به گزارش خبرگزاري "مهر"، سياست در ايران روندي دوگانه را در تاريخ طي كرده است. اگر به ايران باستان برگرديم بحث نظري و اساسي درموردسياست فقط به صورت محدود مشاهده مي شود. اين امر در اوستا به عنوان متن مذهبي به صورت پند به حاكمان و دستورات ديني بويژه در حوزه كردار پاك و رفتار پاك معنا مي يابد. اينكه حاكم بايد براساس پاكي و داد عمل كند. كورش اول و داريوش اول به عنوان اولين و بزرگترين پادشاهان دوران هخامنشي وظيفه خود راگسترش راستي و انديشه پارسي مي دانند به طوري كه داريوش در كتيبه بيستون بيش از 20 بار قسم ياد مي كند كه به دنبال راستي و داد است و بر عظمت پارسيان و جنگاوري سربازان پارسي صحه مي گذارد.
در دوران بعد ما رواج انديشه آتني- يوناني را مشاهده مي كنيم تا اينكه به دوران پارتيان يا همان اشكاني ها مي رسيم. در اين دوران نوشته هاي زيادي از بابت سياست نداريم. با آغاز حكومت اردشير بابكان بحث حاكميت تئوكراتيك مطرح مي شود. بويژه اينكه سايه كريتر به عنوان موبد موبدان در همه جاي كتيبه هاي پادشاهان اوليه ساساني ديده مي شود. كريتري كه درپشت سر پادشاهان ديده مي شود اما بزرگتر و با عظمت تر از خود پادشاهان است و بعد در كميته هاي بعدي الهه آناهيتا به پادشاهان حلقه هاي پادشهاي را تقديم مي كند.
جدي ترين بحث حكومت ايراني به بزرگمهر پزشك، وزير و سياستمدار ايراني دوران انوشيروان مي رسد؛ انوشيرواني كه با كمك بزرگمهر وسيع ترين و قدرتمند ترين حكومت پارسي ايراني قبل از اسلام را بنيان مي نهد. بحث حكومت و سياست در ايران با ورود اسلام به ايران در حدود دو قرن به گفته عبدالحسين زركوب در كتاب "دوقرن سكوت" وارد وادي جديد مي شود تااينكه با آغاز حكومت طاهريان اولين حاكمان ايراني بعد از اسلام به وجود مي آيند و بحث حكومت و مردم به طور كلي سياست به صورتي اسلامي- ايراني ويوناني مطرح مي شود.
خواجه نظام الملك در سياست نامه و خواجه نصير الدين توسي با تئوريزه كردن حكومت بنياد انديشه حكومت ايراني را مستحكم مي كند اين روند تا دوران صفويه و رسمي شدن مذهب به صورت جدي پيگيري مي شود اما دردوران صفويه يك اتفاق تاريخي در عرصه حكومت درايران مي افتد و آن شكل گيري ايران با ساختار زباني و ديني خاص است. همين دوران صفويه به عنوان آغاز دولت -ملت ايراني با ويژگيهاي امروزي خوانده مي شود. البته بحث تئوريك و بنيادين و البته فراگير تا دوران صفويه به طول مي انجامد.
به تحليل "مهر"، علم سياست در ايران هميشه به عنوان يكي از آموزه هاي مطرح اما نه به صورت مستقل وجود داشته است. در انديشه فارابي، ابن سينا و بقيه انديشمندان ايراني از جمله ملاصدرا بحث سياست در كتاب فلسفه و الهيات مورد بررسي قرار مي گيرد اما از علم سياست به عنوان دانشي نو و رشته اي آكادميك و روشمند بيش از صد سال نمي گذرد.
با ورود ايران به دوران قاجار و تحولات سياسي و علمي در غرب و بويژه انقلاب صنعتي ايران متاثر از اين تحولات نماند. تأسيس مدرسه عالي سياسي اولين حركت جديد واساس در حوزه علميه ايران تاحدي با تغييرات موازين جديد علمي آشنا شده بود تحولات تاريخي دوران قاجار بويژه نهضت تنباكو و انديشه هاي آزادي خواهي و علمي گرايي جديد درعلم سياست وبه وجود آمدن ادبيات سياسي تأثير گذاربودند. اين امر باعث گرديد كه به نوعي علم سياست بنياد نهاده شود.
بحث آزادي، عدالت طلبي، ظلم ستيزي و حكومت مردم به تأثير از انديشه متفكران غربي مانند ولترو مونتسكيو نيز از دلايل رشد علم سياست درايران است.بروز انديشه هاي اصلاحي و پيدايش مفاهيم جديد باعث نشدند كه روش سياست نامه ها واندرزنامه ها تغيير كند. نهضت مشروطه به عنوان نماد آزادي خواهي دوران قاجار خود نشانه اي ورود انديشه هاي نوگرايانه است.
آنچه در مورد علم سياست مهم است اين مي باشد كه بدانيم كه سياست چهره اي دوگانه دارد.درجايي سياست آزادي، عدالت، وحدت، تعلم، امنيت، رفاه، سعادت و توسعه را به بار مي آورد و در جايي ديگر سياست و حكومت ظلم، ديكتاتوري، جنگ، بدبختي و عدم توسعه را به دنبال مي آورد.
اما سئوال اساسي، ما در اين مجموعه پژوهش بررسي روند تاريخي علم سياست درصد سال اخير ايران است؛ اينكه اين رشته علمي چه تشكيلات و فرآيندي را پشت سر گذاشته است. به همين منظور ما از مدرسه علوم سياسي آغاز مي كنيم وبا ايجاد دانشگاهها وگسترش كيفي رشته سياست مطالب را به پيش مي بريم.