بعد از 1332 زماني كه بخشي از رهبران توده اي و ملي گرا و شاعران و نويسندگان اين گرايش ها از ايران رفتند به خودشان آمدند ، اتفاقات را تحليل كردند و متوجه شدند كه مي بايست به ادبيات پرداخت و در ادبيات نمي توان ملعبه دست سياست بازان شد. منظور اين نيست كه نبايد سياسي نوشت بلكه مرعوب و خدمتگزار سياست شدن را بايد كنار گذاشت.

محمد محمدعلي در گفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر؛ ضمن بيان اين مطلب افزود : اين كه مي گويند در خانه هر ايراني همراه قرآن، حافظ و شاهنامه وجود داشته دروغ و رياكاري بزرگي است؛ اگر هم بوده در حد تفال بوده است و نه خواندن آن. ما اگرحافظ مي خوانديم و معاني و تصاوير شعري و شگردهاي او را درك مي كرديم، مباحث نقد و نظرمان امروز تا اين حد سست و بي پايه نبود. هيچ يك از اين مسائل تا اواسط دوره محمدرضا مطرح نبوده است ؛ با كودتاي اُپك عليه مصرف كنندگان نفت پول سرازير مي شود به ايران و اختلاف و تضادهاي فرهنگي و طبقاتي بواسطه رشد اقتصادي تعديل مي شود، بهداشت و مدرسه و آموزش وارد مي شود و نحوه شعر و داستان نويسي ما هم از دهه چهل دستخوش تغيير مي شود.

وي اضافه كرد : دهه 1320 مقطعي است كه پول تا اندازه اي وارد شده، مدارس جاي مكتب خانه ها را يكي يكي مي گيرند و ساختار فرهنگي به تدريج دگرگون مي شود. سپس مصدق در دادگاه لاهه عليه انگليس كودتا مي كند و در سال 1329 پيروزمي شود و قشري وسيع از شهرنشينان ما به يك آگاهي جديد مي رسند. به تعريفي ديگر چشم مردم باز مي شود و اميدوار مي شوند كه ايراني ها مي توانند الگوي سياسي كشورهاي آسيايي و حتي دولت مصر و ساير ملت ها شوند اما متأسفانه كودتا 1332 كه رخ داد دوباره فشارها وارد آمد و تمام جناح هاي سياسي، اجتماعي، ادبي لطمه خورد.

محمدعلي نويسنده داستان بازنشستگي تاكيد كرد: اين شوك گروه زيادي از روشنفكران ما را به خارج از كشور روانه كرد و مانده ها را نيز در بهت جذابيت هاي از دست رفته شخصيت مصدق فرو برد. ما با او فهميديم كه مي توانيم در قرن بيستم به تشخص لازم دست يابيم و فهميديم كه مي توانيم عاري از سياه و سفيدنگري با هم حرف بزنيم. كودتاي 1332 از اين جهت شوك بزرگي به ما وارد كرد. همين اتفاق باعث شد ببينيم كه گروهي از نويسندگان و روشنفكران تا آن موقع در جايگاه و نقشي فرو رفته اند كه اصلا متعلق به آن نبوده اند. بعد از كودتاي 1332 بود كه تفاوت شعر و شعار، داستان ادبي و غير ادبي مشخص شد. 

اين نويسنده با اشاره به اين كه نويسندگان ما تا آن زمان اغلب ادبياتي سياست زده را بكار مي بستند افزود : سال هاي بعد از 32 داراي نشانه هايي از افول ادبيات سياسي است.  اين امر البته به تدريج در حال حادث شدن بود تا اين كه تا  زمان انقلاب 57 ادامه يافت و در سال 62 و 63 جمعي از نسل سوم نويسندگان رسما اعلام كردند كه ما نويسنده ايم و سياسي و سياست مدار نيستيم و تازه خرد جمعي پذيرفت؛ شعار شعر نيست.

وي اضافه كرد: طليعه اين نوع تفكر كه چنانچه يك اثر را خوب و هنرمندانه خلق كنيم تاثير بيشتري بر مخاطب دارد، در دهه سي شمسي به وجود آمد. از اين زمان به بعد اين تفكر نضج گرفت كه تنها و تنها ادبيات پيراسته و فاخر و ارزشمند واجد ادبيت و تاثيرگذاري و ماندگاري است و نه مشتي شعارپراكني و تهييج افكار عمومي به قصد ارائه بيانيه و به جوش آوردن مردم. نويسندگان متوجه شدند مادامي كه مبنا را بر شورانگيزي بگذارند نا آگاهي و فقدان پختگي فكري و فرهنگي بر جاي مي ماند ، پس تصميم گرفتند ادبيات دم دستي و شعاري و نازل را كنار بگذارند و هنري و خوش نقش بنويسند.

خالق سه گانه " عشق " افزود : اين تحول كم كم در سينماي ايران نيز پديدار شد و فيلم هايي مثل گاو، آرامش در حضور ديگران شب قوزي و ... آثاري متفاوت و هنرمندانه لقب گرفتند كه البته غيرسياسي هم نبودند. در واقع قوت آن آثار باعث مي شد كه اگر مضموني سياسي را نيز حمل مي كنند با اثرگذاري و مانايي بيشتري در ذهن مخاطب بنشينند.

محمدعلي خاطرنشان كرد: ما بعد از 32 نويسندگاني چون آل احمد و گلستان را داريم كه هر دو عضو حزب توده هستند اما آل احمد به گونه اي مي نويسد و گلستان به گونه اي ديگر. با اين وجود امروز آل احمد را به خاطر نثر مقالاتش تمجيد مي كنيم و گلستان را به خاطر داستان هايش. آل احمد هرگز داستان نويس خوبي نبوده و اگر نيك بنگريم حتي بخشي از تئوري هاي اجتماعي و سياسي اش نيز رنگ باخته و زير سوال است؛ در حالي كه داستان ها و نثر گلستان هيچ وقت از يادمان بيرون نمي رود.

نويسنده رمان باورهاي خيس يك مرده گفت: پس ادبيات گلستان است كه او را ماندگار مي كند و نه منش سياسي اش. به هر شكل ما امروز گلستان را ترجيح مي دهيم چرا كه معمولا كسي كه تفكر سياسي را ارجح مي داند و آن را جلوتر از ادبيات روايت مي كند تفكر ادبي را عقب انداخته است؛ دليل آن اين است كه به ندرت مي توان هم مبارز سياسي خوبي بود و هم نويسنده اي برجسته. اين همزماني بسيار نادر اتفاق مي افتد چون هر يك از آن دو شاخه كاري مجزا و تفكيك شده از يكديگرند.

وي افزود: نويسندگاني كه به زبان و ساخت اثر توجه نكرده اند و براي مقاصد روز خود داستان نوشته اند با كساني كه تفكر ادبي را سرلوحه قرار داده اند متفاوت هستند. شما نمي توانيد بگوئيد ابراهيم گلستان مبارز نبوده است. او در سراسر آثارش به زبان و ساخت آثارش پرداخته اما به رنج و آلام مردم هم توجه داشته است ولي زبان آثارش به دليل پائين بودن ميزان كتابخوان و باسواد در جامعه و آمريت تشكيلات سياسي نتوانسته مطرح شود ولي با اين وجود امروز براي ما مطرح است. بر خلاف او آل احمد ادبيات را در خدمت سياست مي داند. و من جدا از ادبيات، عاشق روش و منش هاي شجاعانه او هستم.

محمدعلي در پايان گفت: نشانه هاي اوليه فروريزي اين دست قطعيت ها و حتميت ها از دهه سي به چشم مي خورد. به عنوان مثال ساعدي هر چند باز هم دردهاي اجتماع را بازگو مي كند اما آن را با نگاهي تازه همراه مي سازد. اين جريان همراه با تحولات اقتصادي و اجتماعي كشور رشد مي كند و اگرهم زماني در اجتماع به دليل روبنايي و ظاهري بودن تحولات دچار مكث و توقف مي شود ولي در ادبيات همچنان به پيشروي خود ادامه مي دهد.اين مسائل را ما نسل سومي ها در دهه شصت مصرانه عنوان كرديم و بر آن ثابت قدم شديم. عنوان كرديم كه وظيفه نويسنده القاي دانايي به مخاطب است نه به هيجان آوردن و به كارزار سياست كشاندن او. (پايان)