به گزارش خبرگزاري مهر، چهل و چهارمين نشست علمي مركز پژوهشي ميراث مكتوب كه به نقد و بررسي كتاب "المختصر من كتاب السياق التاريخ نيسابور" اثر الامام الحافظ ابوالحسن الفارسي و با تحقيق محمد كاظم المحمودي اختصاص داشت برگزار شد.
در آغاز اين نشست، اكبر ايراني رئيس مؤسسه پژوهشي ميراث مكتوب، هدف از برگزاري جلسات نقد و بررسي را كوشش در جهت عرضه آثار بهتر در عرصه متون دانست و در ادامه به ارائه توضيحاتي در خصوص كتاب مذكور و نويسنده آن پرداخت.
سپس علي بهراميان كاركردهاي اين نوع آثار را در ميان اصل حديث مورد بررسي قرار داده و بديع بودن اطلاعات و شيوه نگارش اين كتاب را نسبت به تاريخ نگاريهاي رسمي مورد تأكيد قرار داد.
پس از آن علي رفيعي علامرودشتي نيز ضمن مقايسه دو كتاب المختصر و السياق به ارائه توضيحاتي در خصوص نسخه اصلي و مفقود شده اين كتاب و تلخيص هاي صورت گرفته از آن پرداخت.
رفيعي كتاب حاضر را ذيل و تكمله تاريخ نيشابور دانست نه تلخيص آن. وي در ادامه به بررسي ساختار و شيوه نگارش اين كتاب پرداختند.
سخنران بعدي جويا جهانبخش كتاب مورد بحث را تراجم نامه محدثين خوانده، بررسي آن را براي محققان دو حوزه حديث پژوهي و صوفي پژوهي مفيد و ارزنده دانست و اظهار داشت كه حديث پژوهي در ايران نيازمند شناسايي منابع مهم و جدي است.
وي همچنين شيوه نقل حديث در ميان محدثان آن روزگار را مورد بررسي قرار داد و المختصر را براي دنياي امروز حاوي اطلاعات ذي قيمتي به خصوص در علم رجال معرفي كرد، هرچند كه ارائه چنين اطلاعاتي مد نظر مؤلف نبوده است.
در پايان محمد كاظم رحمتي ضمن ارائه گزارشي از پژوهش هاي انجام شده از سوي برخي از محققان غربي در خصوص اين كتاب به تشريح نحوه تنظيم مطالب آن پرداخت. رحمتي با اشاره به اينكه در بررسي اين اثر سهم ايرانيان و نقش آنان در تاريخ و تمدن اسلامي نمودار مي شود، اطلاعات ارائه شده در تلخيص موجود از اين كتاب را نسبت به ديگر كتب تاريخ نگاري جامع و بديع دانست.
السياق التاريخ نيسابور تأليف الامام الحافظ أبوالحسن عبدالغافر بن اسماعيل الفارسي النيسابوري كتابي معتبر و حجيم در تاريخ سرزمين نيشابور است. مؤلف اين اثر را به پيروي از تاريخ نيسابور اثر حاكم ابو عبدالله محمد بن عبدالله البيع النيسابوري، درگذشته به سال 405 هجري و به منظور ادامه ثبت شرح حال مردان نامي، وقايع تاريخي، اجتماعي، اوضاع علمي و ادبي پس از مرگ حاكم نيسابوري فراهم آورده و در سال 510 هجري تصنيف آن را به انجام رسانيده است.