خبرگزاری مهر، گروه جامعه - عمادالدین گلاب*: کشور ایران در هر دو حوزه یعنی تولید و فرهنگ پوشش، دارای قدمت قابل اتکاست. در حوزه فرهنگ پوشش بیش از ۶ هزار سال سابقه پوشش قابل استناد داریم. جایگاه این فرهنگ در جای جای تاریخ و ادبیات آشکار است. اگر به متون تاریخی و کهن نگاه کنید، در زمان قدیم اگر میخواستند فردای را تجلیل کنند و بالا برند، سمتی به او بدهند و عزیزش سازند، به او خلعت هدیه میدادند و لباس زیبا میپوشاندند، و برعکس اگر میخواستند تنبیه کنند به او لباس ژنده میپوشاندند و در بازار میچرخاندند.
پوشاک از نظر فرهنگی آن قدر سابقه دارد که در دوران باستان مقدس بوده است، میگفتند انسان زمانی که دنیا میآید از همان ابتدا او را میپوشاندند و پوشش برایش درنظر میگیرند و وقتی از دنیا میرود تنها چیزی که با خود میبرد، پوشش است.
یک نمونه دیگر درباره فرهنگ پوشش و اهمیت آن را میتوان در ضربالمثلها جستوجو کرد؛ در ضرب المثلهای ما هم بسیار به این موضوع اشاره شده است؛ پیش کسوت یا فلانی دو پیراهن بیشتر پاره کرده و... تنها بخشی از این سنت پوشش در آثار کهن ماست.
موضوع قابل تامل دیگر در بحث پوشاک و فرهنگ آن، طبقه بندی و معرفی شغل براساس نوع پوشش است. ایران جزو اولین کشورهایی است که وارد لباس مشاغل شده است. در دورههایی از تاریخ ایران، از لباس میشد تشخصی داد که شغل فرد چیست؛ قضات، بازاریان، نویسندگان، درباریان و... لباسهای خاص خود را داشتند و میشد تشخصی داد صاحب هر لباس به چه شغل و منصبی مشغول است.
ما به شدت در حوزه فرهنگی غنی هستیم و تاریخ گستردهای در این زمینه داریم. این اولین معیار هویتی است و تاریخ فرهنگ پوشاک نشان میدهد چقدر در این زمینه قدمت و هویت داریم.
دومین معیاری که در کشور ما حائز اهمیت بسیار است، بحث جغرافیای پوشاک در ایران است؛ هر کشوری جغرافیای پوشاک ندارد، در حالی که در ایران جغرافیا نوع خاصی از پوشش را ایجاد کرده است. لباسی که شمال طراحی، تولید و استفاده میشود و بازار هدف آن شمال کشور است در جنوب کشور آن بازار را ندارد، مرکز و غرب یا شرق و جنوب بازارهایشان متفاوت است.
سومین معیاری که بیانگر اهمیت پوشش و جایگاه آن در فرهنگ ایرانی است، موضوع لباس اقوام و نواحی مختلف است. طیف گستردهای از اقوام را در کشور داریم و هر نقطه از ایران پهناور لباسهای خاص خود را دارد، هر نقطه پوشش خاص خود را دارد که آن پوشش برگرفته از باورهای دینی، فرهنگی و آب و هوای آن جغرافیاست.
وجود این سه مشخصه در لباس ایران نشاندهنده میزان قدمت و هویت جامه ایرانی است. این هویت به چند سال اخیر مرتبط نیست بلکه ۶ هزار سال قدمت قابل استناد دارد که نمیشود آن را نادیده گرفت.
باید تاکید کنم که این روند در دوران کنونی متوقف نشده است؛ هنر پوشش و انتخاب لباس، جزو زیبایی شناسی ذات مردم ایران است؛ یعنی آموزشی و اکتسابی نیست. مردم ایران را به عنوان شیکپوش میشناسند. ایرانیها زیبایی شناسی در لباس را میفهمند و تاکید بانوان بر نوع پوشش ریشه در همین اهمیت دارد.
مردم ایران در انتخاب لباس دو موضوع را از دیرباز تاکنون ملاک قرار میدهند؛ ابتدا بحث زیباییشناسی است، یعنی لباسی که برازنده باشد. و دومین معیار حفظ حجاب و پوشیدگی است. این حفظ پوشیدگی و ارزشهای انسانی در انتخاب لباس به سیاست و حاکمیت مرتبط نیست. ما نقوشی را داریم که حتی قبل از ورود اسلام، ایرانیها به این موضوع اهمیت میدادند. ایران از معدود کشورهایی است که در هیچ برهه زمان هرزهپوشی نداشته است و این نشانگر ارزش نهادن مردم ایران به پوشاک است.
ما هنوز آن ذات و پتانسیل را داریم؛ هم در حوزه خلافیت، هم در حوزه طراحی. اما مشکل ما از نبود ارتباط منطقی و ایجاد نشدن حلقه کامل میان همه متولیان حوزه ایجاد میشود.
صنعت ما به طراحان ما اعتماد ندارد. طراحان به صنعت اعتماد ندارند. آن چه باور طراحان است اینکه طراحی لباس هنر است و هنر فانتزی است. اما پوشاک این گونه نیست. قطعا باید طراحی که صورت میگیرد، جدا از در نظر گرفتن المانهای هنری باید مسائل بازار را در نظر بگیرد، صنعت در نظر گرفته شود و خیلی موارد دیگر را باید طراحان بدانند و بر اساس آن فعالیت کنند. متاسفانه در این حوزه بسیار ضعف داریم و هنوز حلقه طراحان و تولیدکنندگان کامل نشده است، خیلی ها برای اتصال آن تلاش کردند اما تا زیرساخت ها را درست نکنیم این اتصال عملیاتی نمیشود. ترکیه یک دفعه قطب پوشاک نشد. در جنگ جهانی دوم یکسری مجبور شدند ترکیه را ترک کنند. برخی از آنها در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی به عنوان کارگر در کارخانههای پوشاک فعالیت کردند. زمانی که بازگشتند دولت ترکیه فضایی را آماده کرد که آن ها بتوانند تکنولوژی روز را با هنر ادغام کنند. این روند آن قدر ادامه پیدا کرد که بعد از ۳۰ سال ترکیه سرانجام توانست نامی را در بازار کسب کند. اما ما با وجود این قدمت طولانی هنوز سند راهبردی مد و لباس نداریم. نمیتوانیم بگوییم ایران پایتخت مد اسلامی است. باید واقع بین باشیم. تولیدکنندگان دیدگاه سنتی دارند، طراحان به بازار نمیاندیشند، جامعه و دانشگاه طراح را «فشن» میدانند و به همین دلیل قطبهای اساسی در تبدیل ایران به مرکز مدل ایرانی- اسلامی همدیگر را دفع میکنند. ما نیازمند آموزش درست، مدیریت قوی و تغییر نگاه هستیم تا زیرساختهای اساسی و مورد نیاز ما شکل بگیرد. این گام اول است.
* محقق و پژوهشگر مد و پوشاک