خبرگزاري مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: تهيه‌كنندگان سينما در پي موفقيت آثار ادبي، حقوق ساخت نسخه سينمايي اين آثار را از آن خود مي‌كنند و تا مدت‌هاي مديد از فروش فيلم‌ها و نسخه‌هاي DVD بهره‌مند مي‌شوند. آنچه تهيه‌كنندگان را به اقتباس سينمايي از آثار ادبي ترغيب مي‌كند، اين حقيقت است كه كتاب‌ها پيش از فيلم شدن توسط خيل عظيم مخاطبان آزموده شده‌اند و از اين رو مي‌توان احتمال محبوبيت و موفقيت فيلم‌ها را در گيشه ارزيابي كرد.

به گزارش خبرگزاري "مهر"، بي ترديد خريد حقوق ساخت فيلم بر اساس يك كتاب بسيار آسانتر از به خدمت گرفتن فيلمنامه نويساني است كه مدت زمان بسياري را صرف پرورش يك داستان مي كنند و فيلمنامه هايشان بارها و بارها بازنويسي مي شود.

آنچه در وادي اقتباس سينمايي ضروري به نظر مي رسد اهميت وارد كردن عناصر خلاقانه توسط فيلمنامه نويس به بدنه فيلمنامه است كه بر جذابيت هاي داستان مي افزايد، اما در دنياي معاصر كمتر مي توان نمونه اي را مشاهده كرد كه فيلمنامه اقتباسي از كتاب جذابتر باشد. نخستين بازخوردي كه مي توان پس از اكران يك اثر اقتباسي مشاهده كرد اعتراض دوستداران كتاب است، چرا كه آنها هميشه بر اين باورند كه كتاب به مراتب بهتر از نسخه سينمايي بوده و همين امر بيش از پيش فيلمنامه نويسان را با چالش مواجه مي كند.

نمايي از فيلم "برباد رفته"

تنها نگاهي به فيلم هاي به نمايش درآمده در طول تاريخ سينما نشان مي دهد كه همواره آثار اقتباسي از شانس بيشتري در جذب مخاطبان به سالن هاي سينما برخوردار بوده اند. از سال 1927 كه آكادمي فيلم هاي برگزيده را با اهدا تنديس اسكار به رسميت شناخت يك سوم جوايز بهترين فيلم به آثاري تعلق گرفته كه بر اساس كتاب هاي نويسندگان نامي كليد خورده اند. در اين ميان  آثار شكسپير، سوئيفت، استن، هاتورن، جيمز و گريشام از اقبال بيشتري برخوردار بوده اند.

روايت داستان به مدد پرده وسيع سينما و بكارگيري صداي دالبي باعث مي شود جادوي ادبيات در سالن سينما جان بگيرد و در جامعه اي كه رفته رفته تصوير ديجيتالي جايگزين هر پنداره اي مي شود، ديدن رويدادها بر پرده بسيار ساده تر از ورق زدن كتاب هاي قطور است. مشكل بازنويسي فيلمنامه هاي اقتباسي زماني كمتر شد كه تهيه كنندگان تصميم گرفتند از حضور نويسندگان براي نگارش فيلمنامه استفاده كنند كه حاصل امر بي ترديد موفقيت آميزبود.

جان ايروينگ، نويسنده كتاب "قوانين خانه سايدر"، موفق شد تنديس اسكار را به پاس اقتباس فيلمنامه از كتاب خودش به دست آورد. اين مساله در مورد نويسندگان ديگري چون ولاديمير ناباكف، رابرت استون، اي ال داكتروف نيز صدق مي كند. تسلط نويسنده به داستاني كه به رشته تحرير درآورده معمولاً در خلق مجدد اين داستان در قالب فيلمنامه و تنظيم ديالوگ ها بسيار ثمربخش است.

به گزارش "مهر"، در اين ميان گروهي از فيلمنامه نويسان نظر مخالفي دارند. آنها معتقدند اقتباس از يك اثر ادبي موجبات شكل گيري فيلمنامه اي را فراهم مي كند كه مي توان آن را اثري متفاوت خواند. از اين رو بايد به سناريويي كه نوشته شده بسان اثر ادبي ديگري نگريست كه خلق شده است. آنها بر اين باورند كه "پدرخوانده" و "برباد رفته" به مراتب بهتر از نسخه هاي ادبي هستند، چرا كه تدوين، صحنه هاي آهسته، نماهاي جداگانه و كلوزآپ ها قادر به خلق لحظه هاي تصويري هستند كه نمي توان آنها را در يك  پاراگراف توصيف كرد.

از ديگر ويژگي هاي سينما در احياء پنداره هاي ارائه شده در كتاب مي توان به ساخت فيلم هاي تاريخي و آفرينش صحنه هاي مبارزه اشاره كرد.تنها نگاهي به ليست برترين فيلم هاي تاريخ سينما حاكي از اين است كه بسياري از اين آثار برگرفته از كتاب هاي محبوب دوران هستند.

ويكتور فلمينگ، كارگردان نامي سينما، فيلم "برباد رفته" را در سال 1939 با اقتباس از كتاب مارگارت ميچل روانه سالن هاي سينما كرد. نمايش جنگ هاي داخلي آمريكا بر پرده سينما بي ترديد روايتي تصويرگونه از تاريخ آمريكا بود كه به مدد اين فيلم 222 دقيقه اي در برابر چشم مخاطبان زنده شد.

خوانندگاني كه مشتاقانه ماجراجويي هاي شخصيت هاي مورد علاقه شان را در كتاب دنبال مي كردند، با وجود مخالفت هايي كه در وهله نخست نسبت به ساخت فيلم سينمايي و وفاداري كارگردان به طرح اصلي داستان نشان مي دادند، بيشترين مخاطبان فيلم را تشكيل دادند. چرا كه رمزگشايي رويدادها تاريخي بر پرده سينما همواره يكي از جذابيت هايي است كه وسوسه اش آنها را رها نكرد.

سينما همواره بهانه اي براي مرور تاريخ و چهره هاي بزرگ تاريخي بوده و اقتباس سينمايي از كتاب هاي تاريخي اين وجه هنر هفتم را پررنگتر از گذشته كرده است. فيلم هاي حماسي كه در اين راستا ساخته مي شوند از تاريخ جنگ جهاني، جنگ هاي داخلي، پايان برده داري، انحلال كمونيسم و تاثيرات آن بر مردم سخن مي گويند. از همين رو جاي هيچگونه حيرتي نيست كه به فروش هاي بالا دست مي يابند.

نمايي از فيلم "ارباب حلقه‌ها"

كتاب هايي چون "بن هور" نوشته ليو والاس، "اسپارتاكوس" نوشته هاوارد فست، "دكتر ژيواگو" اثر بوريس پاسترناك يكي پس از ديگري به فيلم هاي تاريخي تبديل شدند و از آنها به عنوان آثار خوش ساختي ياد مي شود كه بر تارك سينما مي درخشند، اما كتاب هايي چون "پرل هاربر" اثر رندل والاس و "تروا" برگرفته از اشعارهومر با وجود صرف هزينه هاي كلان نتوانستند به آثار ماندگاري در سينما تبديل شوند.

به گزارش "مهر"، بسياري از كارشناسان سينما دليل اين امر را در عملكرد فيلمنامه نويسان مي دانند. فيلمنامه نويساني كه تبديل نسخه هاي ادبي به سناريو را بر عهده دارند، ناگزير به حذف برخي شخصيت هاي فرعي هستند. چرا كه پرداختن به تمامي شخصيت ها و رويدادهاي يك كتاب تاريخي در قالب سينمايي غيرممكن مي نمايد. گاهي نيز شرايط به گونه اي پيش مي رود كه فيلمساز براي كليدزدن پروژه سينمايي اش ناگزير به تغيير جغرافياي كتاب مي شود.

نمونه اين امر را مي توان در آثار سينمايي ديد كه بر اساس كتاب هاي چارلز ديكنز ساخته شده اند. تا به حال نسخه هاي سينمايي بسياري بر اساس "آرزوهاي بزرگ" ساخته شده اند، اما آنچه بيش از پيش جلب توجه مي كند اين حقيقت است كه برخي از كارگردان ها حتي پا را از تغيير جغرافيا فراتر گذاشته و داستان را مطابق با رويدادهاي معاصر تصوير مي كنند.

جمله مشهوري از چخوف وجود دارد كه مي گويد اگر در صحنه اي اسلحه اي وجود دارد در صحنه ديگر اين اسلحه بايد شليك كند، اما اين مساله در مورد اقتباس از كتاب هاي تاريخي و تبديل آنها به فيلم هاي حماسي كمتر ديده مي شود، چرا كه كارگردان ها ترجيح مي دهند از همان ابتدا اشاره اي به اسلحه نداشته باشند تا ناگزير به شليك كردن گلوله در نماي بعدي نباشند.