به گزارش خبرگزاري مهر، حضرت زينب (س) در ساده ترين و بىآلايش ترين زندگى ها رشد كرد و در تمام شئون زندگى، پيوسته با واقعيت و حقيقت روبه رو بود ،هرگز با زندگى خيالى ارتباطى نداشت و در مكتب مقدسى كه در جهان بشرى نظير نداشت، عالى ترين تعليمات را فراگرفت و مورد عنايت مخصوص موجد مكتب واستادان بزرگ آن كه بزرگ ترين مربيان بشر بوده اند قرار داشت و هر روز درس جديدى ازدانش، بينش ، تقوا و فضيلت مى آموخت و با هوش سرشار و استعداد فوقالعاده، همه آن تعليمات مقدس را در خزينه دل مى اندوخت و پياپى، خود را براى گرفتن درس هاى بالاتر، آماده مي كرد .
خردمند بانويى كه از آغاز عمر در مركزحوادث بزرگ و پيش آمدهايى كه در تحولات زندگى بشر، داراى بزرگ ترين تأثير بوده ، جاى داشت و از نزديك ، با هوشى سرشار و نظرى دقيق به حقيقت آن حوادث پى مىبرد وموقعيت شخصيت هاى رحمانى و شيطانى را، كه در برابر يكديگر قرار گرفته بود ، تشخيص مىداد و تأثير هركدام را بخوبى درك مى كرد.
يكتا زنى كه نه تنها در زنان، بلكه در مردان عالم، كمتر نظيرش را مى توان ديد. توانا بانويى كه عالى ترين نمونه اى از شهامت و دليرى، دانش و بينش، كفايت و خردمندى، قدرت روحى و تشخيص موقعيت بوده وهر وظيفه اى از وظايف گوناگون اجتماعى را كه به عهده گرفت، به خوبى انجام داد.
بانوي دانشمندي كه بايد مردان جهان از خوان تعليماتش بهره گيرند و از خرمن كمالاتش خوشه ها بچينند.
او بانوى بانوان، زينب، دختر اميرالمؤمنين (ع) است .
تاريخ، خانوادهاى مانند خانواده كوچك علىعليه السلام سراغ ندارد، كه تمام افراد آن شخصيت هايى باشند كه در سير تاريخ تأثيرى عميق داشته و تحولى فوق العاده ايجاد كرده باشند.
زينب، ماهى است كه از پنج خورشيد تابان كسب نور كرده و ازهر كدام به طورشايسته بهره گرفته و آن گاه جهانى را روشنايى بخشيده است.
خون پاك، ريشه پاك، شير پاك، ذكاوت سرشار، مربيان بزرگ، شركت در بزرگ ترينانقلاب هاى بشرى، تجربه حوادث و تحولات بزرگ جهان، زينب را، آنطوركه شايسته بود، پرورش داد و او را نمونه اى از عالى ترين مراتب انسانيت قرار داد.
زنان جهان بطور عموم و بانوان مسلمان بطور اخص ، بايد از گفتار و رفتار زينب سرمشق بگيرند و از تعليمات عاليه اين بانوى بزرگ بهره مند گردند و از افتخار شاگردى مكتب زينب، برخود ببالند.
دختر زهرا در دوره زندگى ساده و كوتاهش، كمتر خوش بوده و بيشتر با رنج و غم همراه بود، ولى اين رنج و اندوه به جاى آن كه او را از اداى وظيفه باز دارد، بر استقامتش افزوده وقواى روحى اش را فشرده تر و نيرومندتر كرده است.
بانوى بانوان در زندگى، وظايف گوناگونى بر عهده گرفته است.
هنگام كودكى، اداره خانه پدر را به عهده داشته و از برادران ارجمندش پرستارى مىكرده و بار فراق مادر را بردوش آن ها سبك مى كرده است.
آن دم كه به خانه شوهر رفته، همسرى گرانبها براى شوهر و مادرى بى نظير براى فرزندانش بوده است.
در كربلا نيز، وظايف بزرگي را انجام داده است.
از برادر نگه دارى مىكرد، بيوه زنان و داغ ديدگان را غمگسار بود ، آن دم كه وظيفه ايجاب كرد، كه از خيمه بيرون آيد و سپاه پيروزمند كوفه را سرزنش كند و سپس كاروان دلشكسته و مصيبت كشيده را قافله سالار باشد، اين وظيفه را نيز به خوبى انجام داد . دختر زهرا معناى زيربار ظلم نرفتن و در برابر ظالم استقامت ورزيدن را نشان داد وبا قدرت روحى خود، كاخ ستمگران را ويران ساخت و به جهانيان اعلام كرد كه با از خودگذشتن مىتوان قدرتمندترين ستمكاران راكوبيد.
خواهر حسين (ع) در اين جهاد مقدس، ترس و بيمى به خود راه نداد و با نهايت دليرى، ابن زياد شوم سركش بىرحم، يزيد پليد مقتدر را مفتضح ساخت.
بانوى خردمند بنىهاشم، كوفيان را كه دوستان دغلباز بودند، رسوا كرد، دوستانى كه هنگام خوشى و سيادت يارند، موقع سختى خار و با دشمن همگام.
زينب، تا برادر والامقامش در حيات بود، او را خدمتگزار و فرزندانش را پرستار بود، هنگامى كه به عرصه نبرد واردشد ، زينب هر چه در قدرت داشت، براى حفظ جان برادر نثار كرد.
فرزند دلبندش را در راه برادر بزرگوارش فدا كرد. براى برادر در فكر جمع آورى سپاه بود. روحيه سربازان برادر را تقويت مىكرد. هنگاميكه جوان برومند برادرش در خاك وخون غلتيد و پدر داغديده ايستاده مىنگريست، زينب خود را رساند كه توجه برادر را به جاى ديگر منعطف سازد، مبادا در اثر اين مصيبت جانفرسا، نيروى برادر كاسته شود. وقتى كه برادر تنها ماند و يك تنه به نبرد ادامه مى داد، زينب، جان خود را در كف دست گرفت و به سوى عمر سعد و سپاه بىرحم كوفه روان شد ، شايد ساعتى، شهادت برادر رابه تأخير اندازد.
شب يازدهم محرم، زينب بى كس شد.
در ساعتى چند به قول خودش جدش و پدرش و مادرش و برادرانش و همه كسانش ازدستش رفتند، و همگى در خاك و خون غلتيدند. زينب در شب دهم همه كس داشت، ولى در شام دهم هيچكس نداشت!
زينب در شب دهم، خواهر بود، مادر بود، عمه بود، سرور بود، ولى در شام دهم نبود! در شب دهم، خيمه و خرگاه داشت، جامه نو برتن داشت، چراغ داشت، بستر خواب داشت، ولى در شام دهم نداشت!
اما در شام دهم زينب چيزى داشت كه در شب دهم نداشت! زينب در شام دهم آب داشت، ولى درشب دهم نداشت!
زينب، با پليدترين مرد روى زمين يعنى ابنزياد طورى سخن گفت و نوعى رفتار كرد و با يزيد كه شومترين امپراطوران فاتح بود، جور دگر سخن گفت و رفتار دگر داشت.
وقتى كه ابنزياد تصميم به كشتن امام سجاد (ع) گرفت، خواهر حسين (ع)چنان فداكارى و از خودگذشتگى نشان داد، كه آن ناپاك را از آن تصميم شوم منصرف ساخت.
پس از بازگشت از شام، خواهر يكسره به سوى قبر برادر رفت تا مطمئن شود كه آن پيكر مقدس و يارانش دفن شدهاند، آنگاه به مدينه بازگشت .
در ميان اين همه فشار و مصيبت، چيزى كه نمايان شد، بزرگى و عظمت زينب بود ومعلوم شد كه نواده رسول خدا (ص) چقدر نيرو دارد؟ و خداوند به آن پيكر ستم كشيده و آنروح رنج ديده، چقدرتوانايى داده است!
بزرگترين مصيبت ناگوارى كه در تاريخ بشر كمتر نظير داشته، بر اين پيكر رنجور و آنروح نازنين وارد آمد، ولى وى دست و پاى خود را گم نكرد و از هدف خود منحرف نشد ومانند كوه استوار ماند.
تاكنون نشده از نظر سياسى براى گفتار و رفتار زينب در سفر اسارت ، يك اشتباه سياسى گرفته شود ، عقل هر چه بينديشد كه درآنجايى كه زينب سخنى گفته و يا رفتارى كرده، سخنى بهتر و يا رفتارى خردمندانه تر بجويد، نخواهد يافت.
اگر اسارت بانوان كربلا نبود ، دشمنان آل محمد پرده اى برجنايات كربلا مىكشيدند ونمى گذاشتند كسى از آن آگاه شود و كسانى را كه اطلاع داشتند، زبانشانرا بوسيله پول و يا زور مىبستند و اين جنايت هولناك و اين فداكارى بزرگ را از صفحات تاريخ محومى كردند.
اسارت زينب موجب زنده شدن پدرش علي (ع) و جدش رسول خدا (ص) و تجديد حيات اسلام بود، زيرا بنى اميه با زور و پول و حيله گرى مىخواستند همه را محو و نابود كنند و اثرى از رسالت رسول خدا باقى نگذارند.
شهادت امام حسين (ع) اين نقشه پليد را برباد داد و اسارت زينب، كشته شدن حسين(ع) را برملا ساخت. زينب، عمر زيادي نكرد و در جوانى از دنيا رفت. ولى اين حقيقت از وى به يادگار بماند.