به گزارش سرويس بين المل خبرگزاري مهر «احمد جعفر قصير» سال 1346 هـ ش (1967م)درشهرك«دِيرقانون اَلنَهر» از توابع شهر «صور» در جنوب لبنان، در خانوادهايشيعه به دنيا آمد. پدرش «جعفر» مغازه كوچكي داشت كه در آن سبزي وميوه ميفروخت و از اين راه خرج خانوادة خود را تامين ميكرد. به دليلشرايط سخت اقتصاديِ خانواده، احمد، پس از آنكه دوره تحصيلاتابتدايي را به پايان رساند، درس را رها كرد، بهتر آن ديد كه در كنارپدرش بماند و در كارهاي مغازه به او كمك كند، تا از اين راه بر درآمد خانواده بيفزايد.
خرداد ماه سال 1361 ه ش (ژوئن 1982م) كه ارتش رژيمصهيونيستي به بهانة سركوب رزمندگان فلسطيني، بخشهايي عظيم ازلبنان را مورد تجاوز وحشيانه قرار داد، دير قانون و محل سكونت احمد،از جمله روستاهايي بود كه از جنايت و اشغال در امان نماند.
مقاومت مردم دلير دير قانون، بخصوص جوانان پرشور آن، در برابرنيروهاي متجاوز، باعث شد تا در اولين ماههاي هجوم اسرائيل، اينشهرك به مقاومت و ايستادگي در ميان روستاها و شهركهاي بخش صورمعروف شود و نامش بر سر زبانها بيفتد. «حيدر» نام جهادي (مستعار) بود كه احمد در مقاومت براي خودانتخاب كرد و انتخاب آن اسم، به عشق مولا اميرالمومنين(ع) و نبردهايحماسي او بود.
«مقر فرماندهي ارتش اسرائيل در لبنان» كه در شهر صور قرارداشت، از اولين اهدافي بود كه با شناخت قبلي از وضعيت ساختمان، وشناسايي جديد و عجولانه از تركيب نيروهاي مستقر در آن، طرحعملياتي تهيه و آماده اجرا شد.
هدف مورد نظر، ساختمان هشت طبقهاي بود به نام «عَزمي»نزديكي شهرك «مَعرِكِه»، در جاده اصلي مدخل شمالي شهر صور، درنزديكي منطقه صنعتي «اَلبَص». ساختمان عزمي، تا پيش از آن زمان متعلقبود به فردي به نام «عليحجازي» كه خارج از لبنان زندگي ميكرد.سازمان فلسطيني «الفتح» از اين ساختمان براي استقرار دفاتر امنيتي خوداستفاده ميكرد و آن را از مالكانش خريداري كرده بود. «عزمي» نام يكياز مسئولين الفتح بود كه ساختمان به اسم او معروف شده بود. به هنگامتجاوز اسرائيل در خرداد 1361ه ش (ژوئن 1982م)، اين ساختمان كهيكي از اهداف مورد نظر صهيونيستها محسوب ميشد، توسط توپخانه وخمپاره اندازههاي نيروي دريايي اسرائيل كه بر كشتيهاي جنگي دردرياي مديترانه و نزديك سواحل صور مستقر بودند، زير آتش قرارگرفت.
هنگامي كه نيروهاي زميني و زرهي ارتش اسرائيل وارد صور شدند،بلافاصله به سراغ ساختمان عزمي رفتند؛ ولي چريكهاي فلسطيني آنجا راتخليه كرده و گريخته بودند. عليرغم آنكه گلولههاي خمپاره و توپبسياري به آن اصابت كرده بود، ولي به دليل اسكلتبندي قوي، صدماتآنچناني به ساختمان نرسيده بود و مقامات نظامي ارتش اشغالگر،تشخيص دادند كه سر فرماندهي خود در خاك لبنان را در آنجا مستقركنند.
ساختمان عزمي به عنوان هدف اصلي براي اولين عملياتشهادتطلبانه، آن هم در مناطق تحت اشغال، براي طراحان عملياتداراي ويژگيهاي خاصي بود كه از آن جمله ميتوان به موارد زير اشارهكرد:
ـ مركز هدايت عمليات روزانه و پشتيباني فرماندهان نظامي، در آنجامستقر بود و روزانه صدها غير نظامي لبناني براي اينكه به مناطق شماليلبنان بروند، بايد به اين ساختمان مراجعه كرده و مجوز عبور خود را برايتاييد به آنجا ارائه ميدادند.
ـ در قسمتي ازاين ساختمان، واحدهايي مستقر بودند كه به طورمستقيم زير نظر سازمان اطلاعات ارتش اسرائيل فعاليت ميكردند.
ـ طبقه چهارم ساختمان، محل اسكان و زندگي تعدادي از افسران ودرجهداران بود كه وظايف مهمي از جمله لُجِستيك، اطلاعات و ... برعهده داشتند.ـ يك واحد از پليس نظامي اسرائيل و همچنين واحد اطلاعات ارتش در يكي از طبقات قرار داشتند.
ـ در اين ساختمان، دفتر فرماندار نظامي اسرائيل در لبنان، ژنرال«فيلِگ» و معاونانش، فرمانده پليس نظامي و نگهبانان مرزي، فرماندهيمخابرات و مهندسي رزمي قرار داشتند.
ـ فرماندهي نيروهاي ويژه هوا بُرد و نيروهاي تيپ ويژة «گولاني» نيزدر آنجا قرار داشتند.
ـ ستاد فرماندهي كل عمليات نيروهاي مزدور نظامي «سعدحداد»نيز در اين ساختمان بود.
ـ در يكي از طبقات بالايي ساختمان، بازداشتگاهي قرار داشت كههمواره تعدادي از جوانان فلسطيني و لبناني كه بازداشت ميشدند، پيشاز آنكه به بازداشتگاه انصار منتقل شوند، در آنجا مورد بازجويي وشكنجه قرار ميگرفتند كه هر روز صبح، زندانيان روز قبل را با اتوبوس بهبازداشتگاه انصار منتقل ميكردند.
بنابر اظهار «رافائل ايتان» ـ رئيس اركان ارتش اسرائيل ـ در روزانفجار، دست كم 220 نيروي اسرائيلي از جمله 20 افسر بلند مرتبه درآنجا قرار داشتند كه اكثر آنها در خواب بودهاند.
با توجه به اينكه ساختمان قبلاً به نيروهاي فلسطيني تعلق داشت وبسياري از اطلاعات لازم را ميشد از آنان گرفت، شناساييهاي لازم دركمال احتياط انجام شد. يكي از علل موفقيت اين حمله، اصل غافلگيريبود. اسرائيل كه خود طرح «ماشينهاي بمبگذاري شده» ـ البته بدونسرنشين و به صورت قرار دادن در معابر عمومي ـ را در لبنان پياده كردهبود، هيچگاه باورش نميشد روزي در دام ماشين هاي مملو از مواد منفجره گرفتار شود. آن هم با اين تغيير كه رانندهاي آن را تا مقصد هدايتكرده و منفجر كند.
يكي از مشكلات مهم در اجراي اين عمليات، وجود تعدادي اسيرفلسطيني و لبناني در داخل ساختمان بود. بر اساس شناساييهاي اوليه،نيروهاي صهيونيست، هر روز صبح زود، اسرا را به بازداشتگاه انصارمنتقل ميكردند. در روز عمليات نيز اتوبوس حامل اسيران از مقرفرماندهي عازم انصار شد، ولي ظاهراً تعدادي از اسرا به دلايل مختلف ازجمله طولاني بودن مدت بازجويي و شكنجه براي كسب اطلاعاتبيشتر، در طبقات بالايي ساختمان زنداني شدهبودند و كسي از عواملشناسايي، از وجود آنها مطلع نبود. وجود اسرا در ساختمان، عاملي بودكه به خاطر آن چندين نوبت زمان انجام حمله به تاخير افتاده بود.
تهيه و تجهيز اتومبيل در خارج از مناطق اشغالي و انتقال آن به داخلمحدوده تحت سلطة نيروهاي اسرائيل، كاري غير ممكن بود. به همينلحاظ بايد از ماشينهاي داخل منطقة اشغالي استفاده ميشد. يكي از بستگان احمد قصير و از اهالي دير قانون، كه مدتي بود دربيروت زندگي ميكرد و ارتباط زيادي با مقاومت اسلامي داشت، در يكياز سفرهاي احمد به بيروت، با او دربارة انجام يك حملة شهادت طلبانهصحبت كرد. احمد كه از اين پيشنهاد ذوق زده شده بود، بلافاصلهپذيرفت و از آن پس براي انجام عمليات روز شماري ميكرد.
انواع مختلف مواد منفجره در بستهها و تركيبات متنوع، كه در ماشينجاسازي شدند، توسط خود احمد به داخل مناطق اشغالي حملميشدند. يكي از علل موفقيت او در انتقال مواد، اين بود كه هر روز برايخريد سبزي و ميوه جهت مغازه پدرش، به بيروت ميرفت وبازميگشت، به همين لحاظ نيروهاي مستقر در پايگاهها و پست بازرسياسرائيل و مزدوران سعد حداد، كه احمد برايشان شناخته شدهبود، به اوكاري نداشتند. همين امر باعث شد تا احمد بتواند حدود هزاركيلو موادمنفجره به صورت بستههاي كوچك و قطعات مختلف جاسازي شدهميان ميوهها و سبزيها، به دير قانونالنهر منتقل كند.
نيروهاي مقاومت اسلامي، با استفاده از تجربيات قبلي خود، بهگونهاي مواد مختلف از جمله «سي - 4» ، «ديناميت » و «تي .ان .تي» رادر وانت جاسازي كردند كه با ورود به ساختمان و زدهشدن چاشني،بهصورت «قيفي» منفجر شود تا همة فشار و موج تخريب رو به بالا باشدو ساختمان را به طور كامل ويران سازد.سرانجام مواد و چاشنيهاي لازم، در كنار دست محل قرار گرفتنراننده كار گذاشته شد و فقط مانده بود دستور حمله. ماشين بمبگذاريشده در يكي از خانههاي روستاهاي اطراف صور پنهان شد.
احمد نيز شخصاً بر اوضاع و احوال منطقه و عمليات نظارت داشت.براي امنيت بيشتر و اطمينان از لو نرفتن عمليات، چند روز پيش از آن،احمد از نظرها پنهان شد و در خانهاي دور از محل زندگي خود، برايچند روز زندگي كرد. طراحان حمله كه از دوستان نزديك او بودند ، امكانات و آذوقه لازم را براي احمد ميبردند.
چهارشنبه 19/8/1361 هـ ش (10 نوامبر 1982)، شبِ قبل ازعمليات، جلسه مهمي با حضور «آموس رِيمون » مسئول اطلاعات ارتشاسرائيل، و تعدادي از افسران رده اول نظامي و امنيتي در ستاد فرماندهيبرقرار بود و «ريمون » به بيان زواياي فعاليت گروههاي مخالف و نحوة كسب اخبار و اطلاعات از آنها پرداخته بود. ميهمانان ويژهاي كه از ديگر مراكز براي بازديد از سرفرماندهينظامي اسرائيل در لبنان، به آنجا آمده بودند، به دليل بارش شديد باران،از چادرهاي لوكس نصب شده در محوطة باز ساختمان، به اتاقهايداخلي رفته بودند.
دراين روزها، «فيليپ حبيب» لبناني الاصل، نمايندةويژة «رونالدريگان » رئيس جمهوري آمريكا، براي پيگيري قرارهاي آمريكايي -اسرائيلي، به لبنان فرستاده شده بود.
ساعت 7 صبح روز پنجشنبه 20/8/1361 هـ ش (24 محرم الحرام1403 هـ ق = 11 نوامبر1982م، يك روز قبل از سالروز شهادت امامچهارم شيعيان، سيدالساجدين، حضرت امام زينالعابدين (ع))، هنگاميكه پنج ماه و هفت روز از آغاز تجاوز رژيم صهيونيستي به لبنان ميگذشت،احمد جعفر قصير، سوار بر ماشبن وانت پژوي شخصي خويش، «بسماللهالرحمن الرحيم» گويان، به طرف منطقه البص حركت كرد تا عمليات«خيبر» را به انجام برساند.
بر اساس بعضي اظهارات و اطلاعات، ماشين مورد نظر در محلينزديك به مكان عمليات قرار داشته است و احمد كه به خوبي با وضعيتمحل و ساعات آزادي تردد، و همينطور انتقال اسرا آگاه بود، سوار براتومبيل خويش، آرام و در كمال خونسردي، در جاده اصلي، از صور بهطرف مقر رفت، و بدون اينكه شك كسي را برانگيزد، به بيست متريساختمان عزمي كه رسيد، به يكباره بر سرعت خود افزود. نگهباناني كهدر جلوي در اصلي مشغول حفاظت از ساختمان بودند، ناگهان متوجهوانت سفيد رنگي شدند كه راننده به سرعت تمام فرمان را پيچاند و ازجاده اصلي به طرف آنها هجوم آورد. هيچ فرصتي براي تيراندازي وعكسالعمل ديگري وجود نداشت. نگهبانها حتي نتوانستند فرياد بزنند ويا پناه بگيرند، كه پژوي سفيد رنگ مملو از مواد منفجره وارد ساختمانشد و با فرياد«الله اكبر» كه از حلقوم رانندة جوان آن برخاست، انفجاريعظيم به وقوع پيوست و زلزلهاي هراسناك در جنوب لبنان برپا كرد. دراولين لحظات پس از انفجار كه دود و آتش و گرد و خاك فضا را پر كرد،بخش غربي ساختمان فرو ريخت و به دنبال آن، بقيه طبقات و بخشهايديگر ساختمان بر روي هم فرود آمدند.
مردم شهر كه در خواب به سر ميبردند، هراسان از خواب پريدند. تاآن روز چنين صداي عظيم و وحشتآوري به گوششان نخورده بود. نهموشكها و توپخانههاي اسرائيلي، و نه بمبارانهاي هواييشان، هيچكدامچنين صدايي نداشتهاند.
مردم وحشتزده، به خيابانها ريخته و از يكديگر سراغ محل حادثهرا گرفتند. هر كس چيزي ميگفت. دود خاكستري و سياهرنگي كه ازطرف منطقه البص برميخاست، و حركت سريع آمبولانسها و اتومبيلهايامدادي به آن سو، جهت محل انفجار را نشان ميداد. سايهاي از دود،اطراف مقر فرماندهي را سياه و تاريك كرده بود. نيروهاي اسرائيلي كه درديگر پايگاههاي اطراف مستقر بودند، هراسان و وحشت زده به طرفمقر فرماندهي خود شتافتند.
هنوز دود و خاك فروكش نكردهبود. ميان ويرانههاي ساختمانبتوني، عربده و فريادهاي كمك خواهي به زبان «عِبري» (يهودي) بهگوش ميرسيد. سربازاني كه در زير خروارها خاك و بتون آرمه وميلههاي مفتولي مدفون شدهبودند، طلب كمك ميكردند. نيروهايي كهمثلاً براي نجات آمده بودند، بي هدف و باحالتي رواني و شوكه، به همهطرف تيراندازي ميكردند و از نزديك شدن افراد شخصي حتي نيروهايامدادي، خودداري كرده و آنها را تهديد به مرگ ميكردند.
براي آنكه كسي از عمق فاجعه آگاه نشود، نيروهاي صهيونيست،ديوارامنيتي محكمي براي مقابله با هجوم مردم، خبرنگاران محلي وخارجي ايجاد كردند. واحدهاي گشتي، در كوچه و خيابانهاي اطراف، هركس را كه به كوچكترين نحوي برايشان مشكوك به نظر ميرسيد،بازداشت كرده و به نقطهاي نامعلوم ميبردند. فضاي وحشتآور ووحشيانهاي توسط نيروهاي اسرائيلي بر منطقه حاكم شدهبود.
زندانياني كه در طبقات بالاي ساختمان قرار داشتهاند، به دليل اينكهشدت انفجار، طبقات پايين را منهدم كرده و طبقات بالايي بر روي آنهاسوارشده بودند، بر حسب اتفاق و معجزه آسا، سالم مانده و با استفاده ازوضعيت پيش آمده كه نيروهاي اسرائيلي كشته و مجروح شده بودند و يااز محل ميگريختند، فرصت را غنيمت شمرده و بازداشتگاه ويران را ترك كردند. در آن ميان، يكي از زندانيها كه از زير آوار بيرونآمده و گريخته بود، مجدداً به محل حادثه بازگشت تا به ديگر زندانيانمجروح كمك كند، كه نيروهاي اسرائيلي با ديدن او كه ميان مقر ويران بهدنبال مجروحين لبناني و فلسطيني ميگشت، وي را مجدداً بازداشتكردند.
نيم ساعت از زمان انفجار ميگذشت كه آمبولانسها وهليكوپترهاي اسرائيلي، و همچنين تعداد زيادي نيروي كمكي باامكانات لازم به محل حادثه شتافتند. دود از ميان ساختمان برميخاست و ميلهها و قطعات عظيم بتون در هم پيچيده بودند. تكههاي بدن كشتهشدگان، ميان ويرانههاپخش شده بود. ميان خاكهاي سياه شده،درجههاي خون رنگ افسران و ارشدهاي نظامي به چشم ميخورد.ناباوري و وحشت در چشمان سربازان زنده مانده ديده ميشد. بهت وتعجب بر آنها حاكم شده بود و باورشان نميآمد چنين فاجعهاي برارتشي چنان سرمست و به ظاهر قدرتمند، وارد شده باشد.
منابع امنيتي محلي لبنان، اسرائيل و منابع غربي، همگي بر اينموضوع اتفاق نظر داشتند كه ماشين حامل مواد منفجره، دژبانيهاي جلويساختمان را از بين برده وارد ساختمان شده است و تعدادي از نگهباناناسرائيلي كه پس از 15 روز با نيروهاي تازه نفس تعويض ميشدهاند، كشته شدهاند.
طي يكي دو روز بعد از حادثه، مطبوعات كشورهاي عربي منطقه،اين عمليات را «شروع عظيمي براي مقاومت لبنان» ذكر كردند و از آن نامبردند. مطبوعات سوريه در اين باره نوشتند: «اين عمليات نشان داد كهاسرائيل بايد براي جناياتش در لبنان، بهاي بسيار سنگيني بپردازد.»
نشريات كشورهاي منطقه خليج فارس و شيخ نشينها، دربارة آنچهدر لبنان و بخصوص در حادثه انفجار صور ميگذشت، اين گونه نوشتند:«رؤسا و ملوك عرب، حمايت و پشتيباني خود را از ساكنان جنوب لبنانكه در اشغال بسر ميبرند، اعلام ميكنند». بدين ترتيب، عمليات شهيداحمد قصير، گذشته از ضربات سخت و زيانبار به صهيونيسم، باعثبيداري مسلمانان، بخصوص سردمداران و اعراب منطقه شد و به آنهافهماند كه ميشود جلوي اسرائيل را گرفت.نشريه صهيونيستي «هاآرِتص» چاپ اسرائيل، در واكنش به اينعمليات نوشت:«اين حادثه نشان داد كه عمليات اسرائيل در لبنان، ناكام مانده است اين روزنامه تامين امنيت اسرائيل درمرز لبنان و بازگرداندن بلادرنگ و سريع سربازان به شهرهايشانرا خواستار شد ».
ـ ژنرال «فِريد» فرماندة صهيونيست، در تحليل حادثه انفجار گفت:«ما معتقديم اين بمب كه باعث ويراني ساختمان شده است، در يكي ازطبقات پايين ساختمان كار گذاشته شده بوده است». او بدون اينكهاشارهاي به چگونگي قرار دادن بمبي با حجمي حدود 1000 كيلو درساختمان فرماندار نظامي اسرائيل كند، هر گونه تصور حمله يك ماشين پر از مواد منفجره با راننده شهادت طلب را رد كرد.
ـ راديو اسرائيل در تفسير ديگر خود، براساس گفته بعضي ازمسئولين امنيتي اسرائيل، گفت: «اين انفجار حاصل انفجار كپسولهاي گاز داخلساختمان بوده است و هيچ اتفاق و عمدي در آن نبوده است». اين راديوهيچ اشارهاي به تعداد كپسولهاي فرضي موجود در ساختمان كه باعث ويراني يك بناي هشت طبقه بتوني شدهاند، نكرد.
« رافائل ايتان» رئيس اركان ارتش اسرائيل، در تحليلي كه حتينميتوانست مردم اسرائيل را مجاب كند، اظهار داشت: « اين حادثه فقط به خاطر عدم استحكام و خلل موجود در بناي ساختمان بوده است كهساختمان خود بخود و به يكباره فرو ريخته است». وي هيچ اشارهاي بهصداي عظيم انفجار نكرد.
ـ ساعاتي پس از انفجار، « آرييل شارون» وزير جنگ، كه از سوالاتخبرنگاران مبني بر اينكه «اسرائيل در لبنان چه ميكند؟» عصباني شدهبود، در مقابل همة آنها فرياد زد: «از مطرح كردن اين سوال كه ارتش اسرائيل در لبنان چه ميكند، دستبرداريد، زيرا ما به درستي ميدانيم كه چه ميكنيم. ما مراقب امنيت رژيماسرائيل هستيم». او با ناراحتي گفت: «حداقل صبر كنيد تا افرادي را كه زيرآوار ماندهاند بيرون بكشيم».
دربارة تلفات ارتش اسرائيل در اين عمليات نيز، تحليلها، آمار وتفسيرهاي مختلفي عنوان شد، كه از آن جمله است: در اولين روز حادثه، نمايندگي خبرگزاري «آسوشيتدپِرِس» اعلامكرد كه در اين عمليات 15 عرب و تعدادي از سربازان اسرائيل كشتهشدهاند.
ـ در همين روز، راديو اسرائيل گفت كه 40 سرباز اسرائيلي در اينحادثه كشته شدهاند.
ـ نمايندگي خبرگزاري «يونايتدپرس» در لبنان، از زبان يكي ازسربازان اسرائيلي گفت: «اين انفجار چيزي حدود 200 كشته و مجروح در بر داشته است» و يكي ديگر از سربازان گفت: «اگر آوار برداشتهشوند، حدود 100 تا 200 نفر زير آن مدفون هستند.»
ـ فرماندار نظامي اسرائيل در شهر صور، اعلام كرد: «فقط 10 سربازكشته و 35 نفر ديگر مجروح شدهاند». پزشكي از ارتش اسرائيل مدعي شد: «در اين حادثه 15 عرب نيزكشته شدهاند».
ـ سه روز پس از انفجار، راديو اسرائيل گفت: «عمليات كاووش پايانيافته و اعلام خبر مرگ سربازان به خانوادههايشان آغاز شده است». اينراديو از قول منابع نظامي اسرائيل گفت: « 90 جسد از زير آوار بيرونكشيده شدهاند كه 75 نفر آنان از سربازان اسرائيلي بودند و 15 نفر ديگراز افراد شخصي فلسطيني و لبناني بودند كه در باز داشت بسر ميبردند».اين راديو همچنين اضافه كرد: «26 اسرائيلي نيز مجروح شدهاند كهحال 6 تن از آنان وخيم گزارش شده است».
ـ خبرگزاري فرانسه، پس از پايان عمليات جستجوي مصدوميناعلام كرد: «90 نفر در اين حادثه كشته شدند كه 75 نفر اسرائيلي و 15نفر از نيروهاي لبنانيِ «سعدحداد» هستند و 28 نفر ديگر مجروح شدند».ـ «ساموئل كاتز» كه قبلاً از افسران واحد اطلاعات ارتش اسرائيلبوده است، در كتاب خود «جاسوسان خط آتش»، دربارة تلفات واحدهاي اطلاعاتي و امنيتي اسرائيل در اين عمليات، مينويسد: «در اينعمليات 28 افسر امنيتي اسرائيل كشته شدند».
ـ «بثَينَةالكِفراوي» در كتاب خود دربارة جنگهاي لبنان به نام «حربلبنان، حِصار بيروت» دربارة تلفات عمليات شهيد احمد قصير نوشتهاست:
در اين انفجار 95 نفر كشته شدند كه 77 نفر آنان از نيروهاي ارتشاسرائيل بودند. همچنين 120 نفر نيز مجروح شدند.»
- خبرگزاري فرانسه در گزارشهاي بعدي خود اعلام كرد: «دراينانفجار 120 تن كشته و 200 تن مجروح شدهاند».
- سخنگوي نظامي اسرائيل در اولين روزهاي پس از حادثه اعلامكرد: «74 نفر كشته شده و 27 نفر نيز مفقود شدهاند».
ـ هفته نامه عرب زبان «الشِّراع» چاپ لبنان، بهار سال 1379 هـ ش(2000 م)، دربارة تلفات اسرائيل در عمليات شهيد احمد قصير، تعدادكشته شدگان اسرائيلي را 90 نفر اعلام كرد.
- چند روز پس از پايان عمليات كاووش و جستجو ميان آوار، اخبار ومستنداتي كه نشريات اسرائيلي هم ذكر كردند، حاكي از اين بود كه : «141 تن كشته و 10 نفر مفقود شدهاند كه آنها ميتوانستند جزونزديكترين نفرات به صحنة انفجار باشند كه بدنهايشان پودر شدهاست.»
- دكتر «سعد ابوديه » در كتاب خود مينويسد: «بر حسب آنچهخبرنگار راديو نظامي اسرائيل در روزنامه «هاآرِتص» سه روز پس ازحادثه اعلام كرد، آمار كشتهها و مجروحين بين حدود 370 تا 400 نفربوده است. اين عده بيشترين تلفات اسرائيل در يك نبرد و در يك روزبود».
ـ «يان بلك» و «بنيموريس» در كتاب «جنگهاي نهاني اسرائيل»مينويسند: «در نوامبر 1982، 9 افسر «شينِبث» در مقر ارتش كشتهشدند. مقر آنها در يك ساختمان چند طبقه متروكه بود كه بر اثر انفجاركپسول گاز و فرو ريختن ساختمان مردند».
يكي از بزرگترين ضربات بر پيكرة دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتياسرائيل، در اين عمليات وارد آمد؛ بدان حد كه تا حدود چهار سال پس ازعمليات، از افشاي نام افسران ارشد اطلاعاتي كه در اين حمله كشته شدهبودند، خودداري شد. براساس اظهارات بعضي از منابع، «آموس ريمون»كه يك فرد «كيبوتس» بود، مغز متفكر امنيتي ارتش اسرائيل بشمارميآمد. او به «مغز متفكر اسرائيل براي 20 سال آينده» معروف بود. ويطرحهايي براي بيست سال آينده داده بود، و پركردن خلاء وجودي او،براي دستگاههاي امنيتي رژيم صهيونيستي غير ممكن بود. بدن تكهتكهشده ريمون، ميانآوار ساختمان يافت شد.
خبر عمليات شهادت طلبانه، پيش از آنكه از راديوهاي محلي وخارجي پخش شود، دهان به دهان و با تفاسير و تحليلهاي مختلف توسطمردمي كه عازم بيروت و ديگر شهرها بودند، در لبنان منتشر شد.مردم مظلوم جنوب، كه خوف از تهاجمهاي هوايي و بمبارانهاي دشمنآنها را آوارة شهرهاي شمالي كرده بود، در وهله اول ناباورانه خبر راشنيدند، سپس با بهت و حيرت، اشك شوق از ديدگانشان جاري شد.ساعتي نگذشت كه جشن و پايكوبي، يكي بعد از ديگري، خيابانهايشهرها را فرا گرفت.
عمليات شهيد احمد قصير، اثرات بسياري بر ادامه روند مقاومتگذاشت؛ از جمله اينكه بسياري از افراد و حتي رجال مذهبي كه درگيرشدن و حمله به واحدهاي اسرائيلي را جائز نميدانستند، در گفته ونظرات خود تجديد نظر كرده و مبارزه با دشمن اشغالگر را واجبشمردند. كساني كه تا پيش از اين، حمله و مقاومت در برابر تانكها وتجهيزات پيشرفته اسرائيلي را، آن هم فقط با يك قبضه اسلحهكلاشنيكف و چند نارنجك، به تمسخر گرفته و بازي بچهگانهميخواندند، خود داوطلب حضور در صحنههاي نبرد شدند و ديگران رانيز به اين امر تشويق كردند.
آنچه كه دربارة اين عمليات، مهم جلوه ميكند، عاملين آن است. درزماني كه بخش عظيمي از لبنان تحت اشغال بود، هيچ سازمان مشخص ومعروفي جرأت نميكرد مسئوليت اين حمله را بر عهده بگيرد. حتيبعضي از احزاب غيراسلامي، در اين هراس بسر ميبردند كه مبادااسرائيل به عمليات انتقامجويانه دست بزند و در اين بين، بر آنها نيزآسيبهايي وارد شود.
بلافاصله پس از انفجار، اظهار نظرهاي مختلف دربارة عاملين آنآغاز شد. در ساعات اوليه، اسرائيل كه به بهانة سركوب نيروهاي مبازرفلسطيني به خاك لبنان تجاوز كرده بود، گروهها و سازمانهاي فلسطينيمستقر در لبنان را مورد اتهام قرار داد؛ ولي به زودي متوجه شد اين ضربهكه تا اين زمان هيچ سابقهاي نداشته است ـ چه در طول تاريخ مبارزاتمردم فلسطين و چه در جنگهاي كشورهاي عرب با اسرائيل ـ از سويشيعياني انجام شده است كه تحت فشارهاي سخت و وحشيانة دشمنقرار دارند و براي رهايي خويش به اين عمل اقدام كردهاند.
ژنرال صهيونسيتي «اِرون اِگونين» در اين باره اظهار داشت: «منمعتقدم كه اين حمله توسط مردان سازمان آزاديبخش فلسطين انجام شدهاست».فرستاده راديو اسرائيل در جنوب لبنان، در گزارش خود دربارة حادثه شهر صور، گفت: «اين عمليات كارفدائيان فلسطين بوده است».
در اين ميان، بعضي گروهها و احزاب كه تا آن زمان نامي از آنها درصحنه لبنان و مبارزات عليه اسرائيل به گوش نخوردهبود، ضمن تماس بادفتر روزنامهها و نمايندگيهاي خبرگزاريهاي خارجي در لبنان، مسئوليتاين عمليات را بر عهده گرفتند. يكي از اين گروهها، در بيانية كتبي خود كهدر بيروت منتشر شد، براي اثبات اينكه طراح اين حمله، آنان بودهاند،نظريهاي خاص را ارائه داده و اعلام كرد: «اين انفجار نه حاصل ماشينحامل بمب و راننده بوده، كه توسط انفجار چند بمب جاسازي شده درساختمان بوجود آمده است.» اين سازمان ناشناس كه خود را«فرماندهيكل نيروهاي سازمان جهاد اسلامي براي آزادي جَبَلعامِل ـ نيروهاي اماممنتظر(ع)» معرفي مي كرد، در بيانيه خود اعلام داشت:
«گروه شهيد موسي بَداح (وي يكي از جوانان شيعه و فرمانده نيروهايجنبش امل در منطقه صور بود كه يك سال پيش از آن، توسط مزدوران رژيمعراق در جنوب لبنان به شهادت رسيده بود) توانستهاست با استفاده از لباسهاي همشكل با لباس آنهايي كه با صهيونيستهاهمكاري دارند، به زير زمين ساختمان عزمي رخنه كرده و با كار گذاشتن چند بمب در شوفاژ خانه، اين ساختمان را بر سر جاسوسان و آدمكشانصهيونيستي خراب كند و بيش از دويست نفر از آنها را كشته و مجروح سازد...نبرد مسلحانه تنها راه ريشه كن كردن اين غده سرطاني يعني اسرائيل، درجامعة ما ميباشد».
ساعاتي پس از انفجار، گروهي نيز به نام «سازمان مبارزين مسلح» باصدور بيانيهاي كه به مطبوعات و خبرگزاريها ارسال شد، مسئوليت اينحمله را بر عهده گرفت و انگيزه انجام آن را اين گونه اعلام كرد:
«در هنگامي كه ديدارهاي ننگين لبناني اسرائيلي، در سايه شروط ذلت باراسرائيلي انجام ميشود، راهي جديد و اسلوبي واحد، براي افتخار و براي طردجرثومه سرطاني اسرائيل از قلب ملتمان پيدا شد و آن اسطوره مبارزان مسلحهستند. به همين منظور، يكي از افراد گروه ما، از جنوب مقاوم، روز پنجشنبه،ساختمان فرماندار نظامي اسرائيل در منطقه صور را استوارانه، با ماشين بمبگذاري شده منفجر كرد و اين يك نمونه از سلسله عملياتي است كه ما قبلاًشروع كردهايم و همة عملياتهاي ديگر را نيز اعلام كردهايم. ما معتقديم تاهنگامي كه دشمن غاصب از خاك لبنان بيرون نرود، اين عمليات ادامه خواهدداشت». در بيانيه اين سازمان كه در روزنامه «النَهار » چاپ بيروت منتشر شد،آمده بود:
«چنين ضربهاي در ذهن اسرائيل نميگنجيد و باورش نميشد؛ چرا كهقدرت خود را برتر ميدانست. اينكه اسرائيل گفتهاست ويراني ساختمانفرمانداري نظامياش بر اثر نشتِ گاز يا سستي ساختمان بودهاست، دروغ محض است ».در انتهاي اين بيانيه، خطاب به سردمداران رژيم صهيونيستيآمدهبود:«اسرائيل با گروهي از رزمندگان و يك روش جديد از نبرد روبهرو شده كهتا به حال سابقه نداشتهاست».
پس از گذشت سه سال از حادثه انفجار مقر فرماندار نظامي درصور، هنگامي كه ارتش اشغالگر از بعضي مناطق عقب نشيني كرد، درروز يكشنبه 29/2/1364 هـ ش (28 شعبان 1405 هـ ق =19 مه1985م) «مقاومت اسلامي لبنان » با صدور بيانيهاي رسمي، نامِ رزمنده شهيدي كه عمليات خيبر را در صور انجام داد، و جمعي كثيري ازنيروهاي دشمن را به هلاكت رساند، اعلام كرد. علت تاخير اينسازمان در معرفي رزمنده شهادت طلب، به دليل خواستة او بود كه ازهمرزمانش در خواست كرده بود تا زمان پايان اشغال منطقه، از معرفي اوخودداري شود.
سرانجام پس از سه سال مادر پسرش را مييافت. سهسال پيش از آن، با صداي انفجاري تنش لرزيده بود ولي نميدانست كهدر آن انفجار، احمدِ او به اوج پر كشيده است. پدر به طرف راديو رفت.گوينده، با آب و تاب فراوان اعلام كرد كه مقاومت اسلامي لبنان طيبيانيهاي رسمي، شهيدِ عمليات شهادت طلبانه عليه مقر فرماندهي ارتشاسرائيل را معرفي كرده است. بيانيه مقاومت اسلامي به اين شرح قرائت شد:
بسمالله القاصم الجبارين
«به مناسبت بزرگداشت شهداي شهرك مقاوم دير قانونالنهر، مقاومتاسلامي لبنان اعلام ميدارد كه شهيد بزرگ عمليات عظيم شهادت طلبانه وپيروزمند عليه مقر فرماندار نظامي اسرائيل در «جلَّالبَحر» كه عمليات «خيبر»نام داشت، و دشمن را دچار رعب و وحشت كرد و خلل و شكستي عظيم دراركان نظامياش وارد آورد و فتحي بزرگ در نبرد با صهيونيست براي مسلمين بهارمغان آورد، شهيد احمد قصير (حيدر) بود. ما با افتخار تمام و با احترامخاص براي امام امت خميني كبير،شهيد اين عمليات را معرفي ميكنيم. ما با خونشهداي جبل عامل پيمان ميبنديم كه راه آنان را تا پيروزي نهايي ادامه دهيم».