خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : درباره اهميت مطالعه و نقش آن در پرورش شخصيت افراد و رشد دانش و فرهنگ در جوامع بشري مقاله هاي بسياري نوشته شده و مي شود ، اين بار محمد رضا سرشار - نويسنده معاصر ، طي مقاله اي نكاتي درباره ارتباط كودكان با كتاب و مطالعه برشمرده است كه در پي مي آيد .

 


به گزارش مهر ، نويسنده در آغاز مطلب آورده است : با وجود اين كه هرچه در اين زمينه گفته يا نوشته شود بازهم كم است ، اما از آنجا كه دراين مقاله روي سخنمان عمدتا با پدران ومادران مربيان معلمان و دست اندركاران تعليم و تربيت با  فرهنگ است اصل را بر اين قرار مي دهم كه اهيمت موضوع مطالعه و كتاب و كتابخواني بر مخاطبان ما روشن است .

اين افراد با قبول اصل قضيه و توجه به آن حال مايلند بدانند به كمك كدام شيوه ها مي توانند هر چه بهتر و بيشتر كودكان تحت سرپرستي شان را به مطالعه علاقه مند كند .

همچنين توجه داريم كه سخن گفتن درباره اهميت كتاب و كتابخواني نياز به مجالي بسيار گسترده و مطلبي كاملا مستقل دارد كه در محدوده عنواني كه ما براي اين بحث برگزيده ايم نمي گنجد . اما به ضرورت تنها به اين نكته آن هم به صورت گذرا اشاره مي كنيم كه امروزه يكي از راه هاي سنجش درجه تعالي فرهنگ و تمدن جوامع و ملل مختلف ميزان مطالعه و گرايش به كتاب در ميان آنها است .

بر اساس آماري كه يونسكو در سال 1348 به دست آورده بود اروپا و آمريكا و شوروي روي هم هتفاد و پنج درصد توليد جهاني كتاب را در دست داشتند . در اين ميان اروپا با دارا بودن چهل و پنج درصد از اين مقدار بيشترين سهم را داشت  و شوروي به تنهايي با دارا بودن شش و هشت دهم درصداز جمعيت جهان پانزده و شش دهم درصد توليد جهاني كتاب را صاحب بود .

درمقابل تمام كشورهاي ديگرجهان جمعا بيست وپنج درصد توليد جهاني كتاب را به عهده داشتند و كشورما نيز درآن زمان از جمله كشورهاي كم مطالعه جهان بود.

يكي از شيوه هاي اندازه گيري ميزان  مطالعه در كشورهاي مختلف ، ميزان كاغذ مصرفي سرانه ساليانه  ( براي مطبوعات و نشريه ها و كتابها) در آن كشورهاست. دراين زمينه چند سال پيش در جايي  خواندم كه ميزان مصرف سرانه ساليانه كاغذ در ژاپن حدود 5/36 كيلوگرم است. حال آنكه درايران حدود 5/13 كيلوگرم در سال به ازاري هر نفر است به عبارت ديگر هر ايراني حدودا يك سوم ژاپني ها كتاب مي خواند  .

تعداد عناوين و نيز تيراژ كتابهاي منتشرشده درهرسال درهركشورنيز، يكي ديگر از راه هاي تشخيص ميزان مطالعه درميان ملتهاي مختلف است . متاسفانه دراين زمينه نيز با وجود همه جهشهاي عظيم كه در بعد از انقلاب در كشور ما ايجاد شده است ما هنوز تا رسيدن به سطح كشورهاي پيشرفته راه زيادي در پيش داريم.

دراين مورد آمار دقيقي در دست نداريم اما درمقايسه با حدود يكصد سال قبل خودمان هم در مجموع به پيشرفت چشمگيري دراين عرصه نايل نشده ايم به اين معني كه مثلا در قلمرو كتابهاي بزرگسلان در صدر مشروطيت از يك كتاب خوب هفتصد هشتصد نسخه چاپ مي شود حال آنكه در مقايسه جمعيت  و عده باسوادان امروز كشور با جميعت و عده  با سوادان آن زمان تيراژ متوسط اين قبيل كتابها در حال حاضر بايد به حدود دويست تا سيصد هزار نسخه رسيده باشد. حال آنكه اصلا چنين نيست .

مجموعه اينها و نيز برخي نشانه هاي ديگر ما را به اين نتيجه مي رساند كه هنوز كه هنوز است ما ايراني ها از نظر مطالعه در سطحي بسيار پايين قرار داريم و متاسفانه اين حالت منفي منحصر به افراد كم  سواد و معمولي يا بچه نيست. بلكه از آموزگار و پزشك و مهندس و كارمند و دانشجو و ... بگير تا افراد با درجه هاي تحصيلي پايين تر به اين درد مبتلا هستند .

اگر فكري عاجل و اساسي و بسيجي همگاني در اين زمينه نشود تا سالهاي سال اين مشكل در جامعه ما حل نخواهد شد. در نتجيه از جنبه هاي فرهنگي و علمي و حتي مذهبي زيانهاي جبران ناپذيري كه در حال حاضر مبتلا به آن هستيم همچنان ادامه خواهد يافت و جامعه از نظرعلمي و فرهنگي همچنان بي بنيه و كم رمق باقي خواهد ماند.

به همين سبب و نيز با توجه به اين نكته مهم كه علاقه به مطالعه امري كاملا اكتسابي است كه از همان سنين بسيار پايين كودكي بايد درانسان ايجاد شود وارد بحث اصلي مي شويم به اميد آنكه اين مطلب ناچيز كه عمدتا تاليفي از مقاله ها و نوشته هايي است كه پيش از اين در زمينه نوشته شده است به وسيله ديگر افراد اهل فن و با تجربه در اين زمينه كامل و منجر به نتايجي مفيد و مثبت شود.

حال از آنجا كه بذر هر موضوع تربيتي در خانواده در وجود كودك كاشته و سپس توسط مدرسه و جامعه بارور مي شود ما نيز به تفكيك به نقش اين سه نهاد بزرگ تربيتي در ايجاد گرايش و عادت به مطالعه در بچه ها مي پردازيم.

درخانواده

1- در اختيار قرار دادن كتابهاي مصور رنگي :

همچنان كه اشاره شد گرايش به مطالعه مثل بسياري از گرايشهاي اكتسابي ديگر بايد از همان دوران خردسالي (حدود دوازه تا چهارده ماهگي ) در شخص به وجود بياد واگر نتوان درهمان سنين خرد سالي بذر علاقه به كتاب و مطالعه را در وجود طفل كاشت جبران آن در سالهاي بعد بسيار دشوار خواهد بود.

تجربه نشان داده است كه بچه ها از همان سنين پايين از تماشاي تصاوير ساده  مربوطه به موجودها و اشياء آشناي اطرافشان لذت مي برند.  بنابراين اگر دراين دوران كتابهاي مصور رنگي با خصوصيات گفته شده دراختيار آنان قرا گيرد به ورق زدن مكرر وتماشاي تصاوير آن مي پردازند و به اين ترتيب اولين سنگ بناي آشنايي و الفت آنان با كتاب گذاشته مي شود.

توضيح هاي ساده اي كه از طرف پدر و مادر درباره اين تصويرها داده مي شود به دانش خردسال نيز غنايي بيشتر مي بخشد و باعث تسريع در رشد فكري او مي شود.

به مرور ، مي توان براي اين تصاوير داستانهاي كوتاه و سرگرم كننده ساخت و احتمالا از خردسال خواست كه آن داستانها را بازگو كند يا او را واداشت كه خود براي آن تصاوير داستان يا داستانهايي بسازد و براي شما تعريف كند.

به تدريج كه سن خردسال بالا مي رود مي توان كتابهاي داراي داستان مصور را براي او خواند و در هيمن حين به او تلقين كرد كه وقتي به مدرسه رفت خودش مي تواند نوشته هاي كتابها را بخواند.

همچنين مي توان با استفاده از نوارهايي كه بر اساس داستانهاي شيرين و آموزنده و مناسب آن سنين تهيه شده (نوار داستانها همراه با كتاب مربوط به آنها) كودك را با كتاب الفت داد به اين ترتيب كه همراه با نوار داستان كتاب مذكو را هم دراختيار كودك گذاشت تا همزمان با گوش دادن به نوار با ورق زدن كتاب مربوط به آن و تماشاي تصاويرش صحنه هاي داستان را بهتر مجسم كند .

داستان گويي و داستان خواني

داستانهاي ساده و سالمي كه مادرها و احيانا مادر بزرگها و پدر بزرگ ها براي بچه تعريف مي كنند نيز وسيله ديگري در جلب آنان به كتاب و مطالعه است ( در خانواده هايي كه پدر و مادر هر دو كارمندند و بچه ها قسمت زيادي از روز را در مهد كودك يا جاهاي مشابه مي گذرانند انجام بخش بزرگي از اين كار بالاجبار به عهده مسئولان آن موسسه ها است)

جمعي از كارشناسان معتقدند كه كتابخواني براي بچه ها منحصر به سنين خردسالي و زماني كه بچه ها سواد خواندن ونوشتن ندارند نيست بلكه اين كار الااقل تا حدود دوازه سالگي آنان بايد ادامه يابد .

اهل مطالعه بودن بزرگترها

در خانواده هايي كه پدر و مادر يا برادر و خواهرهاي بزرگ تر اهل مطالعه اند بچه ها با مشاهده آنان خود به خود به مطالعه و روي آوردن به كتاب تشويق مي شوند. مثلا پدر و ماري كه شبها قبل از خواب ساعتي را به مطالعه مي گذرانند بي آنكه حتي خود بخواهند به تدريج شاهد خواهند بود كه بچه خردسالشان هم كتابي به دست مي گيرد و به تقليد از آنها ولو به ظاهر مشغول مطالعه آن مي شود.

به همين سبب از سنين چهار پنج سالگي كه احساس مالكيت در بچه قوي تر مي شود لازم است آنها كتابهايي از آن خود داشته باشند اما در تميز و سالم نگه داشتن كتاب توسط آنان نبايد وسواس زياد به خرج داد و اصرار بيش از حد داشت بلكه بايد اجازه داد كتاب نيز مانند يك اساب بازي مورد علاقه مونس آنان در جاها و حالتهاي مختلف باشد ولو آنكه احتمالا كثيف يا چروك و پاره شود.

صحبت كردن با بچه ها

بچه هايي كه حرف زدنشان پيشرفته تر است ،  اغلب در سالهاي اوليه دبستان بهتر و راحت تر مي توانند خواندن را شروع  كنند . بنابراين گوش دادن صبورانه به حرفهاي بچه ها دادن اجزه سخن گفتن و ابراز وجود به آنان و صحبت كردن صحيح و سليس با ايشان مي تواند يكي از گامهاي اوليه در امر علاقه مند كردن كودكان به مطالعه باشد.

يكي از متخصصان دراين زمينه مي گويد : كودكاني كه در بزرگي در شمار مطالعه كنندگان خوب و ماهر قرار مي گيرند بيشتر آنهايي هستند كه خوب فكر كردن خوب گوش دادن و خوب حرف زدن را در كودكي آموخته اند.

بازي هاي توام با كلام آهنگين نيز نقطه شروعي مطبوع براي علاقه مند كردن طفل به مطالعه هستند : بازيهاي توام باكلام آهنگين نيز نقطه شروعي مطبوع براي علاقه مند كردن طفل به مطالعه هستند.

بچه ها از چهار تا پنج سالگي از كلام آهنگين لذت مي برند و داستانها و كتابهايي كه داراي چنين بخش هايي هستند برايشان بسيار دوست داشتني است.

همراه با اين كارها پدر و مادر بهتر است هنگامي كه به كتابخانه مي روند كودكاشان را نيز همراه ببرند از اين راه نيز از همان سنين پايين انس و الفتي بين كودك و كتاب و كتابخانه ايجاد مي شود. (البته كتابخانه ها نيز باد بخشي جذاب و مستقل، مخصوص كودكان و نوجوانان داشته باشد).

خواندن شعر براي بچه ها و تشويق آنان به حفظ كردن آن

بسياري از بچه هايي كه در سنين بالاتر نسبت به شعر بي تفاوتند كساني هستند كه در سنين پايين با صداي بلند نشنيده اند. علاقه به شعر را مي توان از هشت نه ماهگي كه طفل به شنيدن لالايي علاقه مند مي شود دراو ايجاد كرد و بعدها با مثلها داستانهاي آهنگين يا داراي قسمتهاي موزون و شعرهاي ساده و متناسب به آن استمرار بخشيد و ريشه دارش ساخت.

شعرهاي اين سنين تا آنجا كه ممكن است بايد كوتاه و داراي وزنهاي ساده و عمدتا هجايي باشند از نظر موضوعي نيز بهتر است ازشعرهاي خنده دار و فكاهي شروع كرد. شعرهايي كه درارتباط با داستانهاي مورد علاقه بچه ها يا حوادث روزمره پيرامون آنها يا راجع به حيوانها و اسباب بازيهاي مورد علاقه آنان باشند هم توجه ايشان را به خود جلب مي كنند.

روزهاي باراني يا بعد از ظهرهاي داغ تابستان ، كه كودك مجبور است  درخانه بماند و يا وقت هايي كه از بازي و جنب و جوش خسته شده و درحال استراحت و سكون است بهترين زمان شعر خواني براي اوست.

البته شعر را بايد صحيح و سليس و با احساس خواند تكيه ها و مكث هاي لازم روي كلمه را رعايت كرد و اين كارها را با حركت هاي مناسب سر و دست و به صورت همراه كرد. جدا از اينها هر چه شعر با توجه به موقعيت ويژه اي كه خردسال درآن واقع شده است انتخاب شود تاثير و فايده بيشتري به دنبال خواهد داشت .