خبرگزاری مهر - گروه هنر: نگار اسکندرفر نویسنده، روزنامه نگار و مدیر فرهنگی به مناسبت اهدای جایزه بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد به فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی در شصت و نهمین دوره جشنواره فیلم کن فرانسه در یادداشتی ضمن یادی از عباس کیارستمی فیلمساز ایرانی و دارای نخل طلای جشنواره کن و ناصر تقوایی فیلمساز پیشکسوت کشورمان، این موفقیت را به تیم فیلم «فروشنده» تبریک گفت.
این یادداشت را از نظر می گذرانید:
«دیگر دارد به سه ماه هم می رسد این انتظار که گاه گاهی صفحه تلفن همراهم روشن شود: Abbas Kia. چقدر دلم تنگ می شود این روزها برای شنیدن صدایش بعد از زنگ تلفن: سلام خانوم. بعد فرصتی برای درددل و گفتگو. از دوشنبه روزی که به بیمارستان رفت که سه چهار روزه برگردد، سی چهل پنجاه شصت روز هم بیشتر گذشته. از آن روز برایم ساعت به وقت کیارستمی کوک شده و این انتظار برای دیدن Abbas Kia روی صفحه موبایلم. گاه کوتاه در جمله ای که رخصتی دهد برای فرصت دیدار و گاه شروع مکالمه ای با صدایی گرفته و جملاتی کوتاه: سلام خانوم و...
امروز وقتی اسمش را روی موبایل دیدم از جلسه بیرون پریدم. «سلام خانوم» صدا هم چنان گرفته بود و آرام. گفت نگران نباش، حالم از صدایم بهتر است و من آرزو کردم همین طور باشد. حرف هایش بوی زندگی و زیبایی می داد. گفت «اگر فرهادی را دیدی از قول من تبریک فراوان بگو، اتفاق مهمی است برای سینمای ایران یا برایش ایمیل بزن». تاکید داشت بر این امر. دقایقی درباره موضوعات دیگر حرف زدیم. بعد از خداحافظی، من ماندم و هجوم خاطرات ...
اصغر جان این روزها جماعتی شادمان از افتخاری هستند که تو به آنها هدیه کردی و می دانی که من نیز برای تو خوشحالم و برای سینمای ایران که هر بار با این اتفاق ها جانش تازه می شود، به ویژه اینکه یک بار در فیلم «جدایی» این احساس را با هم تجربه کردیم، اما این روزها دلم هر دم به جایی است؛ تکه ای در پیش کسی است که در انتهای کوچه ای بن بست، در یک بیمارستان خانگی، چشمانش نظاره گر گلدان های شمعدانی قرمزی است که پشت پنجره اتاقش چیده شده و جهانی چشمشان به اوست که بازبیاید و خواب های زیبایش را برایشان ترجمه کند. او که روزی در روزگاری که ز منجنیق فلک سنگ فتنه می بارید، برای این سرزمین افتخار آفرید. من پیغام تبریک او را به تو می رسانم. همان طور که پیغام احوالپرسی های تو را به او.
و اما پاره دیگر دلم پیش کسی است که در یکی از آپارتمان های اکباتان گوشه ی انزوا گزیده، کسی که تو خود بارها در درس سناریونویسی به او اشاره داشتی و این آدم شریف کسی نیست جز ناصر تقوایی که خودت همیشه گفته ای سینمای ایران به او مدیون است. دلم پیش اوست که نکند در این عزلت خودخواسته اش او را از یاد ببریم. امروز با خودم فکر کردم وقتی برگشتی به تو پیشنهاد بدهم با هم به دیدن عباس کیارستمی و ناصر تقوایی برویم.
و تکه دیگر این دل: اصغر جان جایزه ات بر سینمای ما مبارک باد.»