به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از ادارهکل روابط عمومی و امور بینالملل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در آغاز این نشست که عصر روز ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ برگزار شد، دکتر علیرضا کرمانی مدیرکل آموزش و پژوهش کانون پرداختن به موضوع «آموزش قصه بنیان» را یکی از ملزومات جشنواره عنوان کرد و اشاعهی آن را ضروری دانست. او با بیان اینکه جشنواره از این پس توجه به این موضوع را در دستور کار خود قرار خواهد داد از محمدهادی محمدی درخواست کرد تا سخنان خود را آغاز کند.
در ادامه این نویسنده و پژوهشگر بهنام ادبیات کودک ضمن اشاره به تاریخچهی فعالیتهای کانون و ضرورتهای استفاده از قصه؛ تاریخچهای از قصهگویی برای آموزش را بیان کرد و پسازآن به ویژگیهای این نوع آموزش اشاره داشت.
محمدی در ادامه سخنان خود گفت: «درحالیکه پنجاه سال از آغاز به کار کانون پرورش فکری میگذرد ضروری است که به این نکته اشارهکنم که این نهاد با توجه بهنظام آموزشی ایران - که از نداشتن مؤلفههایی رنج میبرد - آغاز به کار کرد. در دههی چهل سیاستگذاران و فرهیختگان متوجه کمبودهای آموزشی شدند و برای جبران آن نهادی را پایهگذاری کردند که شبیه به آن همچنان در آسیا و برخی قارهها دیده نشده است. این نهاد بستر قصه و قصهگویی را برای جبران آن خلاءها برگزید. و در همینجا آرزو میکنم که روزی تمام کودکان ایران را زیرپوشش خود قرار دهد.»
سخنران نشست «آموزش قصه بنیان» با اشارهی مستقیم به انواع آموزش، مبحث اصلی جلسه را آغاز کرد: «همانطور که میدانیم دامنه تعریف آموزش گسترده است و میدانیم که آموزش انواع مختلف دارد. اما بهطور کلی آن را به دوشاخه تقسیم کردهاند: آموزش کلاسیک و آموزش بر مبنای قصه. شاید با خود فکر کنید که قصه و قصهگویی و آموزش - از این نگاه - مبحثی جدید است اما پژوهشی کوتاه کافی است تا به عمر آن پی ببریم. از سویی دیگر شیوههای آموزشی را مستقیم و بدون میانجی و غیرمستقیم را با میانجی تعریف میکنند. در نوع اول، آموزش در لحظه صورت میگرفته است. این آموزش در بستر طبیعت و برحسب نیازها رخ میداده. جالب است بدانید که از همان زمان که انسانها شکارگر بودهاند این نوع آموزش وجود داشته. از سوی دیگر نوع دوم آموزش متمرکز بر آموزش از راه افسانهها بوده است.»
او در اثبات تاریخی بودن آموزش غیرمستقیم از مهمانان خواست تا با دو مقولهی مهم آموزش آشنا شوند: «آموزشدهنده و آموزشگیرنده در دو سوی این تعریف قرار دارند. حال نقش محتوا در اینبین مهم و واسط بین شنونده و گوینده است.»
محمدی که به تحلیل محتوایی و ساختار آموزش مستقیم و غیرمستقیم میپرداخت نوع اول آموزش را مردسالارانه و زاییدهی خشونت فرهنگ شبانی دانست. او با ارايهی تصاویری به اثبات این ادعا پرداخت که ساختار آموزشی همانند فرهنگ شبانی به دنبال هدایت شدن یک موجود است و در این میان از برانگیختن احساس ترس استفاده میکند.
در مقابل، او آموزش قصه بنیان را همراه با خواهش و خواستن دانست. او به اضافه شدن نظام کشاورزی - که ساختاری زنانه داشت - اشاره کرد و پسازآن به زایش قصهها در کنار اجاقهای گاز و در خانهها نگاهی انداخت. او حضور زنان را در زایش قصهها تاریخی دانست و این قدمت را به چهار هزار سال قبل گره زد: «چرا این ارتباط بین زنان و ادبیات وجود دارد؟ نخست رابطهی مادری و فرزندی است و ارتباط مستقیم آنها. نکته دوم صیانت مادر از فرزند است و او در این راه از زبان خود برای دفاع از کودک استفاده میکند. و چنین امری سبب زایش لالاییها و آشنایی کودک با زندگی به زبان و لحنی متفاوت است.»
این کارشناس در ادامه به مقایسه مدارس جدید با نظام سنتی قصهگویی پرداخت: «نظام مدرسه نزدیک به ۳۰۰ سال عمر کرده است اما کودکان هزاران سال است از راه ادبیات آموزش دیدهاند. در خانوادههایی که از اشراف نبودند و سواد نداشتند سنت (اخلاق، رفتارهای اجتماعی و... و.) از طریق ادبیات منتقل میشدهاند؛ به همین دلیل است که گفته میشود افسانهها کارکرد مشخصی در تاریخ داشتهاند. از طریق این داستانها کودکان فرهنگی را دریافت و منتقل میکردند. با تمام اینها و اگرچه هردو نوع آموزش، پیشینهای یکسان دارند اما در طی سالها آنچه عقبنشینی کرده است آموزش نوع دوم یا همان قصه بنیان بوده است.»
آموزش قصه بنیان چه چیزی نیست؟ محمدی سخنان خود را با طرح این مساله ادامه داد که فرمانی و دستوری نبودن جزو ویژگیهایی است که این نوع آموزش در خود جای نداده است. او گفت: «آموزش قصه بنیان ترس و خشکی بزرگ سالانه را ندارد. همراه با ترس نیست. پریشانی و اضطراب ندارد. رنج در آن اجبار نیست. همچنین این شیوه تکلیف نیست.»
او در مقابل به ویژگیهای این شیوه اشاره کرد: «در این شیوه، هوش عاطفی بر منطقی چیره میشود. توجه و تمرکز ژرف است. اصل لذت بر اصل واقعیت چیرگی دارد. زبان با احساس آمیخته است و... و.»
محمدی در انتهای سخنان خود به بیان شیوههای استفاده از داستان در رسیدن به اهداف پرداخت و به نمونههایی از این شیوه اشاره کرد. او سطح واکنشی کودک خردسال را در رسیدن به هدف مهم تلقی کرد و مراحل تأثیرپذیری را به ترتیب برای دانشجویان و مربیان نام برد. او رسیدن به سطح شناختی را در این نوع آموزش ضروری دانست و تمام گونههای ادبی و کتابها را دارای این ویژگی ندانست.