خبرگزاری مهر- گروه هنر - فاطمه حامدی خواه: مساله واگذاری موزه هنرهای معاصر تهران به بنیاد رودکی، معاوضه آثار غیرقابل نمایش، وضعیت سلامت آثار، خارج کردن برخی از آثار گنجینه موزه، مستند کردن آثار، محدودیت های معماری موزه و رویکرد موزه در برنامه ریزی و نمایش آثار از جمله موضوعاتی هستند که در نشست بررسی مسایل موزه هنرهای معاصر تهران با حضور سه تن از کارشناسان حوزه هنر در خبرگزاری مهر به بحث و بررسی گذاشته شد.
در بخش اول از نشست بررسی مسایل موزه هنرهای معاصر تهران که با حضور بهرام کلهرنیا هنرمند نقاش و استاد دانشگاه، مهدی حسینی هنرمند نقاش و استاد دانشگاه و احسان آقایی مدیر پیشین موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد، به بحث واگذاری موزه به بنیاد رودکی اختصاص داشت.
در بخش دوم این نشست به بخش دیگری از مشکلاتی که موزه با آن روبروست از جمله استاندارد نبودن گنجینه، کمبود نیروی انسانی و کارشناس، نبود واحد مرمت، درآمد زا نبودن موزه، معضل واگذاری آثار غیرقابل نمایش موزه و... اشاره شده است.
در بخش دوم این نشست با ما همراه باشید:
*آقای آقایی شما به عنوان فردی که هشت سال در سمت های مختلف در موزه هنرهای معاصر تهران فعالیت کرده اید، به جزییات مشکلاتی که موزه با آن روبروست، آگاهی دارید. این مشکلات در بخش تأسیسات و گنجینه شامل چه بخش هایی است؟
آقایی: مشکل آرشیو و تأسیسات موزه بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر گنجینه موزه شرایط مناسبی ندارد و نیاز به سیستم پایش حرارت و رطوبت دارد تا این سیستم ها به صورت ۲۴ ساعته وضعیت گنجینه را گزارش کند. دمای نگهداری آثار باید بین ۲۴ تا ۲۵ درجه باشد و ممکن است این تغییرات را ما احساس نکنیم اما این سیستم ها به صورت دقیق این وضعیت را گزارش می کنند تا اگر نیاز به تعمیر و رسیدگی وجود داشته باشد، انجام شود.
در زمان ساخت موزه تکنولوژی امروز وجود نداشته است. به طور مثال سیستم اطفاء حریق موزه، با استفاده از آب است. یعنی اگر روزگاری آتش سوزی اتفاق بیفتد، باید با آب این آتش را خاموش کنند که البته این سیستم را در حال حاضر قطع کرده ایم. به هر حال امروزه در دنیا از سیستم اطفاء حریق گازی استفاده می شود که آتش را خفه می کند که باید ما هم از این سیستم در موزه استفاده کنیم.
یکی دیگر از مشکلات موزه، سیستم ریل های گنجینه است که نیاز به بازسازی دارد. حجم آثار هنری ما در این گنجینه بیش از میزان ریل هایی است که وجود دارد و باید این فضاسازی بیشتر شود.
*به نظر می رسد این موزه جدا از معماری فاخری که دارد، برای نگهداری آثار موزه ای مناسب سازی نشده است و گویی برای موضوع افزایش حجم آثار هنری در آینده فکری نشده است. این طور نیست؟
آقایی: موزه به لحاظ معماری هم اشکالاتی دارد. یکی از اشکالات این است که سقف موزه بسیار کوتاه است. کوتاه بودن سقف موزه در قسمت در ورودی باعث شده که برخی از آثار بزرگ را نتوانیم از موزه خارج کنیم. مثلاً نقاشی قهوه خانه ای اثر استاد بلوکی فر را که آن زمان داخل موزه چارچوب شده است، دیگر نمی توان از موزه خارج کرد مگر آن که آن را از کلاف خارج کنیم.
شنیده ام که آقای دیبا معمار موزه گفته اند که در ابتدای شکل گیری تفکر ساخت موزه، ما این تصور را نداشتیم که زمانی این فضا تبدیل به موزه ای با این شیوه کار بشود. بلکه هدف اصلی از طرح و ساخت این فضا این بود که چون هیچ گالری بزرگ و مناسبی در تهران آن زمان وجود نداشت، فضای نمایشگاهی بزرگی برای ارایه هنر مدرن و معاصر به این منظور ساخته شود اما بعدها در پروسه ساخت موزه، اندیشه ها تغییر کرده و موزه به این شکل کنونی رسیده است.
به هر حال این مشکل در حال حاضر وجود دارد. در حالی که در تمام دنیا خودروهای حمل آثار هنری به داخل موزه ها امکان رفت و آمد دارند و داخل موزه آثار را بارگیری و یا پیاده می کنند، ما مجبوریم این آثار را خارج از فضای موزه بارگیری یا پیاده کنیم که ممکن است شرایط آب و هوایی برای آثار هنری مساعد نباشد. این محدودیتی است که فضای موزه دارد.
برخی از آثار گنجینه هم به دلیل محدودیت های فضای موزه و کوتاهی سقف گنجینه امکان قرار گرفتن روی ریل ها را ندارند مثل تابلو «تاریخ طبیعی» اثر ماکس ارنست و تابلوی «جریان ایام» از ژان دوبوفه.
ما با شرکتی آلمانی به نام «هازن کمپ» که بزرگترین شرکت خدمات نمایشگاهی در دنیا است، مذاکره کرده ایم و حدود هشت ماه پیش، رییس این شرکت را به موزه دعوت کردیم که برای محدودیت های فضای موزه چاره ای بیاندیشیم و طبق نظر وی، در حال حاضر این فضا غیر استاندارد است و ما هیچ راهی نداریم مگر آن که فضای گنجینه را در جای دیگری بسازیم و از داخل موزه به آن کانال بزنیم.
*در بخش های دیگر این موزه از جمله بخش پژوهشی چه نیازهایی وجود دارد؟
آقایی: موزه هنرهای معاصر تهران مشکلات دیگری هم به لحاظ ساختاری دارد که این مشکلات ساختاری به چند دسته تقسیم می شود؛ دسته اول، معضل نیروی انسانی است که ساختار شکل گیری نیروی انسانی آن بر اساس نیاز موزه نبوده است. یعنی نیرویی که ابتدا از سوی وزارت ارشاد جذب شده است، ممکن است در زمان دیگری به موزه فرستاده شود. در حالی که ممکن است این فرد، دانش لازم را برای کار در موزه نداشته باشد، یا علاقه ای به کار در موزه نداشته و هیچ آموزشی در این زمینه کسب نکرده باشد.
یکی دیگر از مهمترین نیازهای موزه هنرهای معاصر تهران، داشتن واحد مرمت است که در حال حاضر این بخش در موزه وجود ندارد. در حالی که برای چنین موزه ای، مسئول مرمت باید مرتب به آثار سرکشی کند، شرح وضعیت برای آنها بنویسد و اگر اثری نیاز به مرمت دارد از مدیریت موزه اجازه آن را بگیرد تا کار مرمت انجام شود.
موزه کارشناس هنری مناسب هم ندارد. دوره ای آقای امدادیان و نامی در موزه حضور داشتند ولی از زمانی که این تیم بازنشسته شده اند، دیگر امکان جایگزینی به وجود نیامده است. بنابراین نیاز اولیه موزه غیر از بنای آن، نیروی متخصص برای موزه است که باید برای آن فکر شود و البته لازم است که اختیار جذب نیروی متخصص به رییس موزه داده شود. اگر موزه به بنیاد تبدیل شود و به صورت هیات امنایی اداره شود، آن گاه می توان نیروی متخصص برای موزه نیز استخدام کرد.
در بخش پژوهش موزه هم مشکل جدی داریم. در تمام دنیا موزه ها بخش های آموزشی و پژوهشی دارند. اما خلا این دپارتمان های تخصصی را در موزه هنرهای معاصر تهران داریم که اگر بتوانیم ساختار موزه را تغییر دهیم و به سمت بنیاد شدن سوق دهیم می توان این مشکلات را هم در دراز مدت حل کرد.
*آقای کلهرنیا نظر شما درباره وضعیت کنونی موزه چیست؟
کلهرنیا: موزه هنرهای معاصر تهران لیستی از دشواری ها را دارد. اموال موزه در زمره اموال ملی است مثل تخت جمشید و کسی نمی تواند آن را واگذار کند. به جز موزه ملک و مقدم که موزه های وقفی هستند، همه موزه های ما دارای بنیان های دولتی هستند. اما مشکل این است که موزه های ما به طریقه ای اداره می شوند که فقط نظام اداری از آن سر در می آورند و به شکل نظام انضباط یافته علمی و فرهنگی که موزه به آن نیاز دارد، اداره نمی شوند.
اجازه بدهید از سرنوشت موزه هنرهای تزیینی یادی کنم. در روزهای اول تعطیل شدن موزه هنرهای تزیینی مرتب به این موزه مراجعه می کردم که بدانم آثار آن را کجا می توان یافت و دید ولی به هیچ نتیجه ای نرسیدم. این موزه یک گنجینه استثنایی در خیابان کریمخان زند بود که ظاهراً آثارش را پراکنده کرده اند، چند اثر در این موزه بود که بسیار برایم اهمیت داشت، ولی نتوانستم آنها را پیدا کنم.
حسینی: تعدادی از این آثار به کاخ سعدآباد، تعدادی به کاخ گلستان و دیگر مراکز منتقل شد.
کلهرنیا: این حرکت مشکوکی است. چه دلیلی وجود دارد که یک موزه هدفمند و متمرکز با ساختار یکپارچه، ناگهان آثارش را در دیگر مراکز پخش و پراکنده کنند. مگر کاهو و خیار و گوجه است که در ظرف های مختلف سالادهای مختلف با آنها درست کنیم.
این ها رفتارهای ضد فرهنگی و تروریستی است. به همین دلیل، با توجه به خاطرات ناخوشایندی که در این زمینه داریم، این تشویش برای ما وجود دارد که در این مراکز فرهنگی و هنری که دارای نظام های اداری غیر تخصصی هستند، اتفاقاتی رخ دهد که به زیان مملکت تمام شود.
اهمیت این ماجرا از این جا ناشی می شود که بدانیم فرهنگ، پدیده ای بسیار حساس، ظریف و بنیادین است و سرنوشت ملت ما نیز در گرو سرنوشت فرهنگ مملکت ماست. اما متأسفانه هنوز ما باید حقانیت فرهنگی و درستی هنر را اثبات کنیم. این که یک تابلو هنری پدیده مهمی است، هنوز نیاز به اثبات دارد تا مدیران ما در سازمان های اداری آن را بفهمند. بنابراین هیات امنا با یک نسخه می تواند تمام مسائل حوزه اداری، پرسنلی، علمی، حفاظت و برنامه ریزی، اجرا و هدف بخشی به موزه را مدیریت کند.
از سوی دیگر موزه در شرایط کنونی درآمدزا نیست. موزه باید به یک مرکز پژوهشی بسیار نیرومند متصل باشد. چرا که این پژوهش ها درآمدساز هستند. کتابخانه موزه هم دیگر یک کتابخانه فعال نیست. نسخه های جدید به آن اضافه نشده است و کتاب های کهنه و فرسوده ای دارد که خودشان سند موزه ای شده اند. ولی هزاران امکان جدید را می توان به آن اضافه کرد که درآمدساز باشد تا از حالت خاموش و راکد خارج شود و به یک قطب فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود.
همچنین باید مراکز آموزشی ما در کنار این موزه باشد گرچه مراکز آموزشی ما تهی دست هستند، به این دلیل که به غلط مدیریت می شوند. با این حال بانک های اطلاعاتی ما نظیر این موزه کار خود را درست انجام نداده اند چرا که در اتصال این مراکز به همدیگر است که اتفاقات جدید رخ می دهد.
اما چراغ این اتفاقات جدید را ما خاموش کرده ایم و اکنون بیماری مزمنی را داریم که روز به روز جدی تر می شود و هر روز کاستی های فرهنگی بیشتری پیدا می کنیم که از نتیجه سوءمدیریت های این موزه و دیگر موزه ها ناشی می شود.
*بارها بحث تعویض آثار هنری غیر قابل نمایش موزه در دوره های مختلف مطرح شده است که برخی با آن موافقند و برخی از هنرمندان هم به شدت با این کار مخالفند. تنها یک بار یکی از آثار ارزشمند موزه با عنوان «زن شماره ۳» اثر ویلیام دکونینگ با ۱۱۸ برگ از شاهنامه طهماسبی معاوضه شد که برخی این اقدام را درست و شایسته دانستند و برخی هم آن را اشتباه بزرگی ذکر کردند. جناب کلهرنیا نظر شما درباره آثار غیرقابل نمایش این موزه چیست؟
کلهرنیا: تصمیم گیری درباره آثاری که نمایش آنها به دلیل اخلاق گرایی و اصول اعتقادی امکان پذیر نیست، با تشکیل هیات امنا می تواند مورد بحث و بررسی قرار گیرد. اما به درستی اگر تابلو هنرمندی همچون رنوار را از این موزه خارج کنیم، چه چیزی را می توان جایگزین آن کرد؟ آیا چیزی مابه ازای آن وجود دارد؟ برخی از اسناد و آثار قیمت گذاری نمی شوند و برخی پدیده ها وزن ملی می سازند. اقتدار فرهنگی چیزی است که به آن نیاز داریم.
این که باید در سایت موزه هنرهای معاصر تهران اعلام شود که چه آثاری در این موزه نگهداری می شود، گونه ای اعلام و اثبات مدعا در سطح جهانی است. این گنجینه بسیار با ارزش است و برخی از آثار آن مطلقاً هم ردیفی در دنیا ندارند. بنابراین باید همه این آثار ارزشمند حفاظت شوند. اما اگر قرار است آثار دیگری را هم داشته باشیم، بهتر است که هیات امنا برایش برنامه ریزی کند و منابع مالی آن را فراهم کند تا آنها را بخریم و به گنجینه اضافه کنیم.
این آثار که در کشورمان غیرقابل نمایش است، امکان نمایش در موزه های دنیا را دارد و این کار درآمدزایی به همراه دارد که می توان از بابت آن امکانات تازه برای موزه تهیه کنیم نه این که این آثار را بفروشیم و جای آن آثار دیگری برای نمایش به دست آوریم.
باید توجه داشت که دیدن و نمایش آثار هنری فقط یکی از کارکردهای موزه است و صد کارکرد دیگر هم هست که نباید فراموش کرد. ما به این آثار قطعاً نیاز داریم و نباید آن ها را معاوضه و یا ایزوله کنیم بلکه باید در اختیار پژوهشگران قرار داد که از آن منابع فکری بیرون بیاورند.
*جناب آقایی، از میان آثار شاخص گنجینه چند اثر امکان نمایش را ندارند؟
آقایی: از میان آثار شاخص گنجینه خارجی موزه هنرهای معاصر تهران تنها سه اثر وجود دارد که قابل نمایش نیست. یکی از آنها اثری از آگوست رنوار است با عنوان «گابریل با پیراهن باز» که استادان هنر آن را رویت کرده اند. دومی اثری از آندره دورن با عنوان «عصر طلایی» است و سومی اثری سه لتی از فرانسیس بیکن است که لت وسط آن غیرقابل نمایش است.
این سه تابلو آثار ارزشمندی هستند که نمی توانیم آنها را نمایش دهیم. مابقی آثار غیر قابل نمایش گنجینه، آنقدر اهمیت ندارند که از نشان ندادن آنها مغبون شویم. چرا که عموماً آثاری چاپی با چندین ادیشن است که در همه جای دنیا هم نظیر آن وجود دارد.
کار تعویض تابلوی «زن شماره ۳ » اثر دکونینگ هم در دوره مدیریت آقای صحفی و در دورانی که آقای حبیبی معاون اول رییس جمهور بودند، انجام شد که البته شرایط آن زمان متفاوت و قطعاً نیت آنها خیرخواهانه بوده اما ممکن است آگاهانه نبوده است. به هر حال شرایط زمانه بسیار متفاوت بوده است.
*آقای حسینی نظر شما درباره آثار غیرقابل نمایش چیست و چگونه می توان بهترین بهره برداری را از این آثار داشت؟
حسینی: درباره این آثار غیرقابل نمایش همان طور که اشاره شد، کمی غلو شده است و این طور نیست که امکان نمایش نداشته باشند.
مسائل فرهنگی در ارتباط با زمان است. من به شما قول می دهم که همان اثر دکونینگ که معاوضه شد، اگر امروز وجود داشت، می توانستیم به نمایش بگذاریم. در این تابلو آنقدر اندام انسانی مثله و تکه پاره شده است که چیزی از اندام در آن مشخص نیست. من معتقدم که هر کدام از این آثارغیرقابل نمایش در ارتباط با زمان خودش امکان نمایش پیدا می کند.
اجازه بدهید مثالی بزنم. زمانی که می خواستم دستگاه ویدئو خریداری کنم، خاطرم هست که با احتیاط از جانب فروشنده، تحویل این دستگاه به صورت شبانه در منزل ما صورت گرفت. اما حدود دوازده سال بعد از آن، تبلیغ این دستگاه را در سطح خیابان ها شاهد بودیم. بنابراین این مسائل در ارتباط با زمان قرار دارند. اگر امروز فقط یک اثر شاخص از رنوار داریم که بی نظیر است، ممکن است سی سال آینده امکان نمایش پیدا کند و اگر آن را از دست بدهیم دیگر رنواری وجود ندارد که بتواند نظیر این اثر را خلق کند.
به عقیده من یک اندیشه سودجویانه پشت این قضیه وجود دارد. چون استدلال ها صحیح نیست. گفته شد که تابلوی دکونینگ به دلیل آن که غیر قابل نمایش است با ۱۱۸ صفحه از شاهنامه شاه طهماسبی معاوضه شده است در حالی که من می توانم نگاره هایی را از همین ۱۱۸ صفحه به شما نشان دهم که غیر قابل نمایش است. چرا روی این نگاره ها این حساسیت وجود نداشت. یعنی در واقع ما یک اثر غیر قابل نمایش را داده ایم و در مقابلش آثاری را گرفته ایم که برخی از آنها غیر قابل نمایش است. در میان نگاره های دیگری هم که در کاخ گلستان هست، باز هم نگاره هایی وجود دارد که غیر قابل نمایش است. بنابراین آیا می توان با این استدلال مجموعه ۶ جلدی «هزار و یک شب» صنیع الملک را بدهیم برای آن که ۶ تا اثر غیر قابل نمایش دارد.
افرادی که این مسائل را پیش می کشند، زیر پوشش احترام به موازین مذهبی، اهداف سودجویانه خود را پیش می برند و استدلالشان این است که این آثار غیر قابل نمایش است. این آثار را که واگذار کنیم دیگر هنرمندی به اسم فرانسیس بیکن و صنیع الملک نداریم که بتوانیم کار دیگری از آنها بخریم. بنابراین نه تنها نباید هیچ اثری از آثار موزه کم شود بلکه باید تلاش کنیم آثار تازه ای به آن اضافه کنیم.
آن زمان این آثار با قیمت نازلی خریداری شد و حالا قیمت نجومی پیدا کرده است. هنوز هم آثاری هست که با کارشناسی دقیق می توان با قیمت مناسب خریداری کرد و با گذشت زمان در آینده شاهد قیمت های نجومی آنها باشیم.
*آقای حسینی شما چند سال پیش کار پژوهشی در زمینه آثار خارجی گنجینه موزه داشتید. این کار به کجا رسید و تا آن زمان وضعیت سلامت آثار چگونه بود؟
حسینی: از نظر رطوبت و حرارت و ... باید آثار گنجینه حفاظت شود و تحت کنترل باشد. اما شیوه نگهداری آثار چندان هم ناامید کننده نیست و این که گفته می شود این آثار در شرایط نامطلوب نگهداری می شود، کمی اغراق آمیز است. به هر حال تا جایی که امکان داشته، این آثار به شکل مناسبی نگهداری شده است.
کتاب پژوهشی آثار گنجینه را حدود ۱۰ سال پیش شروع کردیم و قراراست در آخرین صحبت هایی که انجام شده است به زودی زیر چاپ برود. این کتاب ها مثل فرزندان من هستند و همیشه گله کرده ام که نگذارید من از این دنیا بروم و از دیدن فرزندانم محروم باشم.
ادامه دارد ...