حجت اشرف زاده درباره بهترین خاطرات خود از فعالیت در حوزه موسیقی، به خبرنگار مهر گفت: بهترین خاطرات شیرین و ماندگار من در حوزه موسیقی به دورانی بازمی گردد که استاد پرویز مشکاتیان برای دیدن خانواده به نیشابور می آمدند و بنده و بسیاری از دوستداران موسیقی از محضر ایشان تلمذ می کردیم. در واقع این جلسات جمع دوستانه ای بود که استاد در زمان حیات پربارشان مرتب به نیشایور سفر می کرد و ما هم مشتاقانه در این جلسات حضور پیدا می کردیم. اساسا از برآیند همین جلسات بود که من با فراگیری از رهنمودهای استاد به فکر خوانش های جدیدی از موسیقی ایرانی افتادم که امیدوارم از این به بعد هم این راهنمای بزرگوارانه استاد توشه راهی برای حضورم در موسیقی ایرانی باشد.
وی ادامه داد: تقریبا ۱۰ یا ۱۲ سال پیش در یکی از روزهایی که استاد طبق برنامه قبلی به نیشابور آمده بود، به من گفت که بچه های علاقه مند را در خانه فردی به نام آقای جوادیان که از نوازندگان به نام نیشابوری است، جمع کنم. من هم طبق وظیفه این کار را انجام دادم و تعدادی از دوستان و هنردوستان را به منزل آقای جوادیان دعوت کردم. البته این دوستان در برنامه مدام سوال های تقریبا بی ربطی از استاد می پرسیدند که استاد بعد از وقت کوتاهی سمت من آمد و از من خواست تا قطعه آوازی از ابوسعید ابالخیر بخوانم. بعد که متوجه شد من حضور ذهن خوانش قطعه ای از این شاعر را ندارم فورا گفت «اشکالی ندارد، پس قطعه ای از عطار را بخوان» که من بازهم به فکر فرو رفتم. استاد تامل کوتاهی کرد و دوباره گفت «ایرادی نیست، قطعه ای از یک شاعر مشهدی بخوان» و من باز هم به فکر فرو رفتم. گویی استاد مشکاتیان می دانست که من در آن دوران هنوز به آن فضا دست پیدا نکرده بودم که بتوانم در لحظه شعری از این شاعران در قالب یک قطعه آوازی بخوانم و اتفاقا در همین جا بود که به این بهانه شروع به انتقاد از همه ما کرد که چرا چندان از فضای موسیقی و حتی فضای محل زندگی مان خبر نداریم؟
این خواننده گفت: استاد در این جلسه خودمانی بود که دائم به من نگاه می کرد و می گفت «آیا می دانید، چه بر سرنوشت فرش مقبر عطار نیشابوری آمده است؟ آیا می دانید بر سر فلان موضوع خبری چه اتفاقی افتاده است؟» و من پیش خودم می گفتم چرا خطاب استاد فقط منِ نگون بخت هستم و ایشان به فرد دیگری انتقادی نمی کند؟ خلاصه اینکه بعد از مدتی زنده یاد مشکاتیان را در تهران ملاقات کردم و از وی دلیل ماجرا را جویا شدم که ایشان با لبخندی مهربانانه به من گفت «با توجه به اینکه تو در آن جمع تنها فرد دم دستم بودی و من نمی توانستم به جهت طرح سؤالات بی ربط با آنها برخورد کنم از این جهت فقط به تو آن انتقادها را مطرح کردم اما به هر حال این موضوع را بدان که تو خیلی بی سوادی و این بسیار بد است که نمی توانی در لحظه اشعاری از شاعران کلاسیک را بخوانی»
اشرف زاده عنوان کرد: اتفاقا همین انتقادهای صریح استاد مشکاتیان و تشویق این هنرمند باعث شد تا مطالعه بیشتر و جدی روی اشعار شاعران کلاسیک و حتی معاصر را آغاز کردم و تلاش کردم تا با فهم دقیق آثار این بزرگان فضای جدیدی را در فعالیت های پیش روی خودم قرار دهم. در این راه استاد مشکاتیان و استاد محمدعلی بهمنی بهترین مشوقان من برای ورود به دریچه جدیدی از فعالیتم در موسیقی بودند. برای ورود به این کار نیز چه کسی بهتر از علیرضا بدیع (شاعر قطعه ماه و ماهی) که از کودکی با او بزرگ شده بودم و خوب به خاطر دارم که به یمن حضور و زحمت او بود که با جمع ترانه سرایان و غزل سرایان آشنا شدم و تلاش کردم تا نوع متفاوتی از موسیقی را تجربه کنم.
خواننده آلبوم پرطرفدار «ماه و ماهی» در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: هر وقت در هر محفلی از قطعه یا آلبوم «ماه و ماهی» تعریف و تمجیدی می شود یاد تمام خاطرات و صحبت هایی می شوم که استاد مشکاتیان در مواقعی که به نیشابور می آمد، با ما انجام می داد. پرویز مشکاتیان در آن روز مقابل ۳۰ نفر از من انتقاد محکمی کرد اما همین انتقاد آنچنان تاثیر مثبتی روی نحوه حضور در موسیقی داشت که هیچ گاه آن را فراموش نمی کنم. به هر حال دوست ندارم در این روزهای خوب و پر از شادی خاطره تلخ درگذشت و روزی که استاد را برای تشییع پیکر به نیشابور منتقل کردند را بازگو کنم. اما به یادم می آید وقتی از طرف خانواده استاد در نیشابور به طور کاملا اتفاقی مامور شدیم پارچه ای را که باید روی پیکر استاد می انداختیم به مراسم برسانیم. من و علیرضا بدیع این سعادت و افتخار را داشتیم که یکی از آخرین وداع کنندگان با چهره مهربان و دوست داشتنی پرویز مشکاتیان باشیم اما در آنجا هر دوی ما عهدی بستیم که برای زنده نگه داشتن نام و یاد این مرد بزرگ موسیقی ایرانی از هیچ تلاشی فرو گذاری نکنیم. مردی که متاسفانه مانند بسیاری از بزرگان موسیقی این سرزمین از جمله استاد جلیل شهناز و استاد محمدرضا لطفی بیشتر مورد توجه قرار گرفتند.