به گزارش خبرنگار مهر، سيد جواد طباطبايي از جمله پژوهشگران ايراني است كه آثار متعددي در حوزه انديشه سياسي اسلام و ايران دارد. وي در سالهاي اخير در حال انجام پروژه تحقيقاتي جديدي است كه نگاهي تازه به تاريخ انديشه سياسي در غرب و ايران است .
" كتاب مكتب تبريز و مباني تجدد خواهي " جلد دوم از مجموعه " تأملي درباره ايران" است كه دفتر نخست آن با عنوان " ديباچه اي بر نظريه انحطاط ايران " قبلا منتشر شده است.
اين كتاب امسال از سوي انتشارات ستوده منتشر شده است . كتاب در برگيرنده يك مقدمه و هشت فصل است . مقدمه يا درآمد كتاب ، نقدي است بر رويكرد تاريخ نگاري ايراني از آن جهت كه در پي تقليد از شرق شناسان و ايران شناسان اروپايي است. از آنجا كه روند تحولات و سير دگرگونيهاي تاريخ ايران زمين متفاوت از روند تاريخي اروپاست تقسيم ادوار تاريخي ايران به دوره باستان ميانه و جديد به تقليد غرب چندان كمكي به تدوين تاريخ انديشه ايراني نمي كند.
در حالي كه دوره نوزايش تاريخ غرب در ادامه سده هاي ميانه است اما دوره نوزايش فرهنگ ايراني - اسلامي طي سده هاي دوم تا پنجم هجري و قبل از قرون وسطي ايراني ( سده هاي ميانه ) است . هر چند كه تحت تأثير موج تجدد، وجدان ايراني به نوعي از سده هاي ميانه خود گسسته است اما دوره نوزايش خود را قبلا تجربه كرده است . از اين جهت تدوين هرگونه نظريه اي در مورد جامعه ايراني نمي تواند بدون در نظر گرفتن اين تفاوتها شكل بگيرد.
نويسنده با اين مقدمه در فصل اول با عنوان "سنت قدمايي و نظريه سنت " وارد بحث اصلي خود مي شود . بر خلاف تحولات غرب كه دور جديد و تجدد در آن نتيجه جدال متقدمين و متأخرين بر سر سنت بود در جامعه ايراني ترديد در نظام انديشه سنتي با آگاهي از پيشرفتهاي تمدن اروپايي ايجاد شد.
با ورود انديشه جديد به ايران كه به طور مشخص از زمان جنگهاي ايران و روس و به همت عباس ميرزا زمينه هاي آن فراهم شد ما شاهد دو گونه برخورد با آن هستيم . طرفداران نظام سنتي متصلب شده ، چندان اعتنايي به اين تحولات نشان نداده و برخي نيز همه دستاوردهاي غرب را ناشي از دين اسلام مي دانستند كه غربيها آنها را از مسلمانان اخذ كرده اند.
گروهي كه به نام روشنفكران شهرت دارند نيز برداشتي سطحي از تجدد داشته و قادر به درك بنيادهاي انديشه مدرن نشدند. هر چند با ورود انديشه تجدد ما در آستانه دوران جديد قرار گرفتيم اما اين منجر به يك جدال واقعي بين سنتي ها و طرفداران انديشه جديد نشد تا با تكيه بر آن دوران جديدي از نظام انديشگي ايراني ايجاد شود.
نويسنده بر مبناي همين ديدگاه چندين مصداق از سنتي ها و مدرن ها را براي اثبات نظر خود بررسي مي كند. از جمله به انديشه هاي ميرزا ملكم خان و ملا احمد نراقي ، سيد حسين نصر و جلال آل احمد اشاره مي كند. فارغ از طرفداران سنت كه توجه چنداني به تحولات جديد نداشته وهمچنان در پي تبيين شرايط جديد بر اساس تفكرات سنتي بودند روشنفكران نيز در دام آنچه كه طباطبايي رويكردهاي ايدئولوژي مآبانه مي نامد، گرفتار شدند. در واقع براي اكثر روشنفكران آنچه مورد توجه بوده رويكرد سياسي و ايجاد زمينه اي جهت عمل سياسي بوده است. به همين دليل در تاريخ معاصر ايران همواره حوزه عمل سياسي بيشتر از حوزه نظر مورد توجه بوده است.
فصل دوم با عنوان " بساط كهنه و طرح نو در انديشه سياسي " در ادامه فصل اول به بررسي زمينه هاي بروز انديشه نو در اواسط قرن نوزدهم مي پردازد . مؤلف در اين فصل با تأكيد دوباره بر قرار گرفتن در آستانه دوران جديد جامعه ايراني بعد از جنگهاي ايران و روس ، به طور مشخص به بررسي افكار و اقدامات ميرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهاني از رجال خوشنام عصر عباس ميرزا، شاهزاده اصلاح طلب قاجار مي پردازد.
طباطبايي معتقد است كه دوره وزارت افرادي چون قائم مقام وبعد از آن اميركبير در تداوم وزارت ايراني افرادي چون خواجه نظام الملك است كه هر ازگاهي در تاريخ ايران در جهت مصالح عمومي جامعه اقدام كرده است . قائم مقام از معدود رجال سياسي ايران معاصر است كه درك تازه اي از مناسبات سياسي دريافته بود و افرادي چون عباس ميرزا و اميركبير نيز در مكتب او پرورش يافته اند.
فصل سوم كتاب با عنوان آگاهي هاي نو در سفرنامه هاي ايراني " به بررسي برخي از سفرنامه هايي مي پردازد كه به طور عمده توسط مأمورين دولتي و شاهزاده قاجار طي سفر به اروپا نوشته شده است .
نكته مهم در اين سفر نامه ها مقايسه جامع ايران با كشورهاي اروپايي در قرن 19 ميلادي است . اكثر اين مسافران طي سفر خود و مشاهده پيشرفتهاي غرب دچار نوعي حيرت شده و تنها به توصيف آنچه كه ديده اند، پرداخته اند. هدف اين مسافران بيشتر اين بوده كه نظر شاه و مقامات ايراني را به نوعي به اين تحولات متوجه كنند .
" تجديد مطلعي در مباني نظري تاريخ ايران " عنوان فصل چهارم كتاب است . طباطبايي در ادامه مباحث خود در مورد امتناع تفكر و انديشه در ايران و عدم توانايي جامعه ايراني در تدوين نظريه انحطاط ، دوباره به موضوع انديشه تاريخي اشاره مي كند. او معتقد است بعد از عصر زرين فرهنگ اسلامي و حمله مغول به ايران رويكرد خودگرايي در تاريخ نويسي ايراني از بين رفته است .
مؤلف طبق روش خود برخي از متون تاريخي را در زمان قاجاريه بررسي كرده و نتيجه مي گيرد كه تاريخ نويسي درباره در زمان قاجاريه تداوم همان سنت منحط تاريخ نويسي از زمان حمله مغول است . تنها در آثاري محدود از روشنفكران ايراني از جمله آخوند زاده و مخصوصا ميرزا آقا خان كرماني ما شاهد تاريخ نويسي جديد و تحت تأثير تجدد است.
انتقال انديشه تجديد نيازمند زبان جديدي نيز مي باشد به همين دليل فصل پنجم كتاب با عنوان " تجربه هاي نو در زبان فارسي " به بررسي نو سازي در نثر فارسي مي پردازد. زبان فارسي كه بعد از قرون 7 و 8 هجري ، مانند ساير جنبه هاي فرهنگي و هنري تمدن ايراني ، دچار انحطاط شده بود و نثري پرتكلف و مصنوع بود ديگر نمي توانست در آستانه دوران جديد ، ابزاري جهت انتقال مفاهيم جديد باشد.
فصل ششم با عنوان " نخستين بحث هاي نظري در ضرورت اصلاحات " به بررسي رساله دو تن از اصلاح طلبان حكومتي مي پردازد كه بحث هايي در شناخت آسيبهاي نظام قاجار و ارائه برخي راهكارها را شامل مي شود .
فصل هفتم نيز به بررسي خاطرات حاج سياح محلاتي اختصاص دارد. حاج سياح محلاتي روشنفكري است كه به مدت 18 سال اكثر كشورهاي اروپا و حتي آمريكا را ديدن مي كند و پس از بازگشت به ايران از خاطرات خود جهت توضيح نابساماني هاي جامعه استفاده مي كند.
فصل آخر كتاب هم به بررسي رساله شيخ و شوخ در بيان سنت و تجرد اختصاص دارد . نويسنده رساله شيخ و شوخ مشخص نيست. شيخ به عنوان نماينده سنت قدمايي و شوخ نماينده تجدد گرايان است.