خبرگزاری مهر، گروه جامعه - علیرضا نایینی: رهآورد انقلاب اسلامی برای زنان را میتوان در تغییرات عینی در وضعیت آموزشی، بهداشتی و اقتصادی زنان و افزایش میزان مشارکت سیاسی- اجتماعی ایشان در سالهای پس از انقلاب جستجو کرد، اما بدون شک نمیتوان به اینها بسنده کرد. آن رهآورد اساسی و بنیادین که ریشه همه تحولات و تغییرات بعدی بوده است را باید در تحولی درونی جستجو کرد. تحولی که به تعبیر شهید مطهری برخاسته از «خودآگاهی الهی» یا «خدا آگاهی» بود که ریشه در اعماق فطرت بشر داشت و از ضمیر باطن او سرچشمه میگرفت. همان «تحول انفسی» که سید مرتضی آوینی از آن به «احیای حیات باطنی بشر» یاد کرد. زنان ایرانی نیز از این تحول مستثنا نبودند و به تعبیر بنیانگذار انقلاب اسلامی: «تحولی که در زنان رخ داد، بیش از تحولی بود که در مردان پیدا شد». تحولی که در هویت و تعریف زن، نزد خود او و نزد جامعه ایجاد شد.
اهمیت این تحول از آنجا روشن میشود که به تعبیر حسین کچویان در کتاب «تطورات گفتمانهای هویتی ایرانی»؛ مسئله ایران در تاریخ معاصر آن، چیزی جز مسئله هویت و متفرعات آن نیست. مسئلهای که از خلال مواجهه هویت ایرانی با غرب و درگیری با تجدد پدید آمد و بلافاصله سوال از کیستی و چیستی خود و ماهیت غیر را موجب شد. در پاسخ به این مسئله، گفتمانهای هویتی گوناگونی شکل گرفتند و هریک بخشی از بدنه اجتماعی را در برهههایی از تاریخ با خود همراه ساختند.
بخشی از این تلاشها در تاریخ معاصر ما مربوط میشود به تفسیر ویژهای که حکومت پهلوی نسبت به مسیر مدرنیزاسیون ایران داشت. در این مسیر، اگرچه زنان مورد توجه بسیار بودند اما به تبع آن تفسیر ویژه از جامعه مدرن، بیش از آن که وجه انسانی زنان مورد توجه باشد، وجه جنسیتی آنان برجسته شد و پیش از آن که زنان به حضوری انسانی در جامعه فراخوانده شوند، به حضوری زنانه -با تاکید بر وجوه زنانگیشان- دعوت شدند. از همین رو اولین اقدام پهلوی برای زنان ایرانی، وضع قانون کشف حجاب و توسل به زور جهت اجرای آن بود. طبیعی بود که نتیجه این سیاست در جامعه مسلمان ایرانی اقبال اقلیت و رویگردانی اکثریت باشد. اکثریتی که اگرچه قرائت جامعه سنتی مسلمان نتوانسته بود همگون و مطابق با شرایط معاصر خود، آنان را همدل و همساز سازد، قرائت وارداتی از جهان مدرن نیز نتوانست هویت بخش آنان باشد.
زنها اگر شرکت نمیکردند این انقلاب به ثمر نمیرسید
در این شرایط آن گفتمان اساسی که توانست زنان و به طور کلی مردم ایران را با خود همراه سازد و انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند، گفتمان هویتی اسلام بود که توسط حضرت امام ره و شاگردان ایشان تبیین میشد. این گفتمان اگرچه اسلامی بود، اما روایتی متفاوت از سنت و هویت سنتی ارائه میکرد، و البته منطق نقادی و اصلاحی آن بیرون از سنت نبود. در نتیجه بر خلاف گفتمانهای دیگر، نقد آن از سنت، منشاء پیدایش ناسازگاری و تعارض با سنت نبود.
شهید مطهری در این رابطه میگوید: در غرب این تبلیغ زیاد شده است که زن در جامعه اسلامی از حقوق خود محروم بوده و هست و زنها عنصرهایی ناراضی در میان مسلمانان هستند و بنابراین اگر به آنها عرضه شود که انقلابی در جهت اسلامی میخواهد پیدا شود، آنها حتما در جبهه مخالف شرکت خواهند کرد. ولی در عمل زنها نه تنها شرکت کردند، بلکه اگر آنها شرکت نمیکردند این انقلاب به ثمر نمیرسید.
محرومیت و استضعاف اکثریت زنان مسلمان در دوره پهلوی مهمترین محرک آنها برای پیوستن به حرکت انقلاب اسلامی بود. از طرفی زنان ایرانی در یک تطور و تکامل تاریخی به این آگاهی رسیده بودند و به دنبال نقش آفرینی سیاسی اجتماعی گسترده بودند، از طرف دیگر نگاه جنسیتی و ابزاری به زن بزرگترین مانع موفقیت او بود. از همین رو آن گاه که حضرت امام فرمودند: «زن مساوی مرد است. زن مانند مرد آزاد است که سرنوشت و فعالیتهای خود را انتخاب کند» اکثریت جمعیت انقلابیون را زنان تشکیل میدادند.
انقلاب اسلامی با معرفی الگوهای برجسته زن مسلمان نشان داد که زنان میتوانند با لحاظ حیثیت انسانی خود و نه حیثیت جنسیتی شان، در عرصههای سیاسی- اجتماعی حضور فعال داشته باشند. این تبیین اولیهای بود که توسط بنیانگذار انقلاب اسلامی صورت گرفت و در قانون اساسی نظام اسلامی مورد توجه بود.
گام بعدی، تحقق عدالت جنسیتی بود که در پرتو گفتمان انقلاب اسلامی معنا میشد. عدالت به معنای برقراری فرصتهای برابر، برای پیشرفت، وظیفهای بود که برعهده ساختار حاکمیت بود. این وظیفه در قانون اساسی دیده شده بود و حال ساختار قدرت باید فرصتها را به نحوی در اختیار اقشار جامعه از زنان و مردان قرار دهد تا همگان فرصت رشد و تکامل یکسان داشته باشند و در سرنوشت و آینده کشور خود سهیم باشند.
البته واضح است که برخورداری از فرصت برابر لزوما به معنای بهرهمندی از فرصتها نیست. افراد به تبع رشد و استعدادهای خود از فرصتها بهرهمند میشوند. بنابراین نمیتوان انتظار داشت اقشاری که سالیان متوالی از فرصتهای رشد و پویایی خود محروم ماندهاند، به یک باره همچون اقشار برخوردار توان بهرهمندی از فرصتها را داشته باشند. اما نکته اساسی و کلیدی حرکت در مسیری است که بر پایه آن زنان امکان بهرهمندی کامل از فرصتهای برابر با مردان را داشته باشند و در فرآیند تاریخی خود، به آن نقطه مطلوب و مورد انتظار دست یابند.
دریچهای که گفتمان انقلاب اسلامی به روی زنان گشود آن تحول انفسی بود که در ذیل آن زنان در کنار مردان بتوانند با توجه به استعدادها و تواناییهای خود در جامعه حضور موثر و فعال داشته باشند و ثمره آن رشد و تکامل فردی آحاد جامعه و پیشرفت جامعه در کلیت آن باشد.
مشارکت سیاسی، ترکیبی از حق و تکلیف
۳۷ سال از حیات انقلاب اسلامی میگذرد. انقلاب اسلامی امروز اگرچه جوان و در آغاز راه، اما مقتدر و تاثیرگذار است. ثمره گفتمان عدالت جنسیتی این انقلاب برخورداری همه زنان ایرانی از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن بود اما مشارکت سیاسی در گفتمان انقلاب اسلامی محدود به حق نشد. مشارکت سیاسی در این گفتمان ترکیبی از حق و تکلیف خوانده شد. این تکلیف آن چیزی بود که در پرتو آن تحول انفسی هویت بخش زنان، موجب شد تا آنان با خودباوری تمام و اهتمام جدی برای ساخت آینده کشور خود در تمام عرصههای مشارکت سیاسی از جمله انتخابات حضور فعال داشته باشند و به عنوان نیمی از جمعیت این کشور، سرنوشت انقلاب اسلامی را رقم زنند.
این انقلاب، آنگونه که رهبر آن بارها تاکید داشتند، در ابتدای راه است و مسیر تطور و تکامل آن با تطور و تکامل فرد فرد این ملت گره خورده است و آینده آن در گرو انتخاب ملت است.