خبرگزاری مهر، گروه بین الملل، شقایق لامع زاده: با از بین رفتن اردوگاه نظامی یکپارچه شرق و فروپاشی کمونیسم، دفاع سرزمینی و دفاع ایدئولوژيک که برای ناتو از اولویت ویژه ای برخوردار بود اهمیت سابق خود را از دست داد و عده ای را بر آن داشت که تصور کنند علت وجودی ناتو از بين رفته و عده ای به تمسخر پس از شوروی، ناتو را مخفف این کلمات می دانستند: نابودی بدون جانشین.
اعضای ناتو با اتخاذ سیاست گسترش به شرق، به دنبال اهداف خاصی هستند که در ابعاد مختلف قابل تبیین بوده و از آنجا که اولویتهای ناتو بر اساس تهدید های موجود در سطح بین المللی نسبت به اعضای پیمان تعریف و تعیین می شود، باید تهدید های پیش روی آنها مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا رشد سرمایه داری در چین، اهمیت انرژی و بازار مصرف آسیای مرکزی از جمله این موارد به شمار می روند.
این عوامل تهدیدات پیش روی کشورهای عضو ناتو هستند اما منطقه شرق نیز به سهم خود تهدیداتی را پیش روی خود می بیند که از آن جمله می توان به اختلاف قبیله ای، نژادی، فقر و مشقت اقتصادی شدید، سرکوب و تجزیه طلبی های نژادی اشاره کرد.
با توجه به وجود این تهدیدات مهمترین اهداف ناتو در منطقه شرق را می توان اینگونه بیان کرد: با حمایت از استقلال و حاکمیت دولتهای منطقه جلوی سلطه هر کشوری بر منطقه گرفته شود. از سوی دیگر می توان به جلوگیری از قدرت یافتن مجدد روسیه، رقابت برای نفوذ در منطقه و کنترل بر منابع نفت و گاز و انتقال آنها به غرب با تضمین های امنیتی مورد نظر خود که بسیاری از ناظران از آن به بازی بزرگ جدید یاد کرده اند، اشاره کرد.
ناظران سیاسی معتقدند که می توان با در نظرگرفتن سیاست هویج و چماق از گسترش ناتو به شرق جلوگیری کرد. عده ای گسترش ناتو به شرق را در راستای گسترش فرهنگ آمریکایی در جهان پس از فرو پاشی نظام دو قطبی قلمداد می کنند، محققان اسلامی گسترش ناتو را در راستای نظریه برخورد تمدن ها با هدف مهار دنیای اسلام تفسیر می کنند، گروهی نیز هدف آمریکا را محدود کردن نقش روسیه و اژدهای خفته آسیا در نظام نوین جهان میدانند.
در این میان از نقش روسیه نمی توان غاقل ماند. راهبرد روسیه در مقابل ناتو ثابت و پايدار نیست چرا که برحسب شرايط، تحولات داخلی روسیه وشرايط بين المللی متحول شده است.
مطالعه روند روابط ناتو - روسیه بيانگر این نکته است که روسيه هر گاه خود را طرف مستقیم مذاکره با ناتو می بيند، رفتار متفاوتی نسبت به زمانی كه ناتو با كشورهاي همسایه روسیه (به خصوص کشورهايی که دارای اهميت راهبردي برای روسيه هستند) مذاکره کند، داشته است.
به عبارت ديگر روسيه تمايل دارد روابط خود را با ناتو بدون محدوديت گسترش داده، اما مشروط به آن كه ناتو وارد مناطق پيرامونی روسيه نشود. هرگاه ناتو اقدام به گسترش به سمت مناطق همسايه روسيه ميکند، مسكو اين گسترش را براي خود تهديد تلقی می كند.
روسيه به عنوان يكي از بزرگترين موانع بالقوه گسترش ناتو، همچنان سندرم ترس تاريخی ناشی از درمحاصره قرار گرفتن را همراه خود دارد. از سوی ديگر ناتو حضور خود را در اين منطقه الزامی دانسته و در اين پروسه خواستار همكاری روسيه است.
بر اين اساس ناتو مواردی را به روسيه پيشنهاد کرد از جمله برنامه مشاركت برای صلح كه همكاری نزديكتر مسكو و ناتو را جز اهداف خود ميشمارد.
حضور روسيه در برخی طرحهای ناتو را نبايد همگرايی كامل اين كشور با ناتو دانست چرا كه روسيه با حضور در ناتو به دنبال بازدارندگی فعال با هدف ممانعت از گسترش ناتو به سمت مسكو است. پاسخ « ایگور ايوانف» وزير امور خارجة وقت روسيه درباره رويكرد اين كشور نسبت به گسترش ناتو اين است كه در روسيه به سياست فعالانه تأمين امنيت ملی نياز دارد.
توسعه ناتو به ایجاد مرز جديدي در اروپا سبب می شود که روسيه به اصلاح برنامه های رفرم نظامی مجبور شود. در اواخر آوریل سال ۲۰۰۰ میلادی، شورای امنيت روسیه دکترين نظامی جدید اين کشور را تصويب کرد که اجازه وارد کردن ضربه نخست هسته ای در صورت وجود تهديد جدی بر علیه منافع این کشور را می دهد.
برای روسیه ناتو یکی از نهادهای جنگ سرد است که موجودیت آن بعد از خاتمه جنگ سرد و از بین رفتن پیمان ورشو توجیهی ندارد مسکو در هرحال نمی تواند تحمل کند که ناتو ماموریت جدیدی در حوزه های نفوذ شوروی سابق داشته باشد و یا بدون صلاحدید رهبران روس در اروپا مداخله کند.
از سویی احزاب روسیه نیز با گسترش ناتو به سمت شرق مخالفند هرچند که با گسترش آن به سمت شمال و مثلاً عضویت سوئد مخالفت چندانی ندارند ولی گسترش به شرق را عامل برهم زننده ثبات میدانند.
از نظر روسها گسترش ناتو به شرق دارای پیامدهایی است. این پیامدها را می توان اینگونه مطرح کرد، قرارداد تسلیحات و نیروهای مسلح متعارف در اروپا معنی خود را از دست داده و لغو خواهد شد که همین امر هم اتفاق افتاد ولی با این تفاوت که قرارداد مذکور تعلیق شد نه لغو.
یکی از دیگر از این پیامدها این است که روسیه سعی خواهد کرد که از راهی دیگر عدم توازن تسلیحات متعارف را جبران کند. نکته دیگر نیز این است که توسعه ناتو با تصمیم گیری در این مورد، تصویب قرارداد استارت ۲ را زیر سئوال خواهد برد.
براساس گزارش سال ۱۹۴۹ سرویس اطلاعات خارجی روسیه ، نزدیک شدن پیمان نظامی - سیاسی به مرزهای روسیه ، ولو بدون نیت خصمانه، بدون تردید موجب تحولات شدید خواهد شد و ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در چارچوپ وظائف خود مجبور خواهد شد به طراحی تجدید گروه بندی نیروها و ایجاد زیربنا برای اوضاع جدید بپردازد.
بسیاری از تحلیلگران انتخاب « ولادیمیر پوتین » رئیس جمهوری روسیه را به عنوان مرد اول کرملین، آغازگر دوره ای در سیاست خارجی روسیه دانستند که با عناوینی چون «صلح سرد»، «جنگ سرد جدید» و بازگشت روسیه به اقتدار پیشین توصیف شده است.
اما باید در نظر داشت که پوتین متعلق به طیف اوراسیاگراها است و مشخصه اصلی این طیف نگرش واقع بینانه با تاکید بر پذیرش تحولات ناشی از فروپاشی ابر قدرت شوروی و همچنین توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی روسیه در نظام بین الملل کنونی است. وی به جای استراتژی رویا رویی با غرب، سیاست یک گام به سوی غرب، گامی به سوی شرق را سرلوحه اقدامات خویش قرار می دهد.
سیاست یک گام به سوی غرب ناشی از عقلانیت آگاهی از جایگاه روسیه در عرصه تحولات بین الملل بوده و سیاست گامی بسوی شرق نیز طبق تفسیر نقش سنتی روسیه در اوراسیا است.
راهبرد اوراسیا گراها در برابر گسترش ناتو به شرق بر این نکته تاکید دارد که ناتو باید نفوذ مسکو را در جمهوری های خارج نزدیک به رسمیت بشناسد. پوتین در این راستا اظهار داشت: رهبران این کشور بسیار علاقه مند به توسعه در طول مرزهای جنوبی روسیه هستند. این سخن روشنگر این مطلب است که چرا لشکر تفنگداران موتورریزه ۵۸ ارتش در اینگوش مستقر شده اند.
سیاست خارجی روسیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز در دوران پوتین انعطافپذیرتر و همراه با مسئولیتپذیری بیشتری نسبت به عقاید دیگران بوده است، در عین حال او نشان داده که آسیای مرکزی اهمیت استراتژیک خود را برای روسیه حفظ نموده است.
با توجه به تز گسترش ناتو به شرق و حضور هدفمند آمریکا در منطقه و نگرانی ناشی از ایجاد بی ثباتی در جمهوری های سابق شوروی رویکرد رقابت پر رنگ تر از رویکرد همکاری در حوزه خارج نزدیک می باشد. روسها بهترین راه تامین امنیت منطقه را نه ناتو بلکه چرخش از تجزیه به سمت اتحاد - ائتلاف میان کشورهای منطقه و ایجاد امنیت دسته جمعی می دانند.
پوتین با اتخاذ سیاست های واقع گرا در اداره کشور خصوصاً ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی و تعریف جدید از منافع ملی و تصویب دکترین جدید در ابعاد سیاسی، امنیتی، نظامی جایگاه جدید روسیه را در نظام بین الملل تبیین نمود.
روسها در تفسیر رویکرد جدید خود چنین عنوان می کنند که سیاست خارجی خود را بر اساس واقع گرایی و مصلحت طلبی طراحی می کنند و در این راستا تنها به منافع ملی کشور توجه داشته و ملاحظات اخلاقی و ایدثولوژیک را لحاظ نمی کنند. با چنین مفروضاتی پوتین رویکرد این کشور در خصوص مناسبات نوین با آمریکا را مطرح می سازد.
با عضویت مسکو در شورای مشترک ناتو - روسیه در ۲۸ می سال ۲۰۰۲ میلادی و همکاری های گسترده با دولت آمریکا در زمینه مبارزه با تروریسم و مشارکت در سایر بحران هایی بین المللی، به نظر می رسد که دولت پوتین در راستای سیاست خود درصدد کسب حداکثر امتیاز سیاسی و اقتصادی از دولت بوش است .
روسیه با پیوستن به این شورا حق مشارکت برابر در تصمیم گیری ها را بدست آورد و براساس منشور ۱+۱۹ همکاری گسترده ای را با ناتو آغاز کرد. دو طرف تحول اخیر را پایان واقعی جنگ سرد اعلام نمودند.
به عقیده پوتین بهترین راهکار ممانعت از توسعه ناتو به شرق دیپلماسی فعال در درون سازمان ناتو می باشد تا دیگر تجربه تلخ گذشته مشارکت روسیه با ناتو در اواخر دهه ۹۰ به جهت بی اطلاع ماندن روسیه از حمله ناتو به کوزوو تکرار نشود اما این همکاری به منزله پذیرش اهداف امریکا در قالب اهداف بلند مدت ناتو توسط مسکو نیست.
چنانچه در ماههای اخیر که موضوع استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در چک و لهستان مطرح شد و طرح پیشنهادی پوتین مبنی بر استقرار سپر دفاعی مشترک در آذر بایجان با مخالفت آمریکا مواجه شد و همچنین در پی درخواست مجدد گرجستان به منظور عضویت در ناتو، پوتین آمریکا را به آزمایش موشک های سوپر کروز توپو- ام - ا که قابلیت عبور از سپر دفاع موشکی امریکا را دارند تهدید کرد، در ادامه نیز قرارداد نیروهای متعارف اروپا که عملیات اجرایی شدن آن از ۹۹۲۱ آغاز شده بود را تعلیق کرد باعث شد که برخی از تحلیل گران بحث شروع جنگ سرد جدید را مطرح نمایند.
ناتو محصول دوران جنگ سرد است و در مقابل تهدید هایی مانند اتحاد جماهیر شوروی، کمونیسم و پیمان ورشو برای تامین امنیت دسته جمعی پدید آمد، با فروپاشی شوروي این تهدیدها با بحران موجودیت روبرو شد، اما تعریف نوین اعضای آن از امنیت در دهه۹۰ و قرن بیست و یکم، نه تنها دوام این پیمان را باعث شد، بلکه دامنه فعالیت آنرا نیز گسترده ترکرد، به طوریکه استراتژی توسعه آن به طرف شرق از سال ۱۹۹۱ به مرحله اجرا گذاشته شد.
توجه به این نکته ضروری که همکاری روسیه با ناتو به معنی پذیرش اهداف آمریکا در قالب اهداف بلند مدت ناتو توسط مسکو نیست چرا که پوتین با تأکید بر امنیت خود اتکا ، تلاش برای حفظ هم گرایی کشورهای مستقل مشترک المنافع با روسیه و دور ساختن غرب از آن مجموعه، تصریح بر ضربه نخست هسته ای، مخالفت با گسترش ناتو به شرق، تأکید بر اقتدار و عظمت روسیه، تأکید بر خروج نیروهای آمریکایی از منطقه از طریق سازمان همکاری شانگهای و تقویت پیمان امنیت دسته جمعی کشورهای مشترک المنافع ، خواهان جلوگیری از تکرار تجربه تلخ اتحادجماهیرشوروی سابق برای روسیه در چارچوب «آموزه دومینو» می باشد.
تحولات اخیر از جمله موضوع استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در چک و لهستان که منجر به دستور تعلیق قرارداد نیروهای متعارف اروپا از جانب پوتین شد و همچنین تهدید نمودن آمریکا به آزمایش موشکهای سوپر کروز که قابلیت عبور از سپر دفاعی آمریکا را داراست همگی بیانگر این نکته است که روسیه نه یک ببر کاغذی بلکه قدرتی است که هنوز نمی توان آنرا نادیده گرفت.
اما طرح موضوع جنگ سرد جدید در محافل سیاسی بعد از این حوادث را نمی توان چندان جدی تلقی کرد چرا که روسیه پوتین به دلیل دارا بودن مشکلات اقتصادی و چالشهای داخلی، هزینه های بالای یک سیاست امپریالیستی جدید و فقدان حمایت داخلی از ماجراجویی های نظامی، توانایی حضور در عرصهای به نام جنگ سرد جدید را ندارد پس به دنبال کمدی تراژیک مقابله با غرب نیست. بنابراین پوتین حضور آمریکا و ناتو را در منطقه به صورت دو فاکتور پذیرفته است.