کتاب «شهر خدا؛ رمضان و رازهای روزهداری» اثر حجت الاسلام پناهیان که انتشارات «بیان معنوی» چاپ هشتم آن را روانۀ بازار نشر کرده است، حاوی نکات و نگاهی نو و کاربردی برای بهرهبرداری بهتر از ماه مبارک رمضان است که با بیانی ساده و روان به رشتۀ تحریر درآمده است. به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان با برگزیدهای از این کتاب به استقبال روزها و شبهای ماه مبارک رمضان میرویم. بخش هشتم از این گزیدهها را در ادامه میخوانید:
روزه چگونه تأثیر میگذارد؟
گفتیم که تفاوت نسخههای دینی با نسخههای دنیایی این است که در مورد نسخههای دینی، خبرداشتن از چگونگی تأثیر یک دارو به تأثیر بیشتر و بهتر آن کمک میکند، اما در نسخههای دنیایی اینگونه نیست. بنابراین اگر بدانیم ماه رمضان چگونه ما را تربیت میکند، اثر تربیتی ماه رمضان بر روی ما بیشتر میشود.
روزه یک عمل جسمانی است و تقوا یک حالت روحانی. این اثر معنوی از یک عمل مادی چگونه به دست میآید؟ نخوردن و نیاشامیدن به عنوان مظاهر مهم روزه چگونه چنین آثار ماندگاری بر جای میگذارند؟ طبیعی است نیّت روزۀ ماه رمضان است که به این نخوردن روح میدهد و امر خداست که آن را مؤثر قرار میدهد. ولی آیا خودِ این نخوردن و نیاشامیدن هم در روح ما اثر میگذارد؟
مردم برای تربیت بدنی حاضرند مبالغ قابل توجهی به یک مربّی بدهند، تا بتوانند به سهولت به نتایج دلخواه برسند. سی روز گرسنگی و تشنگی کشیدن، برای به دست آوردن تقوا، هزینۀ بسیار کمی است. حالا این رمضان است که برای ما زمینۀ تربیت را فراهم آورده و میخواهد در ما تغییر ایجاد کند. آیا خواهد توانست؟ اگر دل بدهیم و دیده بدوزیم، بله. اگر تنآسایی نکنیم و دلآزرده نشویم، بله. اگر همراهی کنیم و آثار خوب روزه را با بدیها تباه نسازیم، بله.
اما چگونه یک روزه گرفتن ساده، کار تربیتی میکند و انسان را تغییر میدهد، و تکامل میبخشد؟ باید کمی دربارۀ آن تأمّل کنیم. فکر میکنم قبلاً به قدر کافی در این باره صحبت کردهایم که چرا باید از ساز و کار رمضان و نحوۀ عملکرد آن خبر داشته باشیم و از این طریق، اثر روزه را بر خود عمیقتر و ماندگارتر کنیم.
تأثیر روزه، از طریق قاعدۀ «تأثیر عمل بر روح»
تأثیر روزه ابتدا از قاعدۀ تأثیر عمل بر روح انسان، ناشی میشود. عمل و رفتار ما آدمها، ناشی از طرز تفکر و نحوۀ گرایشهای ماست. اما همین عمل و رفتار که یک نتیجه است، میآید و بر اندیشه و احساس آدم اثر میگذارد، و گاهی سرچشمۀ آگاهی و نگرش میشود، و بهسادگی میتواند در روح انسان تغییر ایجاد نماید.
در پادگان وجود انسان، «رفتار» یک فرمانبر و یک سرباز به حساب میآید. اما همین سرباز، با آنکه از فرماندهی دستور گرفته و حرکت کرده است، مرکز فرماندهی را هم به دنبال خود میکشد، و بعد از عمل، این فرمانده است که متأثّر از او، فرمانهای بعدی را صادر میکند.
۱. چگونه «عمل» بر «علائق» تأثیر میگذارد؟
نحوۀ تأثیرگذاری «عمل» بر «علائق» انسان به این ترتیب است: هر انگیزهای که موجب رفتار خاصی شده باشد و هر علاقهای که پشت سر آن انگیزه قرار داشته باشد، بعد از عمل تقویت شده و فربهتر میگردد. حتی اگر یک باور، موجب رفتاری بشود، آن رفتار موجب تقویت آن باور خواهد شد. به این ترتیب، عمل انسان کمکم در پشتوانههای خود تأثیر میگذارد و به آنجا میرسد که هرگاه عقیده و یا علاقهای مکرراً در اعمال ما تجلّی پیدا کند، آن علاقه تثبیت شده رشد مییابد، و میتواند با رقبای خود، یعنی دیگر علاقههای موجود در روح انسان، مبارزه کند.
۲. چگونه «عمل» بر «اندیشه» تأثیر میگذارد؟
نحوۀ تأثیرگذاری «عمل» بر «اندیشه» هم به این صورت است: وقتی فکری به عمل رسید، بازتر و شفافتر خواهد شد. و یا عقلی که منشأ عمل بود، بعد از عمل، به دنبال آن عمل میافتد و شروع به دفاع کردن میکند. به حدی که بسیاری از اوقات بستگی دارد شما چه رفتاری داشته باشید، و در چه گروهی قرار گرفته باشید، اکثراً خوبیهای همان مسیر خود را میبینید و از محاسن رفتار و گروه خود دفاع میکنید.
عقل انسان در دفاع از رفتار انسان به سرعت فعّال میشود، و در واقع از خود دفاع میکند؛ چون خودِ او دستور انجام آن افعال را صادر کرده است. لذا پس از فعلیت یافتن یک اندیشه، دفاع سرسختانهتری از آن انجام خواهد داد. که گاهی این دفاع آنچنان کورکورانه میشود که عقل را از کار میاندازد و گاهی از اوقات اگر انسان به یک فعل خوب مبادرت بورزد، تازه به اسرار و باطن آن پی میبرد و عقلش برای درک بهتر همان چیزهایی که قبول داشت، بهکار میافتد.
فلسفۀ وجوب اعمال عبادی، قبل از رسیدن به مراتب معنوی چیست؟
اینکه خدا بلافاصله پس از معتقد شدن و مؤمن شدن، از ما میخواهد به اعمال عبادی مبادرت بورزیم، و بعد از هر «الَّذیِنَ اَمَنوُا»، «وَ عَمِلُوا الصَّالِحَات» را اضافه میفرماید، و از همان ابتدا قبل از آنکه به مراتب بالای معنوی برسیم، برای ما دستورات ویژهای مانند روزه و نماز صادر مینماید، به این دلیل است که «عمل» بر همان «اندیشه» و «گرایش» خوبی که به خدا پیدا کردهایم اثر میگذارد، و ما را به اعماق انتخاب خوبمان میرساند و اسرار آن را برای ما روشنتر مینماید.
بر این اساس تا میتوانیم باید به عمل کردن مبادرت بورزیم و از عمل برای تربیت و تقویت روح خود مدد بگیریم. این سفارش صریح قرآن کریم است که میفرماید: «إسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ کمک بگیرید از صبر و نماز.» که اتفاقاً در تفاسیر، «صبر» را در این آیه به «روزه» تفسیر کردهاند و یا لااقل روزه را به عنوان یکی از مهمترین مصادیق آن برشمردهاند. و به این ترتیب قرآن کریم ما را به کمک گرفتن از دو «عمل» سفارش کرده است.
اما مشکل اینجاست که ما معمولاً میخواهیم ابتدا یک ایمان کافی و یقین شافی پیدا کنیم، بعد به عمل بپردازیم. معلوم نیست این یقین و اطمینان از کجا باید به دست بیاید؟ شاید مثل امور مادی، میخواهیم ابتدا آن را به چشم ببینیم؛ در حالیکه قوّت ایمان ما، محصول عمل ما بر اساس همان ایمان ابتدایی ما به خداست. و اگر ما خاضعانه بر اساس همان ایمان ابتدایی خود، دستور اجرا کنیم و خدا را فرمان ببریم، به مراتب بالای ایمان خواهیم رسید.
خداوند متعال هم در ادامۀ آیۀ فوق الذکر میفرماید: «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَی الْخاشِعینَ.»، یعنی این استعانت و کمک گرفتن از عمل صبر و نماز، سخت است؛ هرکسی حاضر به آن نخواهد شد. آدمها دنبال انجام کارهایی هستند که با لذت تمام آن را انجام دهند، مگر آدمهای خاشع که ترسی توأم با تواضع در وجودشان باشد.
و بعد در ادامه میفرماید این خشوع از کجا پدید میآید؟ «الَّذینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ؛ کسانی که گمان میکنند که پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد.» این خشوع مؤمنان، از اطمینان نسبت به معاد و یا حتی از احتمال ملاقات پروردگار به دست میآید. البته برخی از مفسّرین ارجمند سخت بودن این استعانت را تنها به نماز برگرداندهاند. شاید چون عمل نماز به دلیل تکرار و فراوانیش، لذتش را از دست میدهد و لذا انجام آن نیاز به ایمان بیشتری دارد.
خلاصه اینکه هر عملی که انجام آن بر اساس پشتوانههای ایمانی باشد، بازمیگردد و ایمان انسان را تقویت میکند. خصوصاً آنکه آن عمل با اندکی سختی و صبر هم توأم باشد و یک رفتار دلبخواهی و طبیعی نباشد. مانند روزه که خلاف طبیعت انسان است و گاهی صبر حسابی هم میطلبد.
نحوۀ تأثیرگذاری وضعیت عینی انسان بر تمایلات درونی او
باید به این بحث، سخن دیگری را نیز پیوند بزنیم: آنچه در میدان رفتار بر انسان تأثیر دارد، تنها عمل نیست، وضعیت عینی آدم هم در انسان نقش بسزایی دارد. در ماه رمضان زمینۀ خاصی که به وسیلۀ روزه برای تربیت و جهتگیری معنوی فراهم میشود، این است که قوای جسمانی انسان، در اثر روزه تا حدودی ضعیف میشود و همین ضعف، موجب میشود بسیاری از هواها از بین بروند و رمق و حالِ خیلی زیادی برای هوسهایش باقی نماند.
زمینۀ روحی و حتی جسمانی برخی از تمایلاتی که میتوانند مایۀ توجه بیشتر به دنیا و گناه باشند، ضعیف بشود، و وقتی هوسهای نفسانی فروکش کرد، میل به گناه هم در انسان کم میشود. کما اینکه در روایات به جوانان مجرّدی که امکان ازدواج ندارند، توصیه شده است که روزه بگیرند، تا راحتتر بتوانند قوای شهوانی خود را کنترل کنند.
آیا ضعف جسمانی حاصل از روزه، عامل کم رونقی عبادت نمیشود؟
بعضیها فکر میکنند وقتی قوای جسمی ضعیف شد، دیگر حال عبادت و حوصلۀ تلاوت قرآن هم برای انسان باقی نمیماند. و حوصلۀ مناجات با خدا را هم نخواهیم داشت؛ اینکه زیاد خوب نیست. در حالیکه خداوند با زبانِ حالِ روزه به ما میفرماید: تو حال و توان گناه نداشته باش، ما از تو ثواب نخواستیم. ارزش ترک گناه تو بیشتر از انجام کار پُرثواب است. تو بخواب، من خواب تو را عبادت به حساب میآورم. فعلاً حال عبادت نداشته باشی، به ضررت نیست. اگر حال عبادت هم داشته باشی، معلوم نیست به سراغ عبادت بروی، به کار و زندگیات میرسی.
و یا میفرماید: «هم اکنون عبادت بیحال تو را در حال بیرمقی، بهتر از عبادت با انرژیت میپذیرم. اگر قبولی عمل برایت مهم است، تو به بقیهاش کار نداشته باش. در عوض عُجب هم پیدا نمیکنی؛ همیشه عبادتت برایت ناقص جلوه میکند و فروتنیات حفظ میشود.»