در آشفته بازار این روزهای کتاب، نه جوایز ادبی توان ایجاد جذابیت‌های خبری پیرامون برگزیدگان دارند و نه کمتر رسانه‌ای را می‌توان یافت که دل به کتاب و دعوت مردم به مطالعه بسته باشد.

خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: این یک تحلیل ساده است. یک استدلال منطقی. وقتی کتاب نمی‌فروشد یعنی وقتی که مردم جامعه حاضرند برای هر کالای فرهنگی و به اصطلاح فرهنگی هزینه کنند و برای کتاب نه، پس باید راهی برای ایجاد جذابیت این محصول پیدا کرد. باید راهی یافت که به مخاطبان بقبولاند که کتاب خواندن اگر کمتر نه که لااقل همپای دیدن یک اثر سینمایی می‌تواند برای آن شعف آفرین و حتی مثمرثمر باشد و مهمتر از آن اینکه این شعف و جذابیت را ذره ذره و به صورت مستمر به جانشان تزریق کند.

کتاب این روزها نمی‌فروشد و جدای از تمامی آسیب‌شناسی‌های موجود در این زمینه، عرصه تبلیغات برای آن نیز راه به جایی نبرده است. نه در روزنامه‌ها کتابی تبلیغ می‌شود و نه مجلات تخصصی کتاب رونقی دارد و نه رسانه ملی، میلی به آن دارد.

در این میان وضعیت اثر بخشی پرخرج‌ترین برنامه‌های تبلیغی و ترویجی برای معرفی کتاب و اشاعه مطالعه در جامعه نیز بهتر از این نیست. به عبارت دیگر جوایز ادبی دولتی با انبوه زرق و برق و حضور نخبگان فرهنگی در کار شناسایی و معرفی آثار برگزیده و سکه های رنگارنگ تدارک دیده شده برای اهدا به برگزیدگان نیز دیگر جذابیتی برای کتابخوانی ایجاد نکرده است.

جوایز ادبیِ نفروش

شاهد مثال این مدعا را می‌توان در میان برخی از آمارهای منتشر شده در این زمینه جستجو کرد.

در مراسم پایانی هفتمین دوره ادبی جلال‌آل احمد در پاییز سال گذشته دو کتاب «آه با شین» نوشته محمد کاظم مزینانی و «ملکان عذاب» نوشته ابوتراب خسروی به طور مشترک به عنوان برگزیده گزانترین جایزه ادبی ایران معرفی شدند. این در حالی است که بر اساس آمار موسسه خانه کتاب از زمان برگزاری این جایزه تاکنون این دو کتاب تنها یک نوبت تجدید چاپ شده‌اند. به عبارت دقیق‌تر کتاب مزینانی در شهریور ماه سال جاری و کتاب خسروی نیز تنها یک نوبت در تابستان امسال و آن هم به دلیل تغییر ناشر تجدید چاپ شده است.

در میان برگزیدگان امسال این جایزه ادبی نیز وضعیت بهتر از این نیست. کتاب «دختر لوتی» نوشته شهریار عباسی حتی یک نوبت نیز تجدید چاپ نشده است. اما در یک مورد استثنایی و قابل اعتنا کتاب «پاییز فصل آخر سال است» دیگر برگزیده امسال این جایزه معتبر ادبی پس از دریافت جایزه تاکنون چهار نوبت تجدید چاپ شده است.

در حوزه شعر نیز کتاب برگزیده نهمین دوره جایزه شعر فجر تاکنون تنها در همان چاپ نخست و ابتدایی خود باقی مانده است. این وضعیت برای دیگر تقدیر شده‌های این جایزه یعنی کتاب «کیف پول من گرسنه است» سروده فاضل ترکمن نیز تکرار شده است. در همین حال کتاب‌های «هم روزنامه هم کلوچه» و «غم‌های قلابی» نیز بهتر از این نیست.

از دنیای جوایز ادبی دولتی به جوایز ادبی خصوصی برسیم.

رمان «تاریک ماه» نوشته منصور علیمرادی که در چهارمین دوره جایزه ادبی هفت اقلیم به عنوان برگزیده اعلام شد پس از دریافت این جایزه در یک نوبت تجدید چاپ شد اما دو مجموعه داستان برگزیده و شایسته تقدیر این جایزه شامل «عاشقانه مارها» از این جایزه هرگز تجدید چاپ نشدند.

دیگر جایزه ادبی بخش خصوصی نیز با عنوان رمان اول ماندگار در سال گذشته رمان «روزگار تفنگ» را به عنوان برگزیده خود اعلام کرد اما این رمان نیز نتوانست با این جایزه به چاپ دوم برسد.

دوره سیزدهم و چهاردهم جایزه ادبی مهرگان نیز رمان «گراف گربه» نوشته هادی تقی‌زاده را به عنوان اثر برگزیده خود اعلام کرد اما این رمان نیز با این جایزه نتوانست به رتبه در خور توجهی دست پیدا کند. مجموعه داستان «سمفونی قورباغه‌ها» نوتشه کرم رضا تاج مهر نیز وضعیت مشابهی دارد و با دریافت جایزه ادبی مهرگان نتوانسته به چاپ تازه‌ای دست پیدا کند.

از این دست آثار بسیار می‌توان یافت. حال این سوال مطرح است که آیا جوایز ادبی برای کتابخوانی فاقد توان لازم برای ایجاد جذابیت هستند و مردم اعتمادی به آنها ندارند و یا اینکه جوایز ادبی در نهایت با سیقه و خواست عمومی کتابخوانان در جامعه فاصله دارند.

بگذارید چند مثال دیگر بزنیم. رمان «بیوه کشی» نوشته یوسف علیخانی از اردیبهشت ماه سال جاری و پس از انتشار بدون هیچگونه جنجال تبلیغاتی تاکنون ۴ نوبت تجدید چاپ شده است. کتاب «قاف» اثر یاسین حجازی نیز که در تابستان امسال منتشر شد نیز وضعیتی مشابه با آن دارد. به عبارت دیگر محتوای این دو کتاب به تنهایی برای جلب نظر مخاطبانشان کفایت کرده است.

این اتفاق اما در خارج از ایران به شکل دیگری رقم خورده است.

جایزه‌های خارجی؛ برنامه ریزی و فروش کتاب

بر اساس نظر انستیتو مطالعات بازاریابی جی. اف. کا در آلمان - که چهارمین موسسه از نوع خود در جهان است- از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸، کمتر از ۲۰ نسخه از آثار هرتامولر نویسنده آلمانی در طول سال به فروش می‌رسید. ولی پس از دریافت جایزه ادبی نوبل توسط وی روز به روز تاثیر جایزه نوبل بر آثار وی بیشتر شده تا جایی که وی موفق می‌شود ۴۶۵۰۰ نسخه از آخرین اثرش را تا پایان سال ۲۰۰۹ و ۱۵۶۲۰ نسخه بین ژانویه و سپتامبر ۲۰۱۰ بفروشد.

بر مبنای فهرست اسامی برندگان ۱۰ جایزه ادبی مورد علاقه فرانسوی‌ها که از سوی موسسه مطالعات بازاریابی جی.اف.کا منتشر شده، برنده جایزه ادبی کنگور بیشتر از همه می‌فروشد. تنها ۴۰۰ هزار نسخه و به طور متوسط نیمی از فروش قبل از اعلام و نیمی دیگر بعد از اعلام جایزه کنگور از آن کتاب برگزیده آن خواهد بود. برنده جایزه ادبی کنگور در سوپرمارکت‌های بزرگ جلوی چشم مشتریان گذاشته می شود و همین باعث می‌شود کتاب توزیع گسترده‌ای پیدا کند.

از سوی دیگر در حرکتی حساب شده برنده جایزه کنگور که ۶ هفته قبل از عید نوئل اهدا می‌شود، دو مرحله اوج فروش دارد. یک بار در روزهای اول براي مردمی که اهل مطالعه هستند و آن را می‌خرند و یک بار هم در زمان خریدهای کادوی عید نوئل.

شاید از این دست مثال‌ها را باز هم بتوان پیدا کرد. اما سوال اصلی درباره بازار کتاب ایران کماکان باقی است.

دولت و خلق معضل سلب اعتماد به جوایز ادبی

آیا جوایز در نگاه خریداران کتاب اعتباری ندارند و یا اینکه راه بازار کتاب هیچ ارتباطی با راه جوایز ادبی پیدا نمی‌کند؟

فرید مرادی از مدیران موسسه نشر نگاه که به تازگی در تدارک تالیف کتابی در زمینه جوایز ادبی ایران نیز هست در گفتگو با خبرنگار مهر در این زمینه می‌گوید: جوایز ادبی در همه جای دنیا مسیری را طی کرده است که جدای از دولت‌ها و تصمیم‌گیری‌های آنهاست. داوری‌ها و نقادی‌های جوایز ادبی در دنیا به شکلی مستقل جلو رفته که بر اساس آن تنها ارزش‌های کتاب مورد توجه قرار می‌گیرد و مردم نیز بر همین معیار کنجکاو می‌شوند که بدانند این اثر چیست و متمایل به خوانش آن می‌شوند.

وی افزود: در کشور ما جوایز ادبی تاکنون دوام قابل توجهی نداشته‌اند. از سویی جوایز ادبی برگزار شده توسط بخش خصوصی همیشه سرکوب شده و حتی برگزار کنندگانشان در خانه خودشان نیز نمی‌توانسته‌اند آن را برگزار کنند و اگر هم شده خبرش چندان در جامعه پخش نشده است و از طرف دیگر دولت نیز در این زمینه خود را رقیب بخش خصوصی قرار داده و در نهایت نیز این تقابل به کاهش اعتماد مردمی زائل می شود و دفاعه جوایز ادبی بیش از جاذبه آن می‌شود.

سرویراستار موسسه نشر نگاه در ادامه می‌گوید: جوایز ادبی در دنیا همیشه به عنوان یک برند برای ناشر کتاب برگزیده مطرح می‌شود. وقتی کتابی برنده یک جایزه می‌شود با یک برنامه خبری حساب شده درباره کتاب اطلاعات و اخبار قابل توجهی به مخاطبان رسانده می‌شود و در حقیقت این کتاب به همه مردم معرفی می‌شود. در کشور ما اما وضعیت به شکلی است که وقتی کتابی برگزیده یک جایزه ادبی می‌شود نامش از کوچه محل ناشر هم آن طرف تر نمی‌رود!

مرادی در ادامه به مساله داوری‌های جوایز ادبی نیز اشاره کرده و می‌گوید: به نظرم من در این سال‌ها داوری جوایز هم غرض‌آلود بوده است. چطور می‌شود که چند جایزه ادبی خصوصی اهدا شود اما همه برگزیدگان با یکدیگر فرق داشته باشند. مگر می‌شود با معیار ادبیات کتابی یکجا برگزیده باشد و جایی نباشد. به نظر می‌رسد حضور پررنگ گرایش و علاقه‌های فردی در داوری‌ها  و قضاوت صرف نکردن بر اساس محتوا باعث می‌شود اعتماد عمومی به این جوایز سلب شود و در ادامه مردم نیز به برگزیدگان آنها اعتماد نکنند.

ناشران باید خودشان بخواهند

مرتضی محمد اسماعیل مدیر بخش بازرگانی انتشارات سوره مهر هم در اظهار نظری مشابه می‌گوید اگر ناشر خودبرای کار تبلیغاتی روی کتابش که برگزیده جوایز ادبی شده کار نکند، این جوایز به تنهایی برای او اتافق ویژه‌ای را رقم نمی‌زند.

وی ادامه می‌دهد: منکر این نیستم که یک جایزه ادبی می‌تواند رد فروش کتاب تاثیر بگذارد اما این جایزه اگر با تبلیغاتی همراه شود که منجر به دیده شدن کتاب شود تاثیرگذار است و نه به تنهایی. وقتی جایزه‌ای مثل جلال‌آل احمد برگزار می‌شود، رسانه‌ها چقدر به آن می‌پردازند؟ خیلی کم. وقتی این اتفاق رخ نمی‌دهد طبیعی است که کتاب برگزیده این جایزه نیز برایش اتفاقی در بازار رخ نمی‌دهد چون مخاطب اصلا کتاب را نمی‌شناسد که بخواهد درباره‌اش اظهار نظر کند.

وی تاکید کرد: اگر من به عنوان ناشر بتوانم یک کار رسانه‌ای ویژه را به روی یک کتاب ساماندهی کنم، می‌شود امید داشت که برگزیده شدن کتاب در یک جایزه ادبی هم بر فروشش تاثیر بگذارد در غیر اینصورت تاثیر جوایز ادبی چندان هم نیست.

به نظر می‌رسد برگزارکنندگان جوایز ادبی در ایران به تنها نکته‌ای که توجه ندارند وجود یک سامانه هدایت شونده رسانه‌ای برای معرفی برگزیدگان و نیز دادن این اطمینان به رسانه‌ها است که انتخاب آنها انتخابی از روی شایستگی بوده و لذا می‌شود به عنوان یک کیس رسانه‌ای مردم را به آن تشویق کرد. هر چند که در آشفته بازار سیاست و اقتصاد در ایران امروز، کمتر رسانه‌ای را نیز می‌توان یافت که دل به کتاب و دعوت مردم به خلوت مطالعه ببندد. انگار همه چیز دست به دست همه داده تا کتابخوانی در ایران امروز نه یک معضل که یک باور شود.