به گزارش خبرگزاري مهر، با فروپاشي شوروي هر چند تهديدات ناشي از جنگ هسته اي كاهش يافته، ولي خطرات ناشي از استفاده تصادفي و كنترل نشده از جنگ افزارهاي هسته اي به مراتب افزايش يافته است . نفع آمريكا در اين است كه از گسترش سلاح هاي هسته اي بكاهد و از كاربرد آن درهر جايي از جهان جلوگيري نمايد و اين امر به خاطر پتانسيل آن در درگيري و جايگاه استراتژيك آن در بين نيروهاي هسته اي مي باشد.
گاهي مشاهده شده است كه برخي از فيزيكدانان و مهندسان هسته اي اتحاد جماهير شوروي سابق از شهروندان جمهوري هاي آسياي مركزي از جمله قزاقستان و ازبكستان مي باشند. در اين راستا ، آمريكايي ها هراس خاصي دارند ، به طوري كه امكان بهره برداري ايران ( بنا بر ديدگاه آمريكا) از متخصصان مذكور را پيش بيني مي نمايند . سياست بين المللي آمريكا درصدد اين است كه از مهاجرت اين افراد و ايجاد هر نوع توانايي هسته اي جديد در بين يا خارج از جمهوري هاي آسياي مركزي جلوگيري شود.
عمده ترين نگراني هاي غرب در زمينه مسائل هسته اي و نظامي جمهوري هاي مشترك المنافع شوروي سابق از جمله قزاقستان عبارتند از : الف ) گسترش جنگ افزارهاي هسته اي ؛ ب ) انتشار دانش و فن آوري هسته اي و شيميايي ؛ ج) عدم تمركز جنگ افزارهاي هسته اي در يك جمهوري ؛ د ) استفاده ناگهاني وغيرمنتظره از اين جنگ افزارها ؛ ه) اخلال در روند خلع سلاح ها.
آمريكا همچنين نگران گسترش سلاح هاي غير اتمي به مناطق بي ثبات جهان از قبيل خاورميانه است . براي مثال ، واشنگتن فروش تسليحات نظامي روسيه را به ايران و سوريه بارها نكوهش كرده است . در اين رابطه نمايندگان كنگره آمريكا پرداخت كمك هاي تكنولوژيك آمريكا به روسيه را منوط به تعهد آن كشور به جلوگيري از صدور سلاح هاي پيشر فته به ايران كردند.
ايالات متحده باتوجه به سياست هايش در مورد گسترش نوع جديد از سلاح هاي هسته اي ، سعي دارد برتري هسته اي خود را همچنان حفظ كند . اين تسلط ممكن است در مورد دولت ها بويژه درمقابل روسيه معنا داشته باشد اما هراس ازدستيابي گروههاي غيردولتي بويژه دركشورهايي كه زمينه پرورش اين گروهها را دارند سياست هاي آمريكا ر ادر اين حوزه با ابهام و بي هدفي مواجه كرده است.
روبرو شدن با گروههايي چون القاعده ، آنهم با امكان استفاده آنها از سلاح هاي هسته اي سياست هاي دفاعي آمريكا را دچار چالش كرده است . اين امر با توجه به مفقود شدن تعدادي از كلاهك هاي هسته اي بعد از فرو پاشي شوروي بسيارنگران كننده شده است.
سياست آمريكا درحوزه خزر درمورد سلاح هاي هسته اي بيشتر متوجه كنترل اين سلاح ها مي باشد تا مبادا دردست گروههايي قرار گيرد كه مخالف سياست هاي آمريكا مي باشند اما ، يك انحراف اساسي در سياست هاي آمريكا مرتبط دانستن حوادث منطقه با تلاش هاي صلح آميز هسته اي ايران است . آمريكا با بزرگ جلوه دادن تهديدات از سوي ايران سعي دارد كشورهاي سكولار منطقه را در راستاي سياست هاي خود هماهنگ سازد. دولتمردان آمريكا درهرتحول سياسي در منطقه، سران كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز را به خطر بنياد گرايي اسلامي از سوي ايران متوجه مي كنند ، در صورتي كه ريشه هاي اصلي بنيادگرايي با انديشه اهل سنت سازگاراست . مرتبط دانستن تحولات سياسي و نظامي منطقه با ايران باعث گرديده تا آمريكا با محوريت جلوگيري از دستيابي ايران به سلاح هاي هسته اي سياست هاي منطقه اي خود را پيش برد.
به طوركلي سياست هسته اي آمريكا درمنطقه خزر با يك معضل اساسي روبروست و آن "بحران معنا" مي باشد. يعني اين كه آمريكا به دليل اينكه شوروي را در مقابل ندارد تا سياست هايش را توجيه كند سعي مي كند تا با دشمن سازي و بزرگ نمودن گروههاي كوچك اعتقادي فعال درمنطقه ، به پيشبرد اهداف نظامي اش كمك كند . آمريكا دركل جهان و بخصوص در حوزه خزر نيازمند ايجاد شرايط نظامي براي حضور مي باشد وگرنه دلايل قوي و اساسي اقتصادي يا نفتي براي حضور آمريكا در منطق خزر وجود ندارد.