژي بلكه به دليل ضعف آن ، از طريق طبيعت برقرار بوده است .

به تحليل "مهر"، بيگانگي انسان نسبت به طبيعت پيرامون و عدم درك قانونمنديهاي آن نقش اطلاعات انساني را نيز به عنوان يك متغير بهره‌افزا در جريان تبديل مواد خام به محصولات ( كه در قالب تكنولوژي تجلي مي‌يافت )كمرنگ كرده بود و در نتيجه همين كمرنگي تكنولوژي ، استفاده كمي و كيفي از منابع در سطح محدود صورت مي‌گرفت . براساس همين ضعف عملكردي انساني ، نقش هسته طبيعت در تدوين ساختارهاي اقتصادي ، وجهي غالب نسبت به ساير هسته‌ها داشته است .

با وقوع انقلاب علمي و صنعتي در سده‌هاي شانزدهم و هفدهم ، تعادل ميان حد مصارف و منابع به دليل سلطه كمي تكنولوژي به هم خورد و دوران نفي معادلات طبيعي بين انسان و محيط پيرامونش آغاز شد . در اين دوره تفكر بشري در كشف قوانين حاكم بر طبيعت تلاش نمود و درصدد تغيير محيط پيرامون برآمد .

با كشف قوانين طبيعت ، اطلاعات انساني درباره محيط پيرامون افزايش چشمگيري يافت و با كاربست آن در فرآيند تكنولوژي ، سطح بهره‌وري خود را از مـنابع افزايش داد . اما اين نوع بهره‌وري به دليل عدم انطباق قانونمنديهاي طبيعت با شناخت اين قوانين در ذهن انسان يا بعبارتي عدم درك انسان از اثرات تخريبي استفاده بي‌رويه از اين قوانين ، موجب شد تعادلات اكوسيستم بواسطه سيطره كمي تكنولـوژي بر هم بخورد .

در اين دوران ، توانمندي انسان در استفاده از اطلاعات در جهت بهره‌وري ، بيشتر جنبه كمي‌گرايانه داشت تا كيفي‌گرايانه . هرچند جوامع با استفاده بي‌رويه از منابع به پيشرفتهايي در زمينه اقتصادي دست يافتند ، اما از اهميت نقش اطلاعات در استفاده بهينه از منابع تا ميانه‌هاي قرن بيستم غافل ماندند .

حجم محدود اطلاعات بكاربرده شده در فرايند تبديل مواد خام به محصولات ، تكنولوژي رشد نايافته‌اي را براي بهره‌برداري از منابع پرورش داد ، بطوري كه دستيابي به كارايي مورد نظر در توليد تنها در سايه استفاده غيراصولي از منابع تحقق مي‌يافت .

عدم تقابل يكسان بين تجددسازي طبيعت با ميزان برداشت منابع ، انباشت پس‌مانده‌هاي صنعتي ، آلايندگي زمين ، وضعيت اكوسيستمي جديدي را ترسيم كرد . با پيدايش اين وضعيت به اثرات مخرب تكنولوژي رشدنايافته در ايجاد تعادل ميان منابع و مصارف و همچنين ايجاد تعادل ميان سيستم سه وجهي طبيعت پي برده شد و بحران محيط زيست نمايه هاي بيروني خود را با اثرات گلخانه اي و افزايش قيمت انرژي و كمبود فضاي سبز آشكار كرد .

به تحليل "مهر"، تا مقطع زماني ميانه‌هاي قرن بيستم هسته دگرگون ساز خردجمعي در پويشهاي هدفدار خود به اهميت تكنولوژي در پيشرفت اقتصاد پي برده بود ، بدون آنكه نقش و اهميت اطلاعات را در بلوغ و رشديافتگي تكنولوژي درك كند . بنابراين از سيستم سه ‌وجهي طبيعت ، نقش استراتژيك اطلاعات به ضرر منابع انرژيك در پيشبرد اهداف اقتصادي ناديده گرفته شد .

 زماني به اهميت اطلاعات پي برده ‌شد كه آدمي دريافت ادامه روند برداشت بي‌رويه از منابع مستلزم درك يك بحران زيست محيطي است . بر همين اساس كاهش انرژي محركي شد تا انسان قرن بيستمي در قالب اثرهاي مكتوبي چون « موج سوم » به اهميت اطلاعات در چرخه حيات انساني اقرار كند( پي ببرد ) و با انطباق قاعده‌ منديهاي ذهن خود با قاعده‌منديهاي طبيعت ، بين منابع و مصارف تعادلي منطقي برقرار نمايد . انطباقي منطبق با قواعد سيستم سه‌وجهي هسته طبيعت .

انسان قرن بيست‌ويكمي به اين باور رسيده است كه با تكيه بر دانش و سرمايه انساني با خلق تكنولوژيهاي پاك ، سطح بالا و با وابستگي كمتر به منابع طبيعي مي تواند خود را از بحران محيط زيست نجات دهد و اين نكته را درك كرده است كه بحران محيط زيست با ايجاد تعادلي هدف‌دار و رشديابنده ميان جرم ، انرژي و اطلاعات و ترميم ناكاستيهاي گذشته امكانپذير است .