خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ: در بخش اول این گفتگو، موضوعات و دغدغههای مالی و اقتصادی نهاد کتابخانهها از جمله مسائله تامین بودجه از محل نیم درصد شهرداری های کشور مطرح شد که تا حدودی در بخش دوم این گفتگو هم ادامه دارد.
اما در این قسمت گفتگو، کم کم وارد موضوعات مربوط به فعالیتهای نهاد کتابخانهها می شویم. سطرهای انتهایی بخش اول گفتگو مربوط به نیازسنجی و تولید احساس نیاز به کتاب و کتابخوانی بین مردم بود که مختارپور به آن اشاره کرد.
ادامه بخش اول گفتگو را در بخش دوم پی میگیریم:
* تولید نیازی که به آن اشاره میکنید، یک طرف ماجراست. خود مخاطب هم باید این احساس نیاز را به طور درونی داشته باشد.
بله. اما توجه کنید که مخاطب، داستانی طولانی دارد. بحث دانشجو مطرح شد؛ وقتی استادهای دانشگاه ما هنوز جزوه میگویند، چه انتظاری باید داشت؟ در کلاس دانشگاه نباید جزوه یا کتاب درسی وجود داشته باشد. استاد باید یک مفهوم را به عنوان درس مطرح کند و پس از آن دانشجوها به دنبال تحقیق و تفحص در کتابها و منابع مختلف فرعی و اصلی بروند.
ما هنوز هم در دوره کارشناسی ارشد، به دانشجو جزوه میدهیم در حالی که در برخی کشورها، بچهها را دوره ابتدایی به کتابخانه میفرستند تا شیوه ارجاع به منابع را یاد بگیرند. آیا اگر اساتید ما منابع درست و صحیح علوم انسانی را به دانشجویان معرفی می کردند، وضعیت علوم انسانی کشورمان به این شکل بود؟
در حال حاضر نزدیک به ۴۰ میلیون کتاب در سراسر کتابخانههای عمومی کشور داریم. این رقم متعلق به نهاد است نه کتابخانههای بزرگ و شهرداری ها.
* که البته در حال افزایش هم هستند و جا دادنشان در کتابخانهها برای خود یک معضل بزرگ است!
بله. درست است. می خواهم بگویم کتاب هست، نه تنها در کتابخانههای نهاد که در گوشیهای شخصی مردم هم هست. وقت و زمان هم هست اما انگیزه نیست. مردم ما روزانه چقدر برای شبکه های مجازی وقت می گذارند؟ جامعه باید متوجه شود که اگر کتاب بخواند چه چیزی به او اضافه میشود.
یک زمان شما با خوردن یک لیوان آب، تشنگی تان را برطرف میکنید اما وقتی متوجه می شوید سیب چه فوایدی دارد، علاوه بر آن لیون آب، هر روز یک سیب هم میخورید.
* یعنی ما هنوز در نقطه پیش از صفر هستیم که باید به جامعه ثابت کنیم، نیازمند مطالعه کتاب است.
این اتفاق قبلا افتاده است. معتقدم این اتفاق و اثبات نیازمندی در سالهای ابتدایی انقلاب رخ داده و تیراژ کتاب به ۵۰ هزار و ۶۰ هزار نسخه رسید. برای این که مردم میدیدند رهبران انقلاب و شخصیتهای اصلی این انقلاب مانند، مطهری، بهشتی، شریعتی، جلال آلاحمد و ... همه اهل کتاب اند. به همین خاطر همه دوست داشتند کتاب به دست بگیرند.
* خب شرایط سیاسی اجتماعی آن روزگار بیتاثیر نبوده است.
بله. صد در صد. من در کمیسیون فرهنگی مجلس هم به نماینده ها گفتم که شما نمونهای سراغ دارید که بگویید به فلانی رای میدهیم یا او را انتخاب میکنیم چون زیاد کتاب می خواند؟ شما به راحتی می توانید کسی را که کتاب میخواند از کسی که کتاب نمیخواند، تمیز بدهید. چون هرکاری بکنید بر وجهه بیرونی شخصیت تان تاثیر می گذارد.
آقای کفاش معاون محترم فرهنگی پرورشی وزارت آموزش و پرورش در جلسه گفت که ۱۴۰ میلیون جلد کتاب در کتابخانههای آموزش و پرورش داریم. این رقم کمی نیست؛ یعنی به ازای هر دانش آموز، ۲/۸ کتاب. و ایشان در می گفت که ۴۰ درصد کل آموزشگاه های کشور که تعدادشان بیش از ۱۰۰ هزارتاست، کتابخانه وجود دارد.
* شاید هم مردم چون این همه غرق در کتاب هستند، کتاب را نمیبینند!
ان شاالله که این طور نیست.
* برای جمع بندی بحث مالی، به نظرتان اگر سیاستهای اقتصادی نهاد با همین رویه جلو برود، وضع نهاد از این منظر به حالت تعادل می رسد؟
درست است که بودجه نهاد در میان ردیف بودجههای کشور رقم کمی است اما اگر بتوانیم موضوع نیم درصد را به طور کلی حل کنیم، تلاشمان این است که بیشتر از این به بودجه کشور فشار نیاوریم.
* پس بودجه نیم درصد هنوز به طور کامل در ریل و جاده صحیح خودش قرار نگرفته است.
بله. همین طور است. اگر به طور کامل رعایت شود و تفریغهای بودجه مرتب و در زمان خود ارائه شود، این اتفاق میافتد. در سال ۹۴، استانهایی داریم که از ابتدای سال تا الان، هیچ مبلغی به ما نداده اند.
طبق آخرین گزارشی که دوستان به من دادهاند، قرار بوده یک استان، در سال ۹۴، ۱۴ میلیارد و ۲۵۰ میلیون به نهاد بدهد. از اول سال ۹۴ تا الان که در اسفندماه هستیم، تنها ۵۵۰ میلیون به نهاد دادهاند. یک استان دیگر باید ۵۸۰ میلیون باید میداده، میزان ریال واریزیاش، صفر است. استان دیگر، باید طبق عددی که خودشان اعلام کردند باید ۴۶ میلیارد میدادند اما اخیرا ۷۰۰ میلیون واریز کرده اند.
مجموع برآورد ما این بوده که در سال ۹۴، ۲۱۲ میلیارد تومان از درآمدهای شهرداری ها وصول داشته باشیم اما تنها ۷ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دریافت کرده ایم.
* پس بسیاری از انرژی و هم و غم نهاد باید صرف دریافت مبالغ نیم درصد شود!
بله. در حالی که این قانون مصوب مجلس است. البته توانستیم با همکاری خزانهداری، بخشی از بدهی شهرداری برای سال ۹۳ را در سال ۹۴ دریافت کنیم. الان هم برای سال ۹۴ اقدام میکنیم. ولی سوال من این است که چه لزومی به این کار است؟ مگر پرداخت نیم درصد از ۴۶ میلیارد برای یک شهرداری چه فشاری دارد؟ اصلا نه همه نیم درصد، بلکه ۵۰ درصدش؟ بعد به محض اقدامات قانونی برای پیگیری این بیقانونی، تبلیغات و اظهارنظرهایی انجام می شود که دارند پول ما را بر می دارند و... ما موظف به ارائه خدمات به عموم هستیم.
خب این پرداخت صفر ریالی بعضی شهرداریها دو معنا دارد؛ یا کلا در طول سال درآمدی نداشته اند که امکان ندارد و یا دارند بی قانونی می کنند. اما با همه این شرایط ما ادامه خواهیم داد.
* چرا شکایت نمی کنید و از مجاری قانونی و فضاهای شکوائیه وارد عمل نمی شوید.
ما از شهرداری برخی شهرهای استانهای کشور شکایت کردهایم. از طرف دیگر، برخی از شهرداریها هم علیه ما اقامه دعوی کردهاند. دادگاه هم طبق قانون، محکمه ذیصلاح است. خوشبختانه از این طریق توانستهایم احکام خوبی بگیریم اما به طور طبیعی سیر قضایی معمولا طول می کشد. از این طریق هم توانسته ایم مبالغی را دریافت کنیم.
* خب شما برای سال ۹۳ و ۹۴ اقدام کردهاید. معوقات قبلی را هنوز نگرفتهاید؟
خیر. آن مبالغ را به خاطر ماده ۶۴ قانون بودجه نمیتوانیم وصول کنیم. چون ماده ۶۴ می گوید باید از خزانه برداریم. خزانه هم که الان مانده درآمد مثلا سال ۸۹ و پیش از آن را در حساب ندارد.
* پس وصول معوقات قبلی، منتفی است؟
خیر. این معوقات را از طریق احکام قضایی می توانیم به مرور وصول کنیم.
* اگر این معوقات هم بیاید، وضع نهاد خیلی بهتر میشود.
بله این حرف درست است. اما از طرفی نهاد هم هر روز در حال گسترش است. طبق شرایط ایدهآل و استاندارد جهانی، باید بین ۱۲ تا ۱۵ هزار کتابخانه عمومی در کشور داشته باشیم. ما در حال حاضر با احتساب کتابخانههای عمومی ومشارکتی، ۳ هزار و ۴۰۰ کتابخانه داریم. ۱۳۵ کتابخانهای هم که به تازگی اضافه شده، به معنی اصفه شدن حداقل ۱۳۵ کتابدار به نهاد است. یعنی به ۱۳۵ نفر جدید باید حقوق بدهیم.
بنابراین این طور نیست که برخی فکر کنند ما نهادی با تعدادی پرسنل مشخص بودیم که مرتب پول میگیریم و بین این افراد تقسیم میکنیم. خیر. اصلا این طور نیست. ناچاریم کتابخانه احداث کنیم، کتابخانهها را تعمیر کنیم، کتاب بخریم و... از ۱۸ سال پیش تا امروز، ۳۵۹ پروژه کتابخانه ناتمام در نهاد وجود دارد. یکی از آنها کتابخانه مرکزی مشهد است که بیش از ۱۲ سال معطل است.
* با احتساب همه این حرفها، آیا این اطمینان وجود دارد که اگر فلان کتابخانه را تعمیر و آباد کردیم، مراجعه کننده داشته باشد؟
به هر حال، بعضی کارها خدمات عمومی هستند. ما باید جانمایی صحیح داشته باشیم اما کتابخانه مانند مسجد یا درمانگاه است که وقتی واحدهای مسکونی در جایی وجود دارند، باید این مراکز هم در نزدیکی شان وجود داشته باشد. مثلا می گویند فاصله محل زندگی شما با یک کتابخانه نباید بیشتر از ۲۰ دقیقه یا نیم ساعت باشد.
در حال حاضر تعداد کتابخانههای ما کم است. باید کتابخانه احداث کنیم، نشستهای نقد و بررسی برگزار کنیم، بخشهای کودک فعال باشند و ... از طرفی این کار، کاری نیست که ظرف امروز و فردا به ثمر بنشیند. کار کتاب اصلا مانند کار ساندویچ فروشی نیست که صبح گوجه و خیار و گوشت را بخرید و عصر همان روز، سود و ضررش معلوم می شود.
اگر پول آن مواد را همان روز بدهد، سود همان روز معلوم میشود و اگر پول مواد خام را زمان دار بپردازد، سودش بیشتر می شود. اما چطور می شود سود کار فرهنگی روی یک دانش آموز را حساب کرد که اگر جذب کتابخانه شود، روزی معلم می شود و به دانش آموزانش کتابخوانی و استفاده از کتاب را آموزش خواهد داد؟
* کمی هم درباره روش تامین منابع کتابخانهها توضیح بدهید. آیا این کار با همین روشی که به تازگی اتخاذ کردید و از کتابدارها نظرخواهی میکنید، ادامه پیدا خواهد کرد؟
در حال حاضر چند روش را برای تامین کتاب انجام میدهیم. یک روش نظرخواهی از کتابداران است که با توجه به نیاز مراجعه کنندگان و اعضای کتابخانه شان، درخواست کتاب میدهند. این کار دوبار در سال ۹۴ انجام شد. یک بار از محل صرفه جوییِ عدم شرکت در نمایشگاه و یک بار هم در ماه مبارک رمضان که کتابهایش در حال حاضر برای ارسال آماده میشود. اما یک روش دیگر برای خرید کتاب، به صورت متمرکز است.
برای روش متمرکز تبصرهای در نظر گرفتهایم که باعث شده با قبل، تفاوت داشته باشد. یک وقت شما میگویید ۳ هزار و ۴۰۰ کتابخانه داریم، برای هرکدام یک جلد از این کتاب را بفرست! این روش متمرکز است. برای این روش، میتوان کتاب فرهنگ زبان فارسی را مثال زد که باید در همه کتابخانهها موجود باشد. اما بررسیها و تحقیقات کارشناسان نشان داده که این روش برای همه کتابها مناسب نیست. ما باید همه اعضا، شرایط بومی، شرایط زبانی و مذهبی و دیگر عناصر اجتماعی را برای فرستادن کتاب در نظر بگیریم.
* یعنی نوعی از بازاریابی یا به عبارتی بازارسنجی!
بله. به عنوان مثال یکی از کتابخانههای ما در مکانی قرار گرفته بود که بیشتر مراجعه کنندگانش زنان خانهدار بودند و قفسههای کتابخانه، پر از کتابهای فلسفه پست مدرن بود. بله بسیار خوب است که یک کتابخانه مملو از این کتابها باشد اما به شرطی که برای شما مهم نباشد که این کتابها خوانده شوند.
وقتی برای ارومیه کتاب میفرستیم، باید بینشان حتما کتابهای به زبان محلی، هم باشد. چه ایرادی دارد کتابی که در جمهوری اسلامی چاپ شده و مجوز ارشاد دارد، برای هموطنان ترک زبان و آذری ارسال شود. یکی از پژوهشگران و محققان شهرستانی، دلش از این گرفته بود که چرا کتابش در کتابخانه شهرش نیست.
* این هم از جمله کارهایی است که باید به صورت هدفمند انجام شود.
بله. حتما باید هدفمند باشد و همچنین باید سن مخاطبان را هم در نظر گرفت. مکان کتابخانه هم خیلی مهم است. اگر کنار دانشگاه تهران که خودش کتابخانه دارد، کتابخانهای احداث کنیم و آن را پر از کتابهای خود دانشگاه تهران کنیم، کار بیهودهای کردهایم که باعث خنده دیگران میشود.
برخی هم انتقاد میکنند که کتابخانهها تبدیل به سالن مطالعه شدهاند. خب این حرف درست است. اما مناطقی یا محلاتی وجود دارند که دانش آموز به واسطه وضعیت خانه و زندگیاش نمی تواند در منزل مطالعه کند. آیا اگر دیگر نهادها نتوانستهاند این امکان محل مطالعه را برای این دانش آموز فراهم کنند، من هم باید جلوی او را بگیرم؟
* سالن مطالعه هم یکی از امکانات و خدماتی است که کتابخانه ارائه می کند.
بله. اما کتابدار نهاد اگر زرنگ و باهوش باشد میداند که این دانش آموز همه وقت حضورش را کتاب نمیخواند و در مواقعی برای نوشیدن چایی، استراحت و غذا خوردن از مطالعه درس، دست میکشد. کتابدار کاردان، میداند که وقت کارش همین موقع است که جلو برود و به آن دانش آموز بگوید به این کتاب هم یک نگاه بینداز! این کتابها هم بد نیست! چند غزل بخوان تا ذهنت آماده و آرام شود. یعنی کتابدار کاری کند که دانش آموز، بعد از کنکور هم ارتباطش را با کتابخانه قطع نکند.
بله این ایده آل است که آموزش و پرورش بعد از ساعات مدرسه، امکان مطالعه بچه ها را فراهم کند یا شهرداری سالن مطالعه احداث کند.
* البته این شرایط ایده آل و آرمانی است.
بله. و وقتی این شرایط ایده آل محقق نمی شود، من چه کار باید بکنم؟ باید سالن مطالعه را به روی این دانش آموزان ببندم؟ یک نکته هم بگویم تا ببینید کار چقدر دشوار است! از طرف دیگر کتابخانهها باید بخش کودک داشته باشند تا بچهها بیایند بازی کنند، جیغ بکشند و کودکی شان را بروز بدهند. حالا آن دانش آموزی که مشغول مطالعه برای کنکور است برای من ایمیل میزند که این صداها مزاحم مطالعه ماست.
به همین خاطر وقتی کتابدارها به بخش کودک تذکر دادهاند، بچه ها ناراحت و افسرده شدهاند. جمع کردن همه این موارد با یکدیگر واقعا کاری دشوار است. به نظر من اولویت اصلی در چنین شرایطی، همین کودک و نوجوان است. ممکن است دانش آموزی که برای کنکور میخواند، بعد از کنکور دیگر به کتابخانه نیاید اما اگر آن کودک از بچگی، با کتاب و کتابخانه مانوس شود، آینده اش را با کتاب همراه کرده ایم.
یکی از دیگر از وجوه تامین منابع ما این است که در حال حاضر حدود ۱۰ نوع کتابخانه داریم؛ نهاد ۶ کتابخانه مرکزی بزرگ دارد. تقریبا هر کتاب مرجع و مهمی که چاپ شود _ به غیر از کمک درسی ها _ به این ۶ کتابخانه ارسال می شود. تعداد دیگری از کتابخانه های نهاد، مرکزی نیستند ولی بزرگ هستند که شمارشان ۱۰۰ باب است. به این ترتیب کتابهایی هم هستند که ۱۰۰ نسخه از آن ها را برای این کتابخانه ها می خریم. به همین ترتیب، کتاب هایی را هم به تعداد ۲۴۶ تا، ۳۰۰ تا، ۴۰۰ تا یا ۷۰۰ تایی می خریم. این طبقهبندی براساس یک عامل نیست. بلکه براساس متراژ و مساحت، قفسه ها، منطقه بومی و ... انجام می شود. با احتساب همه این عوامل مثلا می گوییم از این کتاب ۴۶۳ جلد می خریم. همه عواملی که گفتم در خرید کتاب مهم اند اما روی نظرخواهی از کتابداران تاکید خاصی دارید که البته نه فقط در خرید کتاب که در مجلات هم لحاظ میشود.
* اجازه بدهید بحث مجلات را به طور مستقل مطرح کنیم. اما درباره خرید کتاب توسط نهاد یک شائبه وجود دارد. بیایید امروز به این شائبه به طور صریح پاسخ، و به آن پایان بدهیم. گفته میشود نهاد به خاطر رویکرد دولتی یا حکومتی، از برخی ناشران که کتاب های دگراندیشانه یا متفاوت چاپ میکنند، کتاب نمی خرد.
اصلا به چنین چیزی اعتقاد ندارم. تعداد ناشرانی که در دوره جدید از آنها کتاب خریدیم، نسبت به قبل افزایش پیدا کرده است. ما از تمام ناشران کتاب می خریم اما کتاب متناسب با ماموریت هایمان و نیازهایمان و منطقه.
* یعنی همان نیازسنجی که اشاره کردید؟
بله. همین روزها دیدیم که هم رئیس اداره کتاب و هم معاون فرهنگی وزیر ارشاد به این نکته اشاره کردند که فرض کنیم کتابی اصطلاحا، از دست یک بررس کتاب در رفته و ایراداتش دیده نشده است، یا به اختلافات قومی دامن میزند. خب مشخص است که من هم چنین کتابی را برای کتابخانهها نمی خرم؛ یا کتابی را که به اهل سنت یا شیعه توهین کند. مواردی را هم به یاد دارم که مقام معظم رهبری به آن ها اشاره کردند (البته بدون ذکر نام کتاب) که در آن ها به پیامبران الهی توهین شده است.
* اگر بخواهم مصداقی بحث کنم، میتوانم به کتابهای نویسندهای چون صادق هدایت اشاره کنم که در محافل ادبی وزانتی دارد اما در محافل مذهبی پذیرفته نمیشود. آن شائبهای که اشاره کردم، در مورد کتاب های این شخصیتها هم مطرح میشود.
زمانی صحبت از خرید است و زمانی حرف از دسترسی است. اگر صحبت از دسترسی است، خب کدام کتاب صادق هدایت در گوشیهای شخصی یا اینترنت موجود نیست؟ وقتی مساله خرید مطرح میشود، موضوع اولویت هم طرح میشود و همچنین ضرورت؛ اولا به کتابخانه ها اعم از کتابخانه های دانشگاه ها و شهرداری ها برویم و ببینیم آیا کتاب های هدایت و نویسندگان دیگر موجود هست یا نه.
برخی از این کتابها در بسیاری از کتابخانههای ما موجودند. البته میدانیم که بعضی از کتاب های هدایت را این روزها ناشرها چاپ نمیکنند. برخی کتاب های هدایت شامل توهین به دین و مقدسات است که ارشاد به آن ها مجوز نمیدهد و ناشرها هم نمی توانند چاپشان کنند.
* خب پس اثری مثل «بوف کور» مشکلی برای حضور در کتابخانههای عمومی ندارد؟
خیر. هم خودش و هم نقدهایی که بر این اثر نوشته شده، در کتابخانههای کشور موجود است. اما این را که در سال جاری خریدی از کتابهای هدایت داشته باشیم، خیر. مضاف بر این که این کتابها هم کتابهای جدیدی نیستند و ما باید آثار جدید را بخریم و به روز باشیم. به عبارت دیگر وقتی نیاز کتابخانههای عمومی به کتب مفید و در راستای افزایش امید و انگیزه است، چه ضرورتی دارد که بودجه عمومی برای این نوع کتابها که از راههای دیگر هم در دسترس مردم جامعه قرار دارند، هزینه شود؟
یک مشکل هم که در کشور ما وجود دارد این است که هنوز دیوان حافظ یا برخی کتابهای مرجع و مهم را چاپ اول میدانیم. مثلا نویسندهای کتابش را با یک ناشر چاپ میکند و بعد از چند چاپ، آن را به ناشر دیگری می دهد و وقتی ناشر جدید آن را چاپ میکند، به اسم چاپ اول چاپش میکند. از صادق هدایت هم کتاب چاپ اولی وجود ندارد. نکته دیگر هم این است که در شرایطی به سر می بریم که کتابهای روانشناسی اقبال گسترده ای پیدا کردهاند و بیشتر این نوع کتابها، دغدغه مردم شدهاند. این کتابها، روانشناسی علمی هم نیستند و بیشتر متعلق به گروه روانشناسی عامه پسند هستند؛ همان طور که از اسامی شان پیداست و در آن ها درباره حل مشکلات عاطفی و روانی و مسائلی از این دست، صحبت شده است.
چرا این کتابها افزایش پیدا کرده است؟ مشخص است در جامعهای که مسائل و مشکلات اداری و اجتماعی کمابیش وجود دارد، از کتابهایی با موضوعات عوامل ناکامی و راههای موفقیت و غلبه بر آنها، استقبال خواهد شد.
* این کتابهای روانشناسی عامه پسند در لیست خرید نهاد قرار دارند؟
تا حدودی بله ولی با این اولویت که مطالب و مفاهیم شان اولا مفید و ثانیا بومی شده باشند. یعنی به کار مردم جامعه ما بیایند و نسخه پیچیده شده در کتاب، به درد مردم کشور خودمان بخورد.
مثلا یکی از پرمخاطب ترین مجلاتی که برای کتابخانهها می خریم، یکی از مجلات روانشناسی است. این مجله هم به گونهای است که مخاطبان عام را جذب کرده و هم به گونهای است که مفاهیم دینی در مطالبش موجود است و به کار مردم جامعه ما می آید.
گفتگو: صادق وفایی
ادامه دارد...