به گزارش خبرگزاری مهر، رای تاریخی مردم بریتانیا به خروج از جمع اتحادیه اروپا بار دیگر این زمزمه را بلند کرد که شاید نظمی که پس از دوره جنگ سرد به واسطه تمسک جستن اختیاری و البته در بسیاری از موارد اجباری به ارزش های لیبرال بر جهان حاکم شد، رو به زوال است. در همین راستا، مجله «فارین پالیسی» در مقاله ای به قلم «استفان ام. والت» استاد مرکز «بلفر» دانشگاه «هاروارد» به واکاوی دلایل افول نظام لیبرالیسم در قرن ۲۱ از جمله نادیده گرفتن ارزش های ملی و بومی می پردازد.
استفان والت از سال های دهه ۱۹۹۰ میلادی به دوران طلایی لیبرالیسم به عنوان جریانی یاد می کند که امید می رفت همه دنیا را با خود همسو و هم مسیر کند. در آن دوره، بسیاری از مردمان قاره سبز به «اتحادیه اروپا» با ترکیبی از نهادهای دموکراتیک، بازارهای آزاد، قانون مداری و البته مرزهای باز به چشم وزنه تعادلی نگاه می کردند که در مقام یک «قدرت متمدن» با ایالات متحده آمریکا به عنوان یک «قدرت سخت» هم ترازی می کرد. در این جایگاه برابر، اتحادیه اروپا در مقام قدرتی می نشست که جنگ را از دامان سبز اروپا زدوده است حال آنکه در مقابل، آمریکا هم به ادعای خود وظیفه بسط قوانین و صلح مبتنی بر دموکراسی را در گوشه و کنار جهان تقبل می کرد.
وی در ادامه از رو به زوال رفتن دوره شکوه لیبرالیسم و جا ماندن آن در قرن ۲۰ سخن می گوید و در اثبات درستی گفتار خود به هشداری اشاره می کند که مجمع جهانی اقتصاد در آوریل سال میلادی جاری (۲۰۱۶) در پیش نویس سند چشم اندازهای خود ارائه داد مبنی بر اینکه «نظم جهانی لیبرال به طور همزمان از سوی نیروهای متنوع از جمله دولت های اقتدارگرا و جریان های بنیادگرا به چالش کشیده می شود».
نویسنده در این باره می گوید: مریدان مسلک لیبرالیسم دوره شادی را پشت سر نمی گذارند. دوره ای است که در آن انگلستان به خروج از اتحادیه اروپا رای می دهد، کشورهایی مانند لهستان، مجارستان و اسرائیل به ادامه مسیرهای غیر لیبرال رو می آورند و در رقابت ریاست جمهوری آمریکا، یکی از دو حزب اصلی (جمهوریخواهان) در آستانه انتخاب «دونالد ترامپ» به عنوان نامزدی است که به صراحت تسامح را که در قلب جامعه لیبرال جا دارد، به باد استهزاء می گیرد و مدام دم از نژاد پرستی و تئوری توطئه می زند.
والت در توضیح چرایی زوال لیبرالیسم و بر باد رفتن امیدهای آن دلایلی را بر می شمارد که عبارتند از:
* افراط درعرضه ارزش های لیبرال از سوی کسانی که خود را مروج این جریان می نامیدند – همان ارزش هایی که جوامع را به برگزاری انتخابات آزاد، حق آزادی بیان، قانون مداری، ایجاد بازارهای رقابتی و پیوستن به اتحادیه اروپا یا ناتو ترغیب می کرد حال آنکه وقتی در عمل تحقق این آرمان ها آنگونه که انتظار می رفت سهل وآسان نبود، ابراز نارضایتی از آن نیز به امری اجتناب ناپذیر بدل شد و از همین جا بود که زمزمه مخالفت با حوزه مالی یورو، زیر سوال بردن تهاجم نظامی به عراق، حضور در افغانستان به بهانه آموزش حکومت داری به مردم و همچنین شکایت از بحران مالی ۲۰۰۸، بلند شد.
همه مواردی که در بالا اشاره شد از نگاه نویسنده مقاله «فارین پالیسی» اشتباهات مهلکی بود که مشروعیت نظام لیبرال حاکم بر سال های پس از جنگ سرد را زیر سوال برد و برخی از بخش های جامعه را در مقابل امیال بومی گرایانه آسیب پذیر کرد.
*از دیگر دلایل زوال نظم مبتنی بر لیبرالیسم، عدم تطابق آن با شیوه حکومت داری رایج در برخی از کشورهای جهان از جمله روسیه و چین و ایستادگی آنها در برابر این جریان عنوان می شود.
* مسئله مهم دیگری که پیروان مسلک لیبرالیسم فراموش کردند این بود که یک جامعه لیبرال بیش از آنکه نیازمند نهادهای رسمی دموکراتیک باشد به پذیرش باورها و ارزش های این جریان فکری نیاز دارد. نظم لیبرال بر جامعه ای حاکم نمی شود مگر آنکه در آن همه افراد و گروه ها در عمق باور خود به آداب لیبرالیسم باور داشته باشند و قطعا ایجاد چنین فرهنگی محصول یک دوره زمانی کوتاه آن هم به زور حملات پهپادی، نیروهای ویژه و دیگر ابزارهای اعمال خشونت نخواهد بود.
* از دیگر دلایل تاثیر گذار در افول جریان لیبرالیسم می توان به غفلت لیبرال ها از نقش ملی گرایی و دیگر اشکال هویت محلی از جمله فرقه گرایی، قومیت گرایی، علقه های عشیره ای و از این قبیل اشاره کرد – امیال بدوی که انتظار می رفت تحت فرهنگ ترویج یافته از سوی نهادهای به اصطلاح دموکراتیک رنگ ببازند حال آنکه دستکم نتیجه همه پرسی انگلستان نشان داد که از قرار برای رای دهندگان بریتانیایی حفظ آنها مهمتر از ملاحظات عقلگرایانه اقتصادی بوده است.
*اما دلیل آخر و البته بسیارمهمی که در چرایی گرفتار شدن جوامع لیبرال در وضعیت امروزی می توان به آن اشاره کرد احتمال به گروگان گرفته شدن ارزش های لیبرالیسم از سوی گروه یا افرادی است که به فکر سودجویی از آزادی هایی می افتند که شالوده این گونه جوامع را تشکیل می دهد. این همان ترسی است که افرادی مثل ترامپ درستی آن را در طول سال های گذشته اثبات کرده اند – افرادی که باورشان به اصول لیبرالیسم سطحی است حال آنکه خوب می دانند چگونه از اصول جامعه باز برای پیش برد مقاصد عوام فریبانه استفاده کنند.
استفان والت این گونه استدلال می کند که همه نکاتی که پیشتر ذکر شد توضیح خوبی است در پاسخ به این سوال که چرا بسیاری از مردم چه در ایالات متحده آمریکا و چه در اروپا همچنان مشتاق نقش آفرینی عمو سام (واشنگتن) در حل مشکلات قاره سبز هستند. بحث اصلا بر سر ترس از زوال لیبرالیسم و یا بلندپروازی های کشوری مثل روسیه نیست بلکه اینجا ترس از خود اروپا مطرح می شود. لیبرال ها خواهان اروپایی غرقه در صلح، اهل تسامح، دموکراتیک و البته خفته در آغوش امن اتحادیه هستند. در عین حال، در اعماق وجودشان به خود اروپایی ها برای مدیریت امور اعتماد ندارند و می ترسند مبادا اگر روزی حمایت آمریکا را از دست بدهند، همه چیز به فنا برود.
واقعیت آن است که همه مدافعان لیبرالیسم در نهایت نمی توانند خود را از شر این تردید رها کنند که نسخه اروپایی ارزش هایشان به قدری شکننده است که تنها در زیر چتر حمایتی آمریکا دوام می آورد.
نهایت آنکه والت، نوشتار خود را با این سوال به پایان می برد که اگر ادعای بالا (وابستگی به آمریکا) درست باشد، با این حساب لیبرال ها برای حفظ آنچه که از نظم اروپایی باقی مانده است، آماده قربانی کردن کدام یک از اولویت های جهانی خود هستند؟