مصلح در ابتدا با اشاره به اينكه بينش ميان فرهنگي محصول شرايط كاملا جديدي است كه در زمان ما پديد آمده، گفت : تلاقي فرهنگهاي مختلف با سرچشمه هاي متفاوت و لزوم همزيستي و صلح و تفاهم آنها براي مواجهه با مسائل مشترك جهاني مهمترين دليل براي پيدايش نگاه ميان فرهنگي است.
وي افزود: به تعبير ديگر بينش ميان فرهنگي پاسخي به اقتضايات زمان است. مهمترين نقد بر بينش ميان فرهنگي با پرسش از درستي و تناسب آن با شرايط و مسائل زمان معاصر شكل مي گيرد.
مصلح همچنين تصريح كرد: در اين تأمل اين پرسش مورد مداقه قرار مي گيرد كه آيا بينش ميان فرهنگي ميوه و محصول ديگري از خود فرهنگ غرب نيست. در ادامه پرسش مي شود كه آيا اين پاسخ كاملترين طرح و روش براي مسايل زمان ماست؟ آيا درست تر نيست كه بينش ميان فرهنگي را تنها گوشه اي از تصوير واقعيات زمانه بدانيم؟ آيا مي توانيم بينش و فلسفه ميان فرهنگي را به نظريه "خواست صلح و گفتگو" تعبير كنيم، در حالي كه خواست جنگ و نزاع نيز نمود و نمايندگاني دارد؟
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي افزود: از سوي ديگر بينش ميان فرهنگي را بايد از جريانهاي مهم فكري دانست كه در چند دهه اخير پديد آمده و همه متفكران بخصوص متفكران فرهنگهاي غير غربي را با افقهاي جديد آشنا مي سازد. رهيافتهاي متفكران ميان فرهنگي هر صاحب انديشه اي را با پرسشهايي روبرو ميسازد و او را به بازخواني و بازانديشي آنچه تاكنون سنت، فرهنگ، هويت، حقيقت و مانند آن بوده مي كشاند.
دكتر مصلح گفت : از مخاطبان مهم بينش ميان فرهنگي متفكران اسلامي هستند. متفكران اسلامي در اولين گام بايد به سابقه ايمان و بصيرت ديني خود به تحليل و نقد شرايط و اقتضايات جديد و ميراث متفكران ميان فرهنگي بپردازند. در جريان چنين تحليل و نقدي البته راه ورود مؤثرتر به عرصه گفتگو با ساير فرهنگها و مشاركت در مسائل جهاني بهتر گشوده خواهد شد.