مهرآباد: صابر قدیمی در یک شعر طنز به ماجرای فیش های حقوقی پرداخته است:

هر نفس آواز فیش، می رسد از چپ و راست
وه که چه بیرون کِشند، این همه مو را ز ماست

ره روی در راه راست، رفته و چپ کرده است
بس که چپش پر شده، هم ز چپ و هم ز راست

پر نسب و نسبت است، شلغم بی آفت است
غول ته کمبت است ، تیز و بز و ناقلاست

خوشگل و با دانش است، پر کشش و کرنش است
جاذبه اش چون کش است، هر چه بگیرد رواست

گفت قسم می خورم، تا نخورم مال غیر
فیش چو دمب خروس، از ته جیبش رهاست

حق زن و مسکنش،  حق رُم و لندنش
حق سفر کردنش،  حق ریاست جداست

سرورم ای تاج سر! ، قلوه ی من، ای جگر!
هم بخور و هم ببر، سفره ی ما بی ریاست

حلقه ی تزویرشان ، می کــَـند از حلق خلق
"هر که در این حلقه نیست، خارج از این ماجراست"