دكتر محمد رجبي محقق و پژوهشگر در همايش يكصدمين سالگرد مشروطيت به ارائه مقاله خود با عنوان بررسي تطبيقي پنج قرائت از مشروطيت پرداخت.

به گزارش خبرنگار پارلماني "مهر"، در ادامه همايش دو روزه بزرگداشت يكصدمين سالگرد مشروطيت محمدرجبي در خصوص واژه مشروطه گفت: از واژه مشروطه تا تعريفي كه از نظام مشروطه شده و تا جريان‌هاي مختلفي كه نزديك به 80 سال تاريخ معاصر ما را شكل داده است خلط و ابهام وجود داشته است و حتي خود كلمه مشروطه براي افرادي كه صاحب نظر تلقي مي‌شدند مثل تقي زاده و رضا زاده مبهم بود و خود آنها اعلام كرده بودند كه ما نفهميديم مشروطه يعني چه.

وي افزود: عده ‌اي به سادگي تصور كردند كلمه مشروطه از شرط عربي گرفته شده است و معناي آن مشروط به اجراي قوانين شرع يا مشروط به اجراي عدالت است.

رجبي گفت: مشروطه لفظي است كه از عثماني قديم به ايران آمده است و بعدها معلوم شد برگرفته از كلمه شارط فرانسوي و چارت انگليسي است و ترك‌ها اولين كساني بودند كه كلمه مشروطه را از كلمه شرطه ساختند.

وي خاطرنشان كرد: 5 نوع مشروطه را بايد در نظر گرفت و لازم است وقتي درباره مشروطه صحبت مي‌كنيم مشخص باشد كدام مشروطه مد نظر است.

رجبي گفت: يك مشروطه، مشروطه‌اي بود كه منورالفكراني كه اروپا را نسبتا خوب مي‌شناختند منادي آن بودند و مي‌گفتند عين قانون مشروطه اروپا را در ايران بايد اجرا كرد و از ديد آنها مشروطه صرفا يك سبك حكومت نبود بلكه يك فلسفه سياسي بود كه شكل و سبكه خودش را داشت.

وي تصريح كرد: قرائت ديگر از مشروطه مربوط مي‌شد به علما و روحانيوني كه قبلا بحث از عدالت خواهي داشتند و بنابه گفته سفير انگليس جمهوري اسلامي مي‌خواستند و برايشان مشروطه به عنوان فلسفه سياسي مطرح نبود بلكه به عنوان يك ساختار حكومتي مطرح مي‌شد.

رجبي در خصوص تلقي سوم از مشروطه اظهار داشت: كساني بودند كه مشروطه را به تبع آنچه در عثماني اتفاق افتاده بود با تغييراتي رنگ بومي مي‌دادند و توانستند قانون اساسي و سقم آن را بنگارند.

وي قرائت چهارم را قرائت عوام الناس از مشروطه عنوان كرد و گفت: مشروطه‌اي كه عوام الناس از تبليغات مطبوعات برداشت كرده بودند مشروطه‌اي بود كه عدالت و زندگي مادي و معنوي شان را تامين كند و روزنامه‌ها هم بگونه‌اي تبليغ كرده بودند كه هر كس از ظن خود يار مشروطه شود.

رجبي تصريح كرد: تلقي پنجم از مشروطه آن بود كه در تاريخ اتفاق افتاد و نه مشروطه اروپايي بود، نه مشروطه علما و نه مشروطه كساني كه قانون اساسي نوشتند و نه مشروطه عوام الناس بلكه مشروطه‌اي بود كه عين الدوله و اتابك و بسياري از سران استبداد ضد مشروطه را به قدرت رساند.