به گزارش خبرگزاری مهر، «په په اسکوبار» تحلیلگر برجسته برزیلی در مصاحبه با بخش انگلیسی سایت «Khamenei.ir»، اسرائیل را وسیله غرب برای تفرقهافکنی بین مسلمانان و ملتهای منطقه غرب آسیا دانست و تاکید کرد که این وظیفه را در حال حاضر، داعش برای اسرائیل انجام میدهد. متن این گفتگو به شرح زیر است:
*زمانی که فلسطینیها با پرتاب سنگ از خود دفاع می کنند، تروریست خطاب میشوند؛ این در حالیست که رژیم صهیونیستی روزانه یک یا چند شهروند فلسطینی را میکشد و در عین حال، بیگناه شناخته می شود. سیاستمداران امریکایی بارها گفتهاند که اسرائیل حق دارد از خودش دفاع کند. به نظر شما آیا تلویحاً منظورشان این است که فلسطینیها حق دفاع از خود را ندارند؟
تمام روایتگری رسانهها از این مسئله در غرب توسط انشعابات متعدد لابی اسرائیلی شکل میگیرد و صهیونیستها، امریکاییها، فرانسویها و نومحافظهکاران انگلیسی ـ صهیونیستی به آن دامن میزنند. اینها رسانههای کلیدی را کنترل میکنند و همواره روشهای خود را برای بیاعتبار کردن انتقاداتی که به آنها وارد می شود، به کار میگیرند.
هر نقدی به اسرائیل ـ که اصولاً متوجه شکل آپارتاید گونهی این رژیم یا سیاستهای داخلی و خارجی آن است ـ فورآ برچسب یهودیستیزی میخورد. این در حالی است که انتقاد از صهیونیسم، هیچ ارتباطی به یهودیستیزی نداشته و نخواهد داشت.
همانطور که نویسندگان بزرگ هم به آن اشاره کردهاند، این اصطلاح «دفاع اسرائیل از خودش» صرفاً بهانهای است برای مسکوت گذاشتن جنایات فاشیستی اسرائیل. از همه مهمتر اینکه در این طرز فکر که در میان مقامات ارشد صهیونیستی به شدت غالب است، به فلسطینیها و کلاً غیریهودیها انسانهای فرومایه نگریسته میشود.
*بسیاری بر این باورند که رژیم صهیونیستی در منطقه تشکیل شد تا اختلاف ایجاد کند و کشورهای منطقه را با مشکلات میان خودشان سرگرم کند. نظر شما در این باره و در مورد تشکیل «اسرائیل» چیست؟
اسرائیل اصالاتاً یک وسیله اروپایی و بعداً امریکایی بود که در حساسترین منطقهی آسیای جنوب غربی ـ یا به قول غربیها خاورمیانه ـ تشکیل شد تا در میان اعراب تفرقه بیاندازد و حکومت کند. اسرائیل ایجاد شده است تا بحرانهای دائمی به وجود آورد. مرزهای خود را ـ که هرگز آنها را تعریف نکرده است ـ گسترش دهد تا به آن افسانه ساختگی اسرائیل بزرگ دست یابد.
چنینی موجودی تنها در صورتی میتواند دوام بیاورد که وانمود کند دائماً با «تهدید» مواجه است و توسط «دشمنان» محاصره شده است.
این همان پروپاگاندای «اسرائیل کوچک و بی دفاع» است که توسط زورگویان ترویج داده میشود. در این برنامه تبلیغاتی، «دشمنان» و «تهدید» همان فلسطینیها هستند؛ پیش از این، «دشمنان» همه اعراب را شامل میشد ولی بعد به گروههای مقاومت در فلسطین، سوریه ـ که توسط ناتو و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در حال نابودی است ـ و ایران ـ که به خاطر انقلاب اسلامی در این کشور، استقلالش در سیاست خارجه و قدرت منطقه بودن ـ محدود شد. باید بدانیم که اسرائیل و وهابیها در عربستان سعودی یک اتحاد را با همگرایی زیاد در سیاست خارجه تشکیل دادهاند و این بازی قدرت اسرائیل در منطقه است.
*به نظر شما چه کسانی بیشترین سود را از بحران در منطقه و جنایات داعش و القاعده می برند؟
کلیدیترین منتفعین تاکنون دولت امریکا و رژیم اسرائیل بودهاند چرا که شیوع تفکر سلفیگری بهترین ابزارِ تفرقه افکندن و حکومت کردن است. صهیونیستها از هر قشری، به شدت مشغول ترویج این دروغ هستند که یک جنگ داخلی بین اهل سنت و شیعیان وجود دارد. این مسئله هیچ ربطی به یک جنگ مذهبی ندارد. مشکل بر سر قدرت منطقهای است. آل سعود که با اسرائیل همدست است از رفع مشکلات پرونده هستهای ایران وحشت دارد.
*آیا درحال حاضر ائتلافی واقعی علیه داعش از سوی غرب صورت گرفته است؟ تصمیم ایران، روسیه و چین را در نبرد علیه تروریسم چگونه ارزیابی میکنید؟
ائتلاف واقعی علیه داعش ائتلاف گروه ۱+۴ است: ایران، سوریه، روسیه، عراق و حزب الله. پیشرفتهای نظامی اینها خودش گویای حقیقت است. آن ائتلافی که به سرکردگی امریکا ایجاد شد فقط برای نمایش است. ترکیه و اعضای شورای همکاری خلیج فارس هیچ تمایلی به مبارزه با داعش ندارند. لفاظیهای آنها که هیچ ربطی به حقایق موجود ندارد، بر این اصرار دارد که داعش با دولت اسد همدست است. روسیه و به دنبال آن چین و ایران انگیزههای بارزی برای مبارزه با تروریسم سلفی ـ وهابی دارند. سلفیها این سه قدرت ارواسیایی را زیرنظر دارند.
*دولت سوریه به مقاومتش در برابر صهیونیسم شناخته شده است. آیا این امر علت تمایل غرب برای سرنگونی دولت قانونی سوریه است؟
تخریب چهره دولت سوریه توسط غربیها علل بسیاری دارد. مخالفت با صهیونیسم فقط یکی از آنهاست چرا که یک سوریه تضعیف شده، با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» اسرائیلیها بسیار هماهنگ است. اسرائیل میخواهد کنترل بلندیهای جولان را به دست بگیرد. قطر و ترکیه میخواهند خطوط انتقال گاز خود را به اروپا از سوریه بگذرانند تا مستقیماً با طرح ۱۰ میلیارد دلاری خطوط انتقال ایران-عراق- سوریه رقابت کنند. همچنین سوریهای که توسط سیاستمداران تسلیمپذیر و به عنوان یک دولت دستنشانده اداره شود، ایران را در جهان عرب تضعیف میکند. اینها همه از عوامل این مخالفت است.
*چندین ماه است که مردم یمن شاهد تخریب بیمارستانها، خانهها و زیرساختهای کشورشان توسط بمباران سعودیها هستند. اما دولت امریکا یا سکوت اختیار کرده و یا از سعودیها در این جنایت حمایت کرده است. با توجه به اینکه عربستان سعودی شیعیان و اهل سنت را بمباران میکند و بنابراین نمیشود آن را یک جنگ فرقهای نامید، به نظر شما دولت امریکا از جنگ در یمن چه سودی میبرد؟
جنگ شکست خورده عربستان در یمن ناشی از سیاستهای خصمانه و تندرو است. عربستان که به اصطلاح قدرت اقتصادی دنیای اعراب است، فقیرترین کشور عرب را بمباران میکند. این مسئله هیچ ربطی به دین ندارد و متهم کردن ایران فقط جهت تحمیق افراد بدون اطلاع است. آل سعود به شدت از این که یمن به یک دولت مستقل تبدیل شود، وحشت دارد. به خاطر همدستی پیچیده و غیرمنطقی امریکا و آل سعود، واشنگتن با سعودی مخالفت نمیکند و اتفاقاً حلقههای بانفوذ در واشنگتن، از دروغ سعودیها درخصوص «مبارزه با خشونت ایران در یمن» استقبال میکنند. برای این حلقههای سیاسی، اولویت اهریمن جلوه دادن ایران است بدون در نظر گرفتن واقعیت.
*مقامات امریکایی میگویند با امضای توافقنامه هستهای، ایران را از دستیابی به سلاح هستهای باز داشتهاند. آیا فکر میکنید دولت امریکا با مردم خود در مورد توافق هستهای صادق بود؟ به نظر شما چرا امریکاییها هرگز به فتوای آیتالله خامنهای که سلاح هستهای را حرام اعلام میکند، اشاره نمیکنند؟
هرکس با جزییات و حقایق پرونده هستهای ایران در دو دهه اخیر آگاه باشد، میداند که این یک بحران ساختگی بود. آن چه به دروغ در داخل و بیرون از امریکا در غرب توسط تیم اوباما ترویج داده می شود، این است که دیپلماسی امریکا توانست ایران را از رسیدن به سلاح هستهای متوقف کند. این یک دروغ بزرگ است. هیچ گروهی در امریکا فتوای ایشان مبنی بر حرام بودن سلاح هستهای را در نظر نگرفت. تیم اوباما در نهایت اعتراف کرد که تحریمها و تخریب دائمی چهره ایران، راه به جایی نبردند و برای اقتصاد آنها هم مضر بودند.
در مورد اوباما بخصوص، توافق هستهای تنها موفقیت او در سیاست خارجه بود. همچنین ممکن است این امر بخشی از تلاش امریکا در راستای سیاستش برای چرخش به سمت آسیا باشد که طی آن ایران به یک شریک برای برقراری ثبات در منطقه تبدیل شود. اما آنچه را که آنها در این محاسبات در نظر نگرفتهاند این است که برداشته شدن تحریمها در روابط با ایران، در حقیقت منجر به یکپارچگی بیشتر ایران با اوراسیا ـ به خصوص با چین و روسیه ـ میشود و روابط تجاری ایران با اروپا را افزایش میدهد اما لزوماً منجر به وضعیت بهتر روابط ایران-امریکا به خاطر جنایات تاریخی این کشور در حق مردم ایران نخواهد شد.