محمد يعقوبي، نويسنده و كارگردان هنري تئاتر تلويزيوني "زمستان 66"، در گفتگو با خبرگزاري "مهر" در خصوص شكل گيري اين اثر گفت: "در سال 1383 بر اساس تصميمي كه از سوي مديران شبكه 4 سيما گرفته شده بود، براي ساخت 30 تله تئاتر با كارگردان هاي مختلف اين عرصه گفتگو شد. يكي از اين كارگردان ها من بودم كه براي توليد يك تئاتر تلويزيوني به من پيشنهاد ارائه متن داده شد. در آن زمان چند تهيه كننده با من تماس گرفتند تا براي ساخت اين تله تئاتر همكاري كنيم كه آقاي حامدي خواه يكي از اين تهيه كنندگان بود و من به خاطر شناخت قبلي و تئاتري بودن به وي جواب مثبت دادم."
وي خاطرنشان ساخت: "انتخاب متن به خودم سپرده شده بود و من "زمستان 66" را برگزيدم، چون هم ايراني بود و هم در زمان اجراي صحنه اي استقبال خوبي از آن شد. از سوي ديگر، من در آن زمان شنيده بودم كه شبكه چهار اقدام به خريد چند تله تئاتر خارجي كرده، به همين خاطر در انتخاب يك متن ايراني بيشتر مصمم شدم. صحبت ها و توافق لازم در خصوص ساخت اين كار انجام شد و در بهمن سال 84 كار كليد خورد."
اين كارگردان درباره كارهايي كه براي تبديل اين نمايشنامه از يك كار صحنه اي به تئاتر تلويزيوني انجام داده است، توضيح داد: "مهمترين كاري كه در اين خصوص انجام دادم، بازنويسي متن بود. يعني در بازنويسي ديالوگ هايي را به متن اضافه كردم. داستان اين متن در اصل بازخواني نمايشنامه به وسيله زن و مردي است كه متن نوشته شده مرد درباره اولين روز موشك باران تهران را با هم مرور مي كنند و در اصل داستان از زاويه ديد همسر نويسنده مطرح مي شود. در اجراي صحنه اي فقط صداي اين زن و مرد شنيده مي شود و هيچ وقت تماشاگر اين زوج را نمي بيند كه با توجه به خصوصيات يك اثر صحنه اي قابل قبول و توجيه پذير بود، اما در اجراي تلويزيوني اين كار غيرمنطقي به نظر مي رسيد كه بيننده فقط صداي اين دو نفر را بشنود و از طرف ديگر مي توانست حتي خسته كننده باشد. دوم اينكه من اصرار داشتم براي اجراي متن دو لوكيشن انتخاب شود. لوكيشن مربوط به زن و مرد خانه اي واقعي و كاملا رئاليستي باشد كه همين اتفاق هم افتاد و يك خانه واقعي براي دو روز ضبط در اختيار گروه قرار گرفت."
يعقوبي ادامه داد: "پيشنهاد بعدي من در مورد رويدادگاه بود. جايي كه شخصيت هاي داستان اتفاق را رقم مي زنند. براي اين لوكيشن هم يك استوديو انتخاب شد كه من اصرار زيادي داشتم استوديو هم طراحي صحنه اي بسيار رئاليسي داشته باشد. چون در ديگر تئاترهاي تلويزيوني كه من ديده بودم، طراحي صحنه و لباس به گونه اي تصنعي و آزاردهنده به نظر مي رسيد، ولي من اصرار داشتم طراحي كاملا با شرايط امروز جامعه هماهنگي داشته باشد و همان مساله اي كه من را در ديگر تئاترهاي تلويزيوني آزار مي داد در مورد اين كار اتفاق نيفتد. سومين كار در اين زمينه كاركرد دوربين بود. در بيشتر تله تئاترها از دوربين همانند ديد تماشاگر از ديوار چهارم در اجراي صحنه اي استفاده مي شود. در حالي كه اين اشتباه است. چون در تئاتر صحنه اي چاره ديگري وجود ندارد و ديد تماشاگر ثابت است، اما در تئاتر تلويزيوني دوربين مي تواند حركت كند و من اصرار داشتم كه دوربين در صحنه حركت داشته باشد و به جاهاي مختلف سرك بكشد. حتي در برخي جاها از حركت 360 درجه دوربين استفاده شد تا تمامي ديوارهاي صحنه ديده شود. اما حيف كه با اشتباه كارگردان تلويزيوني روي يكي از نماهاي 360 درجه دوربين تيتراژ گذاشته مي شود و چون در اين لحظه بيننده به اسامي تيتراژ بيشتر توجه مي كند، در اصل اين نما چندان ديده نمي شود."
كارگردان هنري تله تئاتر "زمستان 66" تاكيد كرد: "اصولا اين اثر آنطور كه بايد راضي ام نكرد. البته دوستان و نزديكان به من زنگ مي زنند و در خصوص ساخت اثر به من تبريك مي گويند، اما اين تله تئاتر به طور كامل مرا راضي نكرد. من كمال طلب نيستم و شايد براي نمونه پخش تيتراژ روي نماي پاياني چندان به من مربوط نمي شود، اما در مورد مسائلي هم كه به من مربوط مي شود چندان نظراتم اعمال نشد. براي نمونه موسيقي اين كار بسيار نامربوط بود. يعني اين موسيقي نه انتخاب آيدين كيخايي به عنوان آهنگساز گروه بود و نه انتخاب من. بلكه موسيقي را تهيه كننده و كارگردان تلويزيوني انتخاب كردند و به من گفتند كه حق اظهار نظر در اين مورد را ندارم و كارگردان هنري بايد به مساله بازيگرداني بپردازد. در حالي كه از نام كارگردان هنري بر مي آيد كه در مورد تمامي امور هنري اثر اظهار نظر كند. البته امكان دارد اين موسيقي به خودي خود اثر خوبي باشد اما هيچ ربطي به كار من نداشت."
وي افزود: "نگاه انتخاب كنندگان موسيقي اين بود كه موسيقي در آغاز شور و جريان زندگي را تداعي كند و بعد به فاجعه منجر شود. در حالي كه اين نگاه در مورد كار من نادرست است. چون نمايشنامه را من نوشته ام و بهتر از جزئيات آن اطلاع دارم. اين نگاه اشتباهي بود كه به اثر من شد كه بسيار ازاين بابت متاسفم. البته در ابتدا و در زمان توليد و ضبط استوديويي هماهنگي خوبي ميان ما وجود داشت، اما هنگام مونتاژ آنها به من گفتند كه كار كارگردان هنري در استوديو تمام مي شود. اگر قرار باشد تئاتر تلويزيوني ديگري توليد كنم حتما جزو شرايط قرارداد خواهم آورد كه اظهار نظر نهايي درباره موسيقي با من است و هر زمان كه كارگردان هنري بخواهد، مي تواند سر تدوين حضور يابد و به اظهار نظر در اين مورد بپردازد. چون وقتي نهايي شده كار را ديدم حيفم آمد. كار مي توانست خيلي بهتر از اين در بيايد."
يعقوبي خاطرنشان ساخت: "البته در همان زمان به ما گفته بودند كه مي توانيم موسيقي پيشنهاد بدهيم و ما موسيقي هاي مختلفي را پيشنهاد داديم كه براي كار مناسب بود و در مورد استفاده نكردن از اين موسيقي تاكيد داشتم، اما به نظر من در اين مورد لجبازي شد و در هنگام تدوين بخش دوم به صورت تلويحي از من خواسته شد كه سر باكس مونتاژ نروم. اين مشكل در خصوص حذف هاي بي مورد هم اتفاق افتاد. يعني بخشي از متن را بي جهت و به طور كامل حذف كردند. در پايان كار همسر نويسنده با اتمام نوشته ها به همسرش مي گويد "پس ادامه ش كو؟" و او پاسخ مي دهد "من هنوز تمامش نكردم، اما20 دقيقه بعد همه مي ميرند". اما بخش اول ديالوگ حذف مي شود و به صورت ناگهاني فقط حرف نويسنده در مورد مردن شخصيت ها شنيده مي شود. من روي متن تعصب ندارم. اما مساله اينجاست كه كلمات بار مفهومي و ارزشي دارند و حذف بخشي از ديالوگ ها كاري كاملا غيرحرفه اي است. هر چند كه امكان دارد بيننده به طور كامل متوجه اين حذف نشود، اما به هر حال روي كيفيت اثر تاثير مي گذارد."
يعقوبي درباره اينكه بازيگران اجراي صحنه اي اين نمايش با اجراي تلويزيوني آن تفاوت دارند در حالي كه جز مرحوم پوپك گلدره ساير بازيگران مشغول فعاليت هستند و امكان استفاده از آنها با توجه به سابقه اجرا و نقش پردازي خوب آنها ميسر بود، استفاده از بازيگران جديد چه دليلي دارد، اعلام كرد: "در سال 1376 كه من اين متن را كارگرداني كردم، اين اثر دومين كار صحنه اي من به شمار مي رفت و چندان شناخته شده نبودم. در عين حال ما آن زمان يك گروه تئاتري داشتيم و من به همين خاطر نقش مادر را به ريما رامين فر به خاطر فيزيكش و نقش دختر را به پانته آ بهرام دادم. اما در اين كار نمي توانستم نقش مادر را به يك بازيگر جوان بسپارم و به همين خاطر به سراغ آهو خردمند رفتم كه از نظر فيزيك و سن و سال با مادر داستان هماهنگي داشته باشد. از سويي، ما در آن زمان يك گروه تئاتري بوديم كه بعدها اين گروه به هم خورد و من ديگر با آنها ارتباط كاري نداشتم. البته به عقيده من بازيگراني هم كه براي اجراي تلويزيوني اين نمايشنامه انتخاب كرديم از بازيگران صحنه اي اثر هيچ چيزي كم نداشتند."
وي درباره اينكه در گفتگوهايي كه پيش از اين انجام داده به اين مساله اشاره داشته است كه همواره خصوصيات شخصيت هاي متن را بر اساس ويژگي هاي بازيگران خود شكل مي دهد و با اين حساب متن بر اساس ويژگي هاي بازيگران صحنه اي اثر شكل گرفته است و مي تواند با بازيگران جديد بيگانه باشد، توضيح داد: "من متن را از ابتدا بر اساس خصوصيات بازيگران شكل نمي دهم، بلكه در هنگام تمرين اين اتفاق مي افتد. براي نمونه من در حال حاضر مشغول تمرين يك نمايش هستم كه 20 مرداد به صحنه مي رود. من هنگام بازنويسي متن و انتخاب بازيگر است كه خصوصيات نقش پردازان را در اثر دخيل مي كنم. مگر اينكه يك گروه تئاتري داشته باشيم كه من در حال حاضر با گروهي كار نمي كنم و قصد انجام اين كار را هم ندارم. من در زمان بازنويسي متن به بازيگران خود مي گويم كه هر انتقادي كه داريد در مورد كار انجام دهيد و من انتقادها را وارد ساختار كار مي كنم. براي نمونه خانم خردمند در مورد يكي از ديالوگ هاي متن كه به دخترش مي گويد "خدا ازت نگذره ناهيد" احساس خوبي نداشت. من هم هنگام بازخواني متن به وسيله نويسنده و همسرش اين جمله را خط زدم و به جاي آن ديالوگ "بگم خدا چي كارت كنه ناهيد" را آوردم و به اين طريق ديالوگ را وارد ساختار اثر كردم."
اين كارگردان تاكيد كرد: "اين متن نيز در آن زمان نوشته نشده بود و من در هنگام نگارش متن رحيم نوروزي و پوپك گلدره را اصلا نمي شناختم. ما يك گروه سه نفري شامل ريما رامين فر، پانته آ بهرام و من بوديم. ما يك نمايش به نام "شب بخير مادر" را كار كرديم كه در آن زمان مميزي هنرهاي نمايشي اثر را قبول نمي كرد. چون مي گفت ابتدا متن خوب ايراني بعد متن بد ايراني و بعد متن خوب خارجي از نظر آنها قابل قبول است و من به همين خاطر متن "زمستان 66" را نوشتم تا اين متن را اجرا كنيم. بنابراين متن به هيچ عنوان بر اساس خصوصيات بازيگران نوشته نشده بود."
يعقوبي درباره اينكه در اجراي صحنه اي "زمستان 66" نوعي شور زندگي، تحرك و پويايي موج مي زد و استفاده از ريتم تند همراه با طنز موقعيت كه با استفاده از بازي پوپك گلدره به وجود مي آمد، به اجراي صحنه اي جلوه خاصي داده بود، در حالي كه اجراي تلويزيوني نمايش ريتمي كند دارد و آن شور و هيجان اجراي صحنه اي در اين اثر ديده نمي شود، اظهار كرد: "بخشي از كندي ريتم به تدوين برمي گردد. البته ريتم بخش اول تند و قابل توجه است و ريتم بخش دوم تا حدودي كند از آب درآمده. اين مساله به اين خاطر پيش آمد كه در برخي صحنه ها، دقايقي بسيار كوتاه از اثر حذف نشد و همين نكات بسيار جزئي باعث كند شدن ريتم شد. براي نمونه در يكي از صحنه هاي اين اثر در متن نوشته شده كه مادر دستش را روي پيشاني ناهيد مي گذارد و در صحنه مربوط به حضور نويسنده و همسرش روي كلمه او - مادر - خط مي كشند و به جاي آن كلمه ناهيد را مي نويسند كه به طور منطقي بايد همين صحنه پشت سر اصلاح متن به تصوير درمي آمد، اما قراردادن يك تصوير مياني روال منطقي اتفاق را عوض كرد و همين بي دقتي هاي به نظر كوچك و جزئي ريتم داستان را دستخوش تغيير ساخت. من با قراردادن صحنه پهن كردن فرش و زدن تابلو مي خواهم علاقه اين افراد را به زندگي نشان دهم، اما مونتاژ نامناسب باعث شد كه اين شور زندگي و حيات در اثر به خوبي مشهود نباشد."
وي در مورد موقعيت هاي طنزآميزي كه گلدره در زمان اجراي صحنه اي به وجود مي آورد، يادآور شد: "خاطرم هست در آن بخشي از اجرا كه تماشاگر به بازي پوپك گلدره مي خنديد، همه ما ناراحت مي شديم. چون به عقيده ما تماشاگر نبايد مي خنديد و من آن زمان در گفتگو با يك نشريه به اين مساله اشاره كردم كه تماشاگر انتخاب مي كند. يعني در اصل مخاطب لحظه خنديدن يا ناراحتي را انتخاب مي كند و حالا كه سال ها از آن اجرا دور شده ايم من به اين مساله رسيده ام كه چرا مخاطب مي خنديد. براي نمونه من يادم هست در صحنه اي از فيلم "پري" داريوش مهرجويي، خسرو شكيبايي گريه مي كند و ساير افراد سوار تاكسي هم يكي يكي به گريه مي افتند. در آن زمان تماشاگران سينما خنديدند و من از اين موضوع بسيار ناراحت بودم. چون صحنه بسيار دردناك بود و من نمي فهميدم كه چرا تماشاگران اين صحنه را درك نمي كنند و به آن مي خندند. به عقيده من، بيننده خود انتخاب مي كند و شايد در برخي صحنه ها برون فكني مي كند. در صحنه اي از نمايش "يك دقيقه سكوت" هم خاطرم هست كه در جايي شيدا سعي مي كند به شيوا بفهماند كه با ايرج، همسر شيوا، ازدواج كرده و براي او داستان اوراشيما را تعريف مي كند. اين صحنه بسيار جدي است، اما به ياد دارم كه بيننده به صحنه مي خندد. اين تعبيري است كه بيننده نسبت به صحنه و موقعيت دارد."
يعقوبي تاكيد كرد: "البته شكي نيست كه پوپك گلدره اين نقش را خيلي خوب بازي كرده بود و به خاطر بازي در اين نقش با آنكه نخستين تجربه صحنه اي خود را پشت سر مي گذاشت از جشنواره تئاتر فجر آن سال جايزه هم گرفت. خيلي طبيعي است بيننده اي كه اجراي صحنه اي را ديده همان توقع را از پگاه طبسي نژاد هم داشته باشد. در حالي كه گلدره براي اجراي اين نقش 4 ماه تمرين كرده بود و طبسي نژاد فقط 2 روز وقت داشت. دانستن اين موضوع مشخص مي كند كه مقايسه اين دو نفر صحيح نيست. من هم در موقع سپردن اين نقش به طبسي نژاد نگران بودم. اما معتقدم نقش را خوب ايفا كرده است."
يعقوبي در خصوص اينكه معمولا عادت به تعامل با بازيگران خود دارد و بر همين اساس تا چه اندازه به بازيگران خود آزادي عمل داده بود و اينكه شخصيت آهو خردمند در اين نمايش با نقش او در فيلم "ما همه خوبيم" تا حدود زيادي شبيه شده است، توضيح داد: "من تلاشم اين بود كه به بازيگران خود آزادي عمل بدهم و حتي به جوانترين بازيگر خود كه شاگردم است اجازه مي دادم درباره نقش و ديالوگ هايش اظهار نظر كند. چون معتقدم مي توانم از آنها چيز ياد بگيرد. خانم خردمند در مورد برخي از ديالوگ ها مشكل داشت كه در تعامل با يكديگر آن را حل مي كرديم. اما به شباهت زياد ميان نقش او در اين تله تئاتر با فيلم "ما همه خوبيم" معتقد نيستم. چون در اينجا ما شاهد مادري بسيار ساده هستيم. در حالي كه در آن فيلم جز بخش هايي كه مادر جلوي دوربين قرار مي گيرد و خيلي ساده به نظر مي رسد، در ساير قسمت هاي فيلم تا اين اندازه ساده نيست. از طرف ديگر، خانم خردمند به اندازه اي باهوش هست كه آن شخصيت را با خود به اين تئاتر نياورد. علاوه بر اين، نخستين كسي كه اين اثر را در هنگام تدوين ديد، محمدرضا داريوش (تدوينگر) بود كه با ديدن اثر از تعاملي كه ميان نقش مادر و دختر وجود دارد، اظهار شادماني مي كرد."
تله تئاتر "زمستان 66" كه در قالب دو قسمت 50 دقيقه اي از شبكه چهار سيما پخش شد، ماجراي خانواده اي را روايت مي كند كه در اسفند سال 66 به منزل جديدشان نقل مكان مي كنند و اين جابجايي مصادف با اولين روز موشك باران تهران مي شود. در ادامه موشك باران بهانه اي براي طرح مسايلي مي شود كه خانواده براي تعامل با يكديگر به آن مي پردازند.
آهو خردمند، آيدا كيخايي، امير دلاوري، پگاه طبسي نژاد، آشا محرابي، سعيد چنگيزيان، محسن صادقي و محمد يعقوبي بازيگران اصلي اين تئاتر تلويزيوني هستند. همچنين رضا حامدي خواه تهيه كننده، بيژن صمصامي كارگردان تلويزيوني، منوچهر شجاع طراح صحنه، رضا رادمنش طراح گريم، پريدخت عابدين نژاد طراح لباس، مجيد گلزاريان طراح نور، مجيد ميرزايي صدابردار، مسعود زمردنيا، محسن عزيزكندي و رضا فراهاني تصويربرداران و محمدرضا داريوش تدوينگر اين اثر هستند.