در یادداشت پیش رو بخش هایی از ضعفهای کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) مورد بررسی قرار می گیرد.

به گزارش خبرنگار مهر، یادداشت پیش رو به قلم سعید سرمدی به نقد کتاب «حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) می پردازد؛

مدتی است که کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص) نوشته امیرحسین ترکاشوند به صورت زیراکس و CD انتشار یافته و از تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱ روی سایت شخصی ایشان نهاده شده است و محققان و افراد عادی بدون هیچ محدودیتی می‌توانند آن را در اختیار بگیرند. این کتاب ۱۱۰۰ صفحه‌ای که قصد بررسی کیفیت و حدّ حجاب در دوران پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) را دارد، با وجود این‌که به قول نویسنده زمان بسیاری (۴ سال) صرف نوشتن آن شده است، اشکالات و ایرادهای فراوانی دارد و نقدهای بسیار جدی بر آن وارد است که نویسنده محترم حتماً باید در آن‌ها تأمل کند و به بازبینی آن‌ها بپردازد. در این نوشتار کوتاه تنها بخشی از ضعفهای این نوشتار مورد بررسی قرار می گیرد.

برداشت‌های غلط از حجاب حضرت فاطمه(س)

یکی از موضوعاتی که چند مرتبه و در صفحات ۲۶۱ تا ۲۶۹، ۷۰۸، ۷۰۹ و ۷۷۵ بررسی و اشاره شده است، «بحث حجاب حضرت فاطمه(س)» می‌باشد.

در صفحه ۲۶۲، نویسنده تحت عنوان روایت‌های ناشنیده از قول امام باقر(ع) نوشته است: «۱- ... امام باقر(ع) گفت: فاطمه با پیراهن و روسری‌ای نماز خواند، در حالی که روسری‌اش چندان بلند نبود که بتواند به غیر از موی [واقع بر کاسه] سرش و گوش‌هایش [چیز دیگری] را بپوشاند.»

و از آن نتیجه گرفته است: «این روایت تنها حدیثی است که برخی فقها با استناد به آن قائل به لزوم ستر مو در حین نماز شده‌اند، ولی این استنباط با خدشه‌هایی رو به رو شده و مورد اعتراض سایر فقها قرار گرفته است. برخی نیز محتوای حدیث را دالّ بر لازم نبودن ستر گردن می‌دانند، زیرا روسری موصوف، گردن فاطمه را در بر نمی‌گرفت. محتوای متن چنان است که ما را نسبت به تعریف روسری در آن زمان دچار تردید می‌کند و انطباق آن بر پیچه و عمامه [را] نزدیک می‌سازد.»

حتی اگر دست بردن نویسنده در ترجمه حدیث و نتیجه‌گیری انتهای آن را بپذیریم و انطباق روسری با پیچه و عمامه را نیز قبول داشته باشیم، همان گونه که نویسنده استدلال کرده که چون گردن ایشان باز بوده و در نتیجه پوشش گردن و موی واقع بر غیر کاسه سر نیازی به پوشش ندارد، چرا نویسنده از توضیح صریح روایت این نتیجه را نمی‌گیرد که حداقل زنان در نماز باید عمامه و پیچه ببندند و موی واقع بر کاسه سر و گوش‌های خود را بپوشانند؟

چرا همیشه تمایل نویسنده به سمت نداشتن پوشش و برهنگی است؟ راستی حدیث بعدی که در مورد اندازه روسری حضرت مطرح‌شده، چرا مورد استناد فقها برای پوشش موی سر در زمان نماز و غیر نماز قرار نگرفته است؟! از سوی دیگر، فقط به صرف یک روایت که نمی‌توان حکم کلی صادر و فتوای عام و عمومی بیان کرد.

در حدیث دوم نیز آمده است: «۲. ... امام باقر(ع) گفت: با وجودی که فاطمه سرآمد زنان بهشتی است، اما با این حال، سراندازش فقط تا وسط بازویش را تحت پوشش قرار می‌داد [و در نتیجه مابقی دستش پیدا بود.]»

بدون آن‌که متعرض جهت‌گیری نویسنده در ترجمه و تفسیر حدیث فوق شویم، مشاهده می‌کنید که روایت اول، یک حکایت از اندازه روسری فاطمه زهرا(س) دارد و حدیث دوم، یک حکایت. چرا در مورد روایت دوم نتوان نتیجه‌گیری کرد که روسری ایشان بلند بوده، به گونه‌ای که نه‌تنها تمام موی واقع بر کاسه سر، بلکه موی پایین‌تر از کاسه سر، گوش‌ها، گردن، بالای سینه و سینه ایشان را می‌پوشانده و حتی به اندازه‌ای بلند بود که بلندی آن تا وسط بازوی‌شان نیز می‌رسیده است؟

چرا در این‌جا که اندازه این خمار با تحلیل نویسنده تفاوت دارد به تحلیل موشکافانه آن نپرداخته و متأسفانه باز هم نتیجه دل‌خواه خود را گرفته و بیان کرده است: «و در نتیجه مابقی دستش پیدا بود.»

این حدیث درصدد بیان اندازه خمار و روسری فاطمه زهرا(س) می‌باشد و قطعاً تصدیق می‌کنید که از روسری حدیث اول بلندتر و بزرگ‌تر بوده و قسمت‌های وسیع‌تری از بدن ایشان را تحت پوشش قرار می‌داده است. چرا نویسنده به این تفاوت‌ها اشاره نکرده و نتیجه نگرفته است که زنان حداقل در هنگام نماز و به تأسی از سرامد زنان بهشت، باید سر و گردن خود را بپوشانند و روسری آن‌ها تا وسط بازوی‌شان باشد؟

از سوی دیگر، همان گونه که ذکر شد، حدیث درصدد بیان اندازه روسری ایشان بوده و اشاره‌ای به برهنه بودن یا نبودن وسط بازو به پایین ایشان ندارد، زیرا آن قسمت را طبق حدیث اول «درع و پیراهن فاطمه(س)» می‌پوشانده است. ایشان که فقط با یک روسری بلند نماز نخوانده‌اند و در حدیث بالا که نویسنده، بحث پوشش «درع و پیراهن» را برای ایشان پذیرفته است.

نویسنده چگونه به خود اجازه داده این گونه بدون حساب و کتاب و ضوابط منطقی به تحلیل و تفسیر در مورد افراد و «مخصوصاً سرامد زنان بهشتی» بپردازد؟

گفتنی است که این حدیث نیز برای دادن حکم و فتوا در خصوص بحث پوشش در نماز و غیر نماز کفایت نمی‌کند.

یک نکته جدی که نویسنده از آن غفلت کرده این است که عمامه و پیچه نیاز به مقدار بسیار بیش‌تری از پارچه دارد، در صورتی که در حدیث اول آمده که روسری او بلند نبوده و در نتیجه پارچه کم‌تری مصرف می‌شده است و در حدیث دوم به «بلندی عمامه و پیچه تا وسط بازو» اشاره شده که با تعریف نویسنده از عمامه و پیچه در صفحه ۷۲۴ سطرهای ۸ تا ۱۰ تفاوت بسیار دارد: «نتیجه: بنابراین، زنان مؤمن عصر پیامبر از روسری به معنای کنونی استفاده نمی‌کردند! بلکه پارچه‌ای را همانند مردان به صورت عمامه دور سرشان می‌پیچیدند، به همین خاطر، چنان‌که گفتم هدف از آن، تحقق ستر مو نبود، زیرا بخش عمده‌ای از مو، از پایین عمامه (مقنعه) بیرون می‌ماند.»

چگونه پیچه و عمامه‌ای که نمی‌تواند بخش عمده‌ای از موی سر را تحت پوشش قرار دهد تا وسط بازو می‌رسد؟ خوب است نویسنده این پیچه را درست کند تا ببیند که چه‌قدر پارچه می‌خواهد و چه قسمت‌هایی از سر را تحت پوشش قرار می‌دهد؟ آن پیچه‌ای که او می‌گوید که بر بالای سر قرار می‌گیرد و مثل عمامه مردان می‌ماند، چگونه تا وسط بازو می‌رسد؟

از سوی دیگر، این روسری که امام باقر(ع) مطرح کرده‌اند، مشابه روسری‌های بلند امروزی است که زنان محجبه از آن استفاده می‌کنند. چرا این دو حدیث، نویسنده را به نتیجه وجوب ستر مو حداقل به اندازه پیچه و عمامه رهنمون نکرده است؟

در حدیث سوم که در آن دو نقل از جابربن عبدالله و عمران‌بن حصین آورده شده و متأسفانه ترجمه نشده‌اند، به وضوح دقت پیامبر(ص) و فاطمه زهرا(س) را در برخورد با مرد نامحرم نشان می‌دهد و ذکر می‌کند که شیوه پوشش ایشان در برابر پدرشان با شیوه پوشش‌شان در برابر مرد نامحرم تفاوت دارد.

همین که حضرت زهرا(س) متوجه می‌شوند مرد نامحرمی هم‌راه پدرشان است، می‌فرمایند: «لیس علی قناع» ‌پوششی و مقنعه‌ای بر روی سر ندارم. (بدیهی است انسان در حیاط خانه خود و در منزل مسکونی نیازی به پوشش مقنعه ندارد، ولی برای مصادف شدن با مرد نامحرم نیاز به این نوع پوشش پیدا می‌کند). حضرت رسول(ص) به ایشان می‌فرمایند: از اضافه ملحفه خود پوششی برای سر خود تدارک ببین و پس از آن‌که موی خود راپوشاندند، اجازه ورود را دادند. چگونه نویسنده از این دو نقل، برای برهنگی موی حضرت زهرا(س) استفاده کرده است؟ در این حدیث سوم که دیگر در مورد اندازه «خمار» صحبتی به میان نیامده و بحث کلی است و قاعده پوشش موی سر در برابر مرد نامحرم مطرح شده است؛ چرا از آن، هیچ حکم کلی برای پوشش موی سر در برابر مرد نامحرم استخراج نشده است؟ چرا از آن هیچ حکم کلی برای پوشش استنباط نشده است؟

بدیهی است به صرف این حدیث نیز نمی‌توان حکم کلی صادر کرد و باید همه احادیث و موقعیت‌ها ارزیابی و بررسی شوند و سپس حکم صادر شود.

در صفحه ۲۶۳ سطرهای ۳ تا ۶ آمده است: «این دو روایت به وضوح نشان می‌دهد که حضرت، دست‌کم در برخی مواقع، حتی فاقد همان پیراهن‌های ساده سابق‌الوصف بوده و برای پوشاندن اندامش از پارچه (آن هم پارچه‌ای ناکافی که فقط با ترفندهای خاص می‌توانست مقداری کارا شود) استفاده می‌کرد.»

از این دو حدیث عبارت «فاقد پیراهن ساده سابق‌الوصف» استخراج نمی‌شود، بلکه این دو روایت حکایت از پوشش «عبا» دارد و حضرت فاطمه زهرا(س) برای پوشش موی سر از پارچه‌ای که پیامبر(ص) به ایشان می‌دهند استفاده می‌کنند و به قول نویسنده تا «ترفندهای خاص با پارچه ناکافی برای پوشش موی سر خود» انجام نمی‌دادند، اجازه ورود صادر نمی‌کردند.

چرا نویسنده از این حدیث که تأیید می‌کند نامحرم موی ایشان را رؤیت نمی‌کرده، نتیجه‌گیری‌های تخیلی کرده است؟ پارچه ناکافی را از کجا آورده است؟ ترفندهای خاص را از کجای حدیث فهمیده است؟ تلاش برای تحمیل پیش‌فرض‌ها و پیش‌داوری‌ها انسان را به کجا رسانده است که حتی حرمت سرامد زنان بهشت را نیز زیر پا می‌گذارد و با تعابیر سبک و جلف از ایشان یاد می‌کند! از سوی دیگر، این دو حدیث هیچ اشاره‌ای به اندازه مقنعه و خمار و پیراهن ایشان ندارد و بحث کلی بیان‌کننده وجوب پوشش موی سر در برابر مرد نامحرم است.

این چهار حدیثی که تا کنون آورده شده است، حداقل بر این نکته تأکید دارند که موی سر چه در نماز و چه در غیر نماز در برابر مردان نامحرم باید پوشیده باشد، حتی اگر به اندازه عمامه و پیچه مورد نظر نویسنده و موی واقع بر کاسه سر باشد.

در ترجمه فارسی حدیثی که در صفحه ۲۶۳ سطرهای ۷ تا ۱۸ آمده، چنین نوشته شده است:

فاطمه(س) گفت: «ای پدر! آیا مردم در روز قیامت برهنه‌اند؟» پیامبر پاسخ داد: «بله دخترم.» فاطمه ادامه داد: «من نیز همین‌طور؟» حضرت گفت: «آری تو نیز برهنه‌ای ولی [نگران مباش] زیرا هیچ کس به دیگری توجه ندارد.» فاطمه در این حین به پدر گفت: «ای وای! از برهنگی اندام و عورتین در آن روز!» فاطمه هنوز از نزد پیامبر نرفته بود که جبرئیل بر حضرت نازل شد و به دلیل حیای فاطمه وعده اعطای دو قطعه حله به او در قیامت داد ...

دو حله‌ای که در این روایت بحث‌انگیز به فاطمه وعده شد، در ضمن اشاره به بیش‌ترین تعداد جامه دنیوی حضرت (یعنی دو قطعه ازار و ردا) دارد.

در توضیح مطالب نویسنده درباره این حدیث باید گفت: اول: در صورتی که این روایت، بحث‌انگیز است، چرا به آن اشاره شده و اگر نیست، چرا نویسنده به آن شک کرده است؟

دوم: این حدیث (در صورت صحت) حکایت از نگرانی حضرت فاطمه(س) از برهنگی روز قیامت دارد و با وجودی که پیامبر(ص) به ایشان می‌گویند که در آن روز هیچ کس به دیگری توجه ندارد، ایشان از برهنگی آن روز تأسف می‌خورند و نگران می‌شوند.

سوم: خداوند به واسطه جبرئیل به فاطمه سلام و از حیای او تقدیر می‌کند و دو حله نور در قیامت به او وعده می‌دهد.

چهارم: «دو قطعه حلّه» قیامت که نویسنده ترجمه صحیح آن را نیاورده است: «حلتین من نور»، دو حله نوری است که نمی‌توان آن را با لنگ و ازار مشابه دانست.

پنجم: وقتی ایشان این‌قدر دغدغه پوشیدگی دارند و از خداوند حیا می‌کند، چگونه نویسنده به خود اجازه می‌دهد که از این حدیث نتیجه‌گیری کند که: «حضرت زهرا(س) اندام خود را با پارچه‌ ناکافی و با ترفندهای خاص می‌پوشانده و فاقد پیراهن‌های ساده سابق‌الوصف دست‌کم در بعضی از مواقع می‌باشد»؟! چگونه از دغدغه و نگرانی ایشان از برهنگی در قیامت استفاده شده و نتیجه‌گیری شده که ایشان در دنیا پوشش ناکافی داشته‌اند؟!

ششم: قیاسی که از دو حله نور اعطایی در قیامت با دو قطعه پوشش دنیایی ایشان، یعنی ازار و ردا شده، بسیار ناصحیح است. چگونه می‌توان این نتیجه‌گیری را بیان کرد و نام آن را به قول نویسنده «بحث برانگیز» ندانست؟ چه دلیلی برای این نتیجه‌گیری می‌توان آورد؟

هفتم: از کجا اثبات می‌شود که حضرت زهرا(س) در زندگی دنیوی از دو قطعه ازار و لنگ استفاده می‌کردند؟ نویسنده که در مطالب گذشته اثبات کرده زنان معمولی و عادی بالغ شده از «درع» استفاده می‌کردند (ص ۳۹)  و در صفحه ۱۶۰ پذیرفته است که این «پیراهن‌ها برای صحت نماز نوبالغان می‌باید جامه و ساتر و پوشاک و دوخته و پوشاننده‌تر باشد»، چرا حداقل این نوع پیراهن‌ها را نیز بر تن فاطمه زهرا(س) نمی‌کند؟ از سوی دیگر، در چهار حدیثی که در قبل مطرح شده، انواع پوشش ایشان چنین بوده است: ۱. درع. ۲. خمار کوچک. ۳. خمار بلند که تا وسط بازو می‌رسد. ۴. عبا. ۵. ملحفه برای پوشش مو.

پس در این صورت چرا خداوند فقط دو قطعه حله به ایشان داده است؟

در صفحه ۲۶۳ بند ۴ حدیثی از قول سلمان فارسی از بحارالانوار ج۴۳،‌صفحه ۶۶ آمده است: «... سلمان فارسی گفت: به منزل فاطمه رفتم، او در حالی که تک پارچه‌ای بر اندام داشت نشسته بود. [این پارچه چنان بود که] اگر با آن سر را می‌پوشانید، ساقش پیدا می‌شد و اگر ساق را تحت پوشش قرار می‌داد، سرش مکشوف می‌شد. پس چون مرا دید پارچه را دور سرش پیچید [و ساقش مکشوف ماند.]»

«چه‌بسا همین مقدار توجه حضرت ناشی از خلوتی بود که بین وی و سلمان به وجود آمد [...] زیرا زنان در ملاقات‌های دو نفره باید ملاحظاتی مضاعف به کار می‌بستند.» (ص ۲۶۴)

درباره این حدیث که از بحارالانوار ذکر شده توجه به این نکات ضروری است:

اول: بحارالانوار کتابی است که علامه مجلسی کوشیده است برای تثیبت روایت‌های موجود در زمان خود، همه آن‌ها را در یک کتاب جمع‌آوری کند تا پس از آن بتواند به ارزیابی و بررسی سند احادیث، بپردازد. همان کاری که در کتاب مرآة العقول در مورد کتاب اصول کافی انجام داد، ولی عمر او کفاف نداد و این کتاب به عنوان یک جمع‌آوری غیر مستند باقی ماند.

دوم: در بررسی سلسله راویان حدیث مشاهده می‌شود که در بحارالانوار ج ۴۳ صفحه ۶۶ چنین آمده است:

۵۹. مهج (مهج‌الدعوات): عن الشیخ علی‌بن محمدبن علی‌بن عبدالصمد، عن جده، عن الفقیه ابی‌الحسن، عن ابی‌البرکات علی‌بن الحسین الجوزی، عن الصدوق، عن الحسن‌بن محمدبن سعید، عن فرات‌بن ابراهیم، عن جعفربن محمدبن بشرویه، عن محمدبن ادریس‌بن سعید الانصاری عن داودبن رشید و الولیدبن شجاع‌بن مروان عن عاصم عن عبدالله‌بن سلمان‌الفارسی، عن ابیه قال:

همان گونه که مشخص است این حدیث را علامه مجلسی از کتاب مهج‌الدعوات که یک کتاب دعا و متعلق به سیدبن طاووس می‌باشد (و نه کتاب حدیث و روایت) نقل کرده و ایشان نیز آن را از کتاب شیخ صدوق آورده است. سلسله راویان قبل از شیخ صدوق نیز در یک بررسی که استاد ارجمند آقای دکتر مجید معارف در کتاب معتبر جامع‌الروات اردبیلی انجام داده است، حتی یک نفر از راویان ذکرشده قبل از شیخ صدوق پیدا نشدند. در نتیجه، این روایت از حالت متواتر خارج شده و در نهایت ”خبر واحد“ محسوب می‌شود که به خودی خود و بدون اثبات با ادله دیگر، حجیت ندارد.

سوم: از سوی دیگر، با بررسی محتوای حدیث نیز متوجه می‌شویم که از نظر درایة‌الحدیث نیز مشکلات و ایرادهایی دارد. در ابتدای روایت که در کتاب نیامده است، امام علی(ع) سلمان را در کوچه می‌بینند و به او می‌گویند که ای سلمان بعد از پیامبر بر ما جفا کردی که به دیدن ما نیامدی. هدیه‌ای برای تو دارم. بعد ذکر می‌شود که سلمان به حالت ”هروله“ به منزل فاطمه رفت.

۱. چرا امام علی(ع) به سلمان باید بگویند که بر ما جفا کردی؟ چه خطایی از سوی سلمان اتفاق افتاده؟ چرا سلمان به دلیل این خطا لیاقت دریافت جایزه را پیدا کرده است؟ چرا سلمان در مقام عذرخواهی از جفایی که بر امیرالمؤمنین روا داشته، برنمی‌آید؟ چرا امام علی(ع) در مقام تبیین جفای سلمان، سخن دیگری نمی‌گویند؟ و...

۲. چرا امام علی(ع) خود شخصاً برای تحویل هدیه سلمان اقدامی نکردند و سلمان هدیه خود را از حضرت فاطمه(س) می‌گیرند؟

۳. این گونه که از روایت ذکرشده برمی‌آید، سلمان بدون اجازه وارد خانه شده، زیرا آن گونه که در انتهای روایت آمده است، حضرت زهرا پس از آن‌که سلمان را می‌بینند پارچه را دور سر می‌پیچند «فلما نظرت الی اعتجرت».

این‌که چرا سلمان بدون اجازه وارد خانه شده است جای سؤال جدی دارد، چراکه در احادیث صفحه ۲۶۲ مشاهده می‌شود پیامبر برای ورود فرد هم‌راه خود از زهرا(س) اجازه می‌گیرد، ولی سلمان که یکی از بزرگ‌ترین صحابه ایشان است، به سیره پیامبر(ص) عمل نمی‌کند.

۴. با وجود آن‌که روایت تأکید بر نشسته بودن حضرت فاطمه(س) دارد، چگونه سلمان توانسته اندازه عبا را تشخیص دهد؟

۵. بر فرض صحیح بودن روایت، اگر این عبا همان عبایی باشد که در حدیث دوم بند ۳ صفحه ۲۶۲ آورده شده، چرا در آن‌جا عمران‌بن حصین هیچ نکته‌ای در خصوص مکشوف بودن ساق فاطمه(س) بیان نکرده است؟

۶. چرا نویسنده کلمه «عبا» را «تک پارچه» معنا می‌کند؟! چه کسی تا به حال از معنای عبا، برداشت پارچه کرده است؟! وقتی اندازه پالتو یا کت یا اورکت کسی را بیان می‌کنند آیا این به بدین معناست که شخص شلوار یا پیراهن نپوشیده است؟ عبا که کار پوشش اولیه بدن را انجام نمی‌دهد و پوششی اضافه بر سایر پوشش‌ها است. این‌که به چه دلیل سلمان، اندازه عبای فاطمه(س) را تشریح می‌کند، مشخص نیست، ولی دلالتی بر پوشیده نبودن سایر قسمت‌های بدن ایشان نمی‌تواند باشد، زیرا آن قسمت‌ها به وسیله درع و خمار پوشیده شده‌اند.

۷. بسیار عجیب است که نویسنده نتیجه گرفته است که همین مقدار توجه آن حضرت، به دلیل تنها بودن با سلمان است. اگر این‌ها توجه است، بهتر است نویسنده توضیح دهد توجه نکردن چه می‌باشد؟

۸. اگر این روایت را صحیح بپنداریم، آن گونه که نویسنده فرض کرده است، باید مشخص کند معنای ساق در این حدیث چیست؟ اگر آن گونه که در صفحه ۵۶ گفته‌اند به معنای «مچ پا» باشد، عملاً فقط «قدمین» ایشان مکشوف بوده است و نه این‌که ساق ایشان مکشوف بوده باشد.

۹. هم چهار حدیث قبل، بر تعهد حضرت زهرا(س) بر پوشاندن موی خود و خمار کردن ایشان تأکید دارند و هم این حدیث فاقد سند و اعتبار حداقل بر پوشاندن موی سر ایشان تأکید دارد، چرا نویسنده با این احادیث واضح و روشن، بر «اکتفای آن حضرت در رعایت حجاب و ستر اندام، به یک پارچه» گواهی می‌دهد؟! (ص ۲۶۴، سطرهای ۱۱ و ۱۲)

نویسنده در صفحه ۲۶۵ در مبحث رد روایت‌های مشهور نوشته است: «فاطمه مطابق روایات مشهور کسی است که حتی از نابینایی در پرده شد. بهترین چیز برای زنان را این می‌دانست که مردان را نبینند و مردان نیز نتوانند آنان را ببینند. او نزدیک‌ترین محل تقرب زنان به خدا را در قعر خانه می‌دانست.» و بدون آن‌که هیچ مقدمه و توضیحی بیان کند در ادامه آورده است: «این‌ها همه گزارشاتی ساختگی است که در این‌جا قدری به آن می‌پردازم» و پس از ذکر حدیث در صفحه ۲۶۶ پاراگراف آخر نوشته است: «آگاهان حدیث می‌دانند داستان فوق به روال قصه‌های کودکان تنظیم شده، در اصل کلام عمربن خطاب است که می‌گفت: «اگر در مورد شما زنان از من اطاعت می‌شد، هیچ چشمی شما را نمی‌دید. بعدها برخی از متشرعان شیعی برای این‌که از قافله تغلیظ حجاب عقب نمانند، آن را به شخصیت‌های مورد علاقه خود از جمله حضرت فاطمه نسبت دادند که همه می‌دانند مضمون حدیث بر خلاف سیره عملی فاطمه(س) است.»

همان گونه که مشاهده می‌کنید نویسنده با بیان جمله‌های احساسی و بدون منطق علم رجال و بررسی سند حدیث می‌گوید این‌ها همه «گزارشاتی ساختگی است»؛ «داستان‌پردازی کودکانه است»؛ «ساخته دست متشرعان شیعی است» و در نهایت معلوم نیست با کدام حجت و استدلال ذکر می‌کند که «رعایت حجاب و عفاف» خلاف «سیره عملی فاطمه است»؟! مگر در حدیث صفحه ۲۶۳ خداوند «حیای زهرا(س)» را تأیید نکرده؟ مگر در روایت‌های صفحه ۲۶۲ بر تأکید ایشان بر پوشش موی سر در نماز و در هنگام برخورد با نامحرم اشاره نشده است؟ چگونه نویسنده می‌گوید رعایت حریم میان زن و مرد، برخلاف سیره عملی فاطمه(س) است؟ در جایی از کتاب این سیره توضیح داده نشده که این‌جا بخواهد تفاوت این حدیث با این سیره را نتیجه‌گیری کند.

شیوه ارزیابی و بررسی و نقد احادیث باید عالمانه‌تر و منطقی‌تر و بر اساس چارچوب‌های موجود در علم رجال باشد نه خوش‌آمد و بدآمد نویسنده. به کار بردن کلمات «داستان‌پردازی»؛ «تنظیم داستان‌های کودکانه»؛ «عقب نماندن از قافله تغلیظ حجاب» و... عبارت‌های تحقیقی و پژوهشی نیست.

در سطرهای آخر صفحه ۷۷۴ و اوایل صفحه ۷۷۵ از قول امام باقر(ع) آمده است: امام در مورد حجاب زهرا در حین نماز، توضیح می‌دهد که روسری وی چنان بود که فقط کاسه سر و گوش را در بر می‌گرفت (و نمی‌توانست گردن و موهای آویزان را بپوشاند). نیز گزارش می‌کند که سرانداز زهرا در غیر نماز نمی‌توانست ساعد وی را در برگیرد. علاوه بر این‌ها چنین برمی‌آید که امام پوشاندن قدم (و چه بسا دست‌کم بخشی از ساق) را واجب نمی‌شمرد، زیرا درع، نه قدم را می‌پوشاند و نه حتی ساق را.

درباره این مطالب باید گفت:

اول: نویسنده بدون سند و مدرک و ذکر حدیث مرتبط با نتیجه‌گیری‌هایی که انجام داده است، مطالبی را از امام باقر(ع) در مورد پوشش حضرت زهرا(س) مطرح کرده که اشکال‌های فراوانی به آن وارد است. حداقل اگر منظور از احادیث امام باقر(ع) همان احادیث صفحه ۲۶۲ است، باید تذکر داده می‌شد که احادیث در صفحه ۲۶۲ آمده‌اند.

دوم: نکاتی را که نویسنده در صفحه ۲۶۲ با رعایت انصاف در [] آورده بود در این صفحه به طور نقل مستقیم از امام باقر(ع) آورده که خطای بسیار بزرگی است. این‌که «فقط موی بر روی کاسه سر را می‌پوشاند»، تحلیل و برداشت نویسنده از حدیث امام باقر(ع) است و دلیلی ندارد که به طور مستقیم در متن حدیث ایشان آورده شود.

سوم: تحلیل نویسنده در مورد ناتوانی آن روسری برای پوشش گردن و موهای آویزان، تحلیل مستندی نیست وقتی حضرت زهرا(س) به تأیید احادیث صفحه ۲۶۲ تأکید دارند که در برخورد با نامحرم، موی خود را بپوشانند همچنین در حدیث دوم همان صفحه، اندازه مقنعه ایشان تا وسط بازو می‌رسد، چرا نویسنده اصرار دارد که گردن و موهای آویزان ایشان برهنه و مکشوف بوده است؟ حداقل انصاف، و نه بررسی روشمند احادیث، این است که تکرار یک عمل سنت و سیره ایشان به حساب می‌آمد و حکم بر این داده می‌شد که بر پوشش موی سر خود اصرار داشتند نه این‌که گردن و موهای آویزان ایشان برهنه بوده است.

چهارم: نکته ­ای که در ابتدای صفحه ۷۷۵ آمده که «سرانداز ایشان در غیرنماز نمی‌توانست ساعد وی را دربرگیرد»، نکته درستی است. در این‌جا امام باقر(ع) درصدد تشریح اندازه روسری هستند و درمورد پوشش پیراهن و درع ایشان سخن نگفته‌اند. اتفاقاً این روسری آن قدر بزرگ است که تا وسط بازوی زهرا(س) را نیز می­پوشانده است.

پنجم: آوردن دیدگاه امام باقر(ع) درمورد واجب نبودن «پوشش قدم و بخشی از ساق» در ادامه مبحث مربوط به حضرت زهرا(س)، یکی از مصداق­های بارز کژتابی است و خواننده فکر می­کند که ادامه بحث و نتیجه‌گیری نویسنده، دیدگاه امام باقر(ع) درمورد چگونگی حجاب حضرت زهرا(س) است. بنابراین، ضرورت دارد با یک جمله کوتاه و مختصر از قسمت قبلی جدا شده و از سر سطر بعد شروع شود.

ششم: روایت­های ذکرشده از امام باقر(ع) در سطرهای ۴ تا ۶ صفحه ۷۷۵ ارتباطی به واجب نبودن پوشش بخشی از ساق ندارد و مربوط به پریشان کردن موی سر مادر بر روی پشت­بام برای دعا کردن است که حتماً باید دقت شود و روایت­های مرتبط آورده شود.

هفتم: اگرچه نویسنده روایت­های مرتبط با نتیجه­ گیری خود دالّ بر «واجب نبودن دست­کم بخشی از ساق» را از نظر امام باقر(ع) ذکر نکرده، ولی همین قدر که پذیرفته است امام باقر(ع) نظر نویسنده در مورد مجاز بودن «برهنگی زانو به پایین» را نمی ­پذیرند باز جای شکر دارد. ولی معلوم نیست که چرا نویسنده برخلاف نظر امام باقر(ع) و سیره عملی فاطمه زهرا(س) بر نظر خود دالّ بر «مجاز بودن کشف زانو به پایین برای زنان» اصرار دارد. (سطر آخر ص ۷۷۸) و عجیب­ تر آن‌که در صفحه­ های ۷۸۰ تا ۸۵۱ به دنبال اثبات رأی اسکافی در مورد «وجوب فقط پوشش عورتین برای زن و مرد» بر اساس آیات و روایات برآمده است؟!

اگر هدف نویسنده بیان دیدگاه تخیّلی خود در مورد حجاب است، چرا این قدر افراد را معطل کرده­ و از آیات و روایات برای پیشبرد مقاصد خود سوء استفاده کرده است؟ اگر سیره عملی فاطمه(س) و حکم صریح امام باقر(ع) برای نویسنده حجیت و ارزش ندارند، چرا با این واژه ­های احادیث بازی کرده و در نهایت همان حکم قبلی خود را صادر کرده است که: «کشف هفت موضع (وجه، کف، قدم، مو، گردن، ساعد و ساق) حرام نیست و دقت در ستر (تنه، ران و بازو) حجاب شرعی و واجب است»؟ حداقل نویسنده برای حفظ ظاهر می ­توانست همان به قول خود «دست­کم بخشی از ساق را» (ص ۷۷۵) مجاز می­ دانست و نه همه «زانو به پایین را». در متن عربی چنین آمده است: «و علیها قطعه عباء»