به گزارش خبرگزاری مهر، متن زیر بخش هایی از سخنرانی محسن اسماعیلی در جلسه هفتگی شرح نهج البلاغه است که از نظر می گذرد:
بحث درباره سومین توصیه ای بود که امیر مومنان(ع) در زمینه چگونگی رفتار ما با نعمت های الهی داشتند، و فرمودند: «باید اثر و نشانه نعمتهایی که خداوند به تو عنایت کرده است، در تو دیده شود»
گفته شد که دیده شدن اثر نعمت، همان تحدث به نعمت است که خداوند متعال به پیامبر عظیمالشأن(ص) نیز دستور داده است: «... وَأَمّا بِنِعمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّث»؛ یعنی نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!
مقصود از تَحَدُّث به نعمت آن است که متنعم، هم با زبان نعمت را بازگو کند و هم در عمل، آن را نشان دهد. این تذکر را نیز تکرار می کنم که اگر کسی بخواهد نعمت های خدا را به رخ بندگان او بکشد و خودنمایی و تفاخر نماید، دیگر به این دستور عمل نکرده است. این تذکر اختصاصی به نعم مادی ندارد. نعم معنوی نیز به معنایی که گفته شد باید اظهار شود. یعنی اگر انسان عیب یا گناهی در دیگران دید، و احساس کرد که خودش از آنها دور و پاک است، باید متوجه لطف خدا شده و بی عیبی یا بی گناهی خویش را نعمتی از جانب خدا بداند و شاکر باشد؛ و البته طرف مقابل را هم سرزنش نکند و به او ناز نفروشد.
علی(ع) در خطبه ای فرموده اند: «اى بنده خدا! در عيب و مذمت هيچكس بر گناهش عجله مكن؛ چراکه ممکن است خداوند او را آمرزيدهباشد. همچنین بر گناه كوچكى كه خود انجام دادهاى ايمن مباش؛ که شايد به خاطر آن كيفر ببينى. بنابراين هر كدام از شما كه از عيب دیگران آگاه است بخاطر آنچه از عيب خود مى داند بايد از عيبجویى دیگران خوددارى كند، وَلْيَكُنِ الشُّكْرُ شَاغِلاً لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا ابْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ: و شكر و سپاس اين موهبت كه او از اين عيوب پاك است، وى را مشغول بدارد».
یک عادت زشت و ریشه آن
یکی از عادات زشت انسانها که به شدت از سوی قرآن نکوهش شده است، آشکار کردن نقمت و پنهان نمودن نعمت است. انسانهای معمولی غالباً اینگونه هستند که گرفتاریها و مشکلات خود را عیان میکنند، اما شادیها و خوشیهای خود را پنهان. بدتر اینکه نقمتها را به خدا نسبت میدهند، اما نعمتها را به خود و زیرکی و توانایی خویش؛ در حالی که واقعیت دقیقاً عکس این است.
قرآن کریم از یک سو میفرماید: آنچه از نعمتها دارید، همه از سوی خداست و هیچ نعمتی نیست؛ مگر که او داده است، و از سوی دیگر تأکید میکند که هر مصیبتی به شما می رسد بخاطر اعمالی است که خود شما انجام دادهاید، و تازه این در حالی است که خدا بسیاری از گناهان را نیز عفو میکند! وگرنه نباید هیچ کس را باقی می نهاد.
اما امثال ما درست برعکس عمل میکنیم. به خوشی و نعمت که میرسیم، آن را به خود نسبت میدهیم و میگوییم: «إِنَّما أوتيتُهُ عَلى عِلمٍ...»؛ این نعمت را بخاطر کاردانی خودم به من دادهاند. اما هنگامی که با ناخوشی و نقمت روبرو میشویم، آن را به خدا و نعوذبالله کملطفی او نسبت میدهیم و میگوییم: «... رَبّي أَهانَنِ »؛پروردگارم مرا خوار کرده است!
خلاصه داستان ما همان است که قرآن می فرماید:«وَإِذا أَنعَمنا عَلَى الإِنسانِ أَعرَضَ وَنَأى بِجانِبِهِ وَإِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَئوسًا»؛ هنگامی که به انسان نعمت میدهیم، روی خود را از ما برمیگرداند و متکبرانه دور میشود؛ و هنگامی که کمترین بدی به او میرسد، از همه چیز مایوس میگردد!
در آیه ای دیگر می فرماید: هرگاه مختصر ناراحتی به او رسد، به دعا رو می آورد و تقاضای فراوان و مستمرّی برای بر طرف شدن آن دارد!
وجه جمع دو آیه هم روشن است. وقتی انسان به سختی و نقمت برخورد می کند کاملاً ناامید می شود، و لذا راهی جز پناه بردن به درگاه الهی پیدا نمی کند.
این عادت زشت حاکی از شرک عملی و ضعف ایمان است؛ چرا که نشان می دهد ما به این واقعیت وحیانی ایمان نداریم که همه نعمت ها از او و همه نقمت ها از ما است. بلکه صریحاً به عکس آن عمل می کنیم.
اما وضعیت اهل ایمان و تقوی
مؤمن واقعی نعمت را از خدا می داند و این را اظهار هم می کند. اما نقمت را که نتیجه کارهای خودش است، در دل نگه می دارد و اصلاح می کند. برای همین است که امیرالمؤمنین، علی(ع)، در وصف اهل ایمان فرمودهاند: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ، وَحُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ...»؛ مؤمن شادی اش در چهره و اندوهش دردرون قلب او است.
همچنین در وصف متقین فرموده اند: « ... نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ فِي اَلرَّخَاءِ»؛ در بلا و آسايش حالشان يكسان است. شاید دلیل تفاوت این دو تعبیر هم این باشد که اولی توصیف اهل ایمان است و دومی توصیف اهل تقوی، و مقام متقین بالاتر از مومنین است.
همچنین امام به یکی از کارگزاران خویش نوشتند: «وَلاَ تَكُنْ عِنْدَ النَّعْمَاءِ بَطِراً وَلاَ عِنْدَ الْبَأْسَاءِ فَشِلاً»؛ نه به هنگام اقبال نعمت مغرور و سرکش باش، و نه به هنگام شدائد سست و ترسو و ضعيف! «بَطَر» یعنی طغیان.
راز تأکید بر اظهار نعمت
پس اینکه حضرت در نامه به حارث همدانی میفرماید: «باید اثر نعمتی که خدا به تو داده است، در تو دیده شود»، برای از بین بردن همین عادت زشت است و پیامدهای اعتقادی و عملی بسیار خوبی برجا میگذارد. اولاً هم خود انسان و هم دیگران را همواره ملتفت به نعمتهای خدا و یاد او می کند، و از این طریق ایمان همه تقویت می گردد. و ثانیاً، شکر گزار می شوند و با عروض هر مشکل و مصیبت کوچکی متزلزل نمیشوند و کفر نمیگویند!