فرهنگ پديده اي جمعي در عالم معاصر است، از فرهنگ فردي تنها از سر مجاز و با ترفندي شاعرانه مي توان سخن گفت .

به گزارش خبرنگار  مهر، سمينار فلسفه ميان فرهنگي و عالم معاصر عصر روز گذشته با سخنراني سيد محمد خاتمي، رئيس مؤسسه بين المللي گفتگوي فرهنگها، افتتاح شد. پس از سخنراني خاتمي نشستهاي تخصصي اين سمينار با حضور صاحب نظران و استادان دانشگاه برگزار شد.

در نخستين نشست سمينار، دكتر مير جلال الدين كزازي، استاد ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي، درباره فرهنگ و چيستي آن  اظهار داشت: يكي از پيچيده ترين پديده ها در شهر آييني و هستي و زيست دروني و معنوي آدميان كه همواره از هر گزارش و بازنمود مي گريزد، فرهنگ است. فرهنگ، در زندگاني آدمي، يكي از آن واژه هاي شگرف است كه همزمان، هم آشناترين هستند و هم بيگانه ترين.  اين واژه را هر كس در هر روز چندين بار به كار مي برد، زيرا تصور مي كند واژه اي  است كه نيك با آن آشناست؛ اما هنگامي كه از وي مي پرسيم: "فرهنگ چيست؟" در تنگنا مي افتد و به دشواري پاسخي روشن و رسا مي دهد.

دكتر كزازي به بازنمايي فرهنگ پرداخت و آن را از شيوه پديدارشناختي و از منظري سلبي مورد كاوش قرار داد و اظهار داشت: مي خواهم روشن كنم كه آنچه فرهنگ نيست، چيست. شايد، به اين ترتيب به شناختي سنجيده تر و آشكارتر از فرهنگ رسيد. البته   در شيوه سلبي بايد دو پديده را با يكديگر سنجيد و نشان داد كه چگونه يكي ديگري نيست و به اين ترتيب به شناختي از يكي از آن دو و  يا از هر دو  رسيد.

استاد ادبيات دانشگاه علامه طباطبايي تصريح كرد: آنچه من فرهنگ را با آن مي سنجم، تا با آشكار داشتن جدايي و نبود در ميانه آن دو، به شناختي از فرهنگ برسم، منش است. از ديد من، فرهنگ و منش، در گوهر و سرنوشت خويش، با يكديگر يكسان هستند؛ آنچه آن دو را از هم جدا مي دارد، كاركرد آنهاست. منشي كه آن را  با فرهنگ مي سنجيم، منش فراگير بومي است، نه منش فردي. زيرا فرهنگ به هر روي، پديده اي جمعي است و از فرهنگ فردي نمي توان سخن گفت، مگر از سر مجاز و با ترفندي شاعرانه.