تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۳۸۵ - ۰۹:۲۱

بيست و چهارمين شماره فصلنامه تخصصي معرفت شناسي و حوزه هاي مرتبط "ذهن" ويژه "مبناگرايي" منتشر شد.

 خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: در اين شماره از فصلنامه ذهن علي رضا قائمي نيا، سردبير ذهن درباره مبنا گرايي نوشته است : " بحث از ساختار معرفت و توجيه از جنجال ‌برانگيزترين مباحث معرفت‌ شناسي معاصر است. قديمي ‌ترين ديدگاه در اين زمينه «مبناگرايي» (foundationalism) نام گرفته است. اين ديدگاه در ميان فلاسفه يونان و نيز فلاسفه قرون وسطا و برخي از فيلسوفان جديد مطرح بوده است. در آثار فلاسفه اسلامي هم اين ديدگاه به چشم مي‌خورد.  بر طبق مبنا گرايي سه ادعا دارد: اولاً، باورهاي ما بر دو دسته ‌اند: باورهاي پايه، و باورهاي غيرپايه. ثانياً باورهاي پايه نيازي به توجيه ندارند و باورهاي غيرپايه به توجيه نيازمندند. ثالثاً، باورهاي غيرپايه براساس باورهاي پايه توجيه مي ‌شوند. مبنا گرايان ساختار معرفت بشري را مانند يك هرم در نظر مي‌ گيرند كه در قاعدة آن باورهاي پايه قرار دارند و باورهاي غير پايه در بالا و به طرف رأس جاي گرفته ‌اند. ملاط اين هرم قوانين منطقي اند و باورهاي غيرپايه به وسيلة قوانين منطق با باورهاي پايه ارتباط دارند ".

"به سوي دفاعي از مبنا‎گرايي تجربي" عنوان مقاله اي از لورنس بونجور و با ترجمه رضا صادقي است كه در اين شماره منتشر شده است. لورنس‎ بونجور اكنون استاد فلسفه در دانشگاه واشنگتن است. او كه با دفاع از انسجام ‎گرايي به حوزة معرفت ‎شناسي وارد شد، اكنون به نوعي مبناگرايي سنتي نزديك شده است كه بر اساس آن توجيه باورهاي تجربي در نهايت مبتني بر باورهاي پايه است. نوشتار زير ترجمه متن سخنراني بونجور است كه در فبريه 1991 در دانشگاه نوتردام ارائه شد. بونجور در اين سخنراني نخست به دلايل خود براي كنار گذاشتن انسجام‎ گرايي اشاره مي‎كند و سپس تلاش مي‎ كند ضمن بسط ديدگاهي مبنا گرايانه در باب توجيه، يكي از مهم ‎ترين اشكالات به مبناگرايي سنتي را پاسخ دهد.

يكي ديگر از مقالات ذهن "وجوه مبناگرايي ارسطويي- سينوي" تاليف مهدي قوام صفري است. مبناگرايي ارسطويي، كه شيخ‌ الرئيس ابوعلي سينا آن را به تفصيل پرورش داد و ساير فيلسوفان مسلمان آن را پذيرفتند، از دو جنبة اساسي تشكيل شده است : جنبة ساختاري و جنبه دلالتي. جنبة دوم كه از حيث معرفتي بيش از جنبة اول اهميت دارد در معرفت‌شناسي جديد و معاصر غربي كاملاً ناشناخته است و كساني كه با مبناگرايي مخالف ‌‌اند فقط به نقد جنبة ساختاري آن پرداخته ‌اند.
.
در بخش اول اين مقاله كوشش شده است ضمن طرح اصل ديدگاه ارسطويي ـ سينوي پاره‌اي از ضعف‌هاي انتقادهاي مخالفان مبناگرايي بحث شود؛ بخش دوم متكفل آشكارسازي جنبة دلالتي مبناگرايي است تا ضمن روشن شدن نوع اين مبناگرايي لوازمات معرفتي آن معلوم شود.

نظريه بداهت در فلسفه اسلامي، نقش توجيهي داده تجربي، الگويي براي مبناگرايي، مبناگرايي معتدل، توجيه قوي و توجيه ضعيف از ديگر عناوين مقالات اين فصلنامه است.