به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام حسین بستان، ارایهدهنده نظریه روش استقرایی ـ قیاسی نظریهسازی دینی در علوم اجتماعی عصر روز گذشته ۲۹ تیرماه در کرسی این نظریه در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: بحث پیرامون روش نظریهسازی دینی در علوم اجتماعی بحثی نسبتا بدیع و تقریبا ناشناخته در محیطهای علمی و دانشگاهی است.
وی با بیان اینکه نوآوری وی در این نظریه با هدف پیشبرد ادبیات بحث علم دینی به ویژه در زمینه روششناسی و روش علم دینی به معرفی روش تلفیقی میپردازد که بر استفاده از ظرفیتهای اجتهاد و روشهای علوم اجتماعی در جهت افزایش تعامل میان آنها در مقام نظریهپردازی استوار است و حاصل این نوآوری ارایه روشی شش مرحلهای است.
بستان تصریح کرد: مراحل ششگانه این روش شامل؛ تدوین پرسش و تحقیق، مروری بر ادبیات بحث، جستجو و استخراج گزارههای مرتبط با مسئله تحقیق در متون دینی، گزارهپردازی، ساخت مدل نظری انتزاعی و ساخت مدل تجربی انضمامی است.
این نظریهپرداز بیان کرد: نظریهسازی در علوم اجتماعی نوعا از یکی از سه راهبرد استقرایی، قیاسی و تلفیقی پیروی میکند. در راهبرد استقرایی، حرکت از گزارههای جزیی مشاهدتی آغاز و به گزارههای کلی انتزاعی ختم میشود. در قیاسی، حرکت از گزارههای کلی انتزاعی آغاز به و گزارههای خاصتر میرسد و در تلفیقی حرکتی رفت و برگشتی میان گزارههای جزیی و کلی به نمایش در میاید.
بستان با بیان اینکه پیش فرض این نظریه تفاوت میان سطح تجربی علم و فراتجربی است، و در سطح فرا تجربی از روشهای مختلفی استفاده میشود ادامه داد: اگر تعارضی میان یک گزاره دینی که سند آن در منابع دینی وجود دارد با تجربه پیش آمد در سطحی فراتجربی پذیرفته میشود و با روش دینی و یا عقلی به آن استناد میکنیم یعنی در مقام داوری نیز از عقل و نقل بهره میبریم.
این نظریه پرداز تصریح کرد: براساس شواهد متون دینی دین اسلام را دینی جامع و کامل میدانیم که البته این جامعیت باید تعریف شود و آن این است که همه لوازم و اموری که در سعادت انسان دخیل باشد باید بیان کرده باشد و متون دینی نیز تا حد زیادی منعکس کننده این جامعیت است.
وی افزود: این جامعیت اقتضاء میکند که دین در شاخههای مختلف علوم انسانی که با انسان و سعادت او کار دارد گزارههایی دارد که ما هم باید بر روی همه این گزارهها کار و تحقیق کنیم و نباید تنها بر گزارههای معتبر دینی کار کنیم. هدف نهایی مسیر ما نیز بیان دیدگاه جامع دین در مباحث مختلف علوم اجتماعی و … است.
بستان با بیان اینکه بخش کمی از گزارههای متون دینی گزارههای توصیفی تجربهپذیر هستند تصریح کرد: در مورد گزارههایی که دچار مشکل ضعف سند نیستند باید توجه داشت که مبنای حجیت آن در متون دینی به تعبیر علمای اصول فقه، ظن معتبر است نه قطع و یقین به این ترتیب گزارههای قطعی السند و دارای مضمون توصیفی و تجربهپذیر سهم چندان زیادی در میان گزارههای متون دینی ندارند از این رو پذیرش آن در سطح فراتجربی علم خواهد بود.
وی به دستاوردهای این نظریه اشاره کرد و افزود: بسیاری از مخالفتهایی که در سه دهه اخیر از سوی متخصصان مسلمان علوم اجتماعی با اندیشه علم دینی ابراز شده از ابهامهای روش شناختی این اندیشه ناشی میشود که ما نوآوری خود را در روشی شش مرحلهای بیان کردیم.
وجه ممیزه روش در این نظریه
بستان تصریح کرد: در این روش که وجه ممیزه آن با روشهای دیگر در نظریهسازی دینی در علوم اجتماعی است جنبه ابداعی و نوآوری نظریهپرداز در اولویت است و جنبه تفسیری حداکثر یک مزیت تلقی میشود بدون آن که شرط لازم برای نظریهپردازی به شمار آید ولی در روش دیگر، تفسیر متون دینی اولویت دارد و جنبه ابداعی و نوآوری نظریهپرداز در خدمت آن است اولویت است.
نقد نظریه
در ادامه این کرسی، دکتر ابطحی به عنوان ناقد گفت: برخی اشکالات ناظر به کل نظریه و برخی ناظر به تقریر در نظریه و برخی اشکالات جزیی است. مدلی که نظریهپرداز دنبال کرده به طیف نظریات علی و قانونی منتهی خواهد شد.
وی افزود: در نظریات تفسیری ما به دنبال فهم فهم معنای کنش و کنشگر هستیم و از این طریق نظریه ارایه دهیم حال چگونه بدون مراجعه به کنشگر میتوان نظریه ارایه کرد. بنابراین در حوزه نظریه تفسیری توضیح جدیتری لازم است.
ابطحی بیان کرد: جایگاه اجتهاد از مسایل دیگر در نظریه است که یا باید نام اجتهاد را از متن بحث خارج کنید و یا تعریف دقیق تری از آن ارایه بدهید زیرا این مدل با عرف جامعه از اجتهاد تفاوت دارد.
وی افزود: وقتی خود را محدود به این روش میکنید این پرسش مطرح است که حوزه خاصی از علوم، ممکن است گزاره های قابل توجه نداشته باشد در این صورت در این محدودیت چه کاری انجام میدهید.
ابطحی اظهار کرد: دو دست گزاره یعنی تجربهپذیر و غیرتجربهپذیر داریم و شما گزارههای تجربهناپذیر را در گروه فراتجربی میگذارید و باید توضیح دهید که گزاره ای که علی الاصول تجربه پذیر است چرا به خاطر اینکه تاکنون تجربه نشده در زمره فراتجربی است.
لغزش در معیار دینی بودن
وی افزود: لغزش در بحث معیار دینی بودن در نظریه مطرح است؛ شما اگر نظریه جوادی آملی را پذیرفتید خیلی راحتتر میتوانستید نظریهپردازی کنید زیرا کافی بود علمی بودن گزاره استفاده شود در این صورت گزاره علمی، دینی هم خواهد بود و این تغییر محتوایی جدی در نظریه شما خواهد داد.
تکثر روششناختی سامان نیافته است
همچنین دکتر فتحعلیخانی، از دیگر ناقدان این کرسی گفت: در تقریر ایشان دو بخش مبنای فلسفی و تفسیری در روش رجوع به منابع دینی وجود دارد و معتقد به روش تکثر روششناختی هستند ولی این سؤال مطرح است که آیا تکثر روششناسی را توانستهاند به سامانی معرفتشناختی برسانند که به نظر من نتوانستهاند.
وی افزود: برخی موضوعات تجربی هستند و تجربه باید در اثبات و نفی آن دخالت کند ولی برخی فراتجربی هستند لذا ایشان میخواهد تکثر روش شناحتی را اثبات کنند یعنی مسایل اگر فراتجربی هستند نمیتوان درباره آن داوری تجربی کرد که این در نظریه روشن نیست.
فتحعلیخانی بیان کرد: نام نظریه قبض و بسط علم دینی را میتوان به این نظریه داد شبیه چیزی که در نظریه قبض و بسط شریعت عنوان شده یعنی وقتی علم در موضوعی ورود کرد و ثابت شد دین کنار میرود و دین باید تابع علم شود زیرا تجربه درباره آن داوری میکند. البته در ادبیات فقهی می توانیم به این مسئله تکیه کنیم ولی در ادبیات علمی چنین چیزی ممکن نیست.
وی اظهار کرد: ما به منابع دینی مانند اسطورهها نگاه نمیکنیم زیرا منابع دینی یک منبع معرفتبخش هستند و اگر توانستیم فرضیههایی را از آن استخراج کنیم شانس بیشتری برای رسیدن به واقع داریم و باید به صورت روشمند این مسئله را از متن بگیریم و نباید در اسناد روایات تسامح و تساهل کنیم و رجوع به آن در حد اسطوره است.
رفع ابهام از نظریه
همچنین حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی از استادان حوزه و ناقد این کرسی گفت: در نقد نظریه تاکید ما بیشتر باید بر سر این مسئله باشد که به انسجام درونی و ارتباط میان بخشهای آن، روششناسی و نوآوری در نظریه توجه کنیم.
سبحانی عنوان کرد: هنوز توضیح برخی مولفههای نظریه با ابهام روبروست و باید به نحو روشنتری مطرح شود، ابهامات عبارتی هم وجود دارد که باید اصلاح شود.
وی اظهار کرد: در بحث پیشینه تحقیق بیشتر از این مقداری که بیان شده نیازمند تحقیق و ارایه موضوع است. ویژگی کار شما این است که به یک نقطه مشخص پرداختهاید از این رو نباید باز در تبیین مطالب به کلیات مبحث علم دینی بپردازید بلکه باید تبیین شود که گذشتگان تا کجا وارد علم دینی شدهاند و نوآوری خود را مطرح کنید.
این استاد حوزه تصریح کرد: اینقدر در حوزه گزارههای دینی آزاد و رها عمل کردهایم که این سؤال پیش میآید که چه فرقی میان متن دینی و سایر متون است بنابراین باید با لایهبندی گزارههای دینی از یکطرف و و لایهبندی عناصر نظریه یک قدم بحث را جلوتر ببرید یعنی در حوزه دانشها لایهبندی میان گزارههای اصلی و فرعی ایجاد شود و متدولوژی اجتهادی متناسب با علوم انسانی تدوین شود.
وی افزود: از ابتدا تا انتهای این نظریه واژه دانش تجربی دیده میشود بدون اینکه راههای تجربی در علوم انسانی مطرح شود به همین دلیل تصور میشود که شما دیدگاه پوزیتیویستی را انتخاب کردهاید.
نقطه نظرات داوران
حجتالاسلام آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز به عنوان داور در سخنانی گفت: اینکه گفتند میتوان به روایات ضعیف استناد شود شاید منظور وی بحث کبروی بودن نیست بلکه بحثی صغروی است و همان طور که در فقه، شهرت را جابر سند میدانیم در اینجا نیز نظریهپرداز قایل به این مسئله است.
همچنین حجتالاسلام والمسلمین خسروپناه، دبیر هیئت حمایت از کرسیهای نظریه پردازی به طرح چند سؤال پرداخت و گفت: اول اینکه تفاوت میان اجتهادی که ایشان مطرح کرده با اجتهاد مصطلح چیست؟ سؤال دیگر من این است که چه فرقی میان روش و روششناسی قایل هستید؟ تعریف دقیق شما از فراتجربی چیست و آیا گزارههای دقیق دینی که تجربهپذیر است ولی تجربه هنوز آن را اثبات نکرده فراتجربی است و چه طور میان دیدگاه میانی و حداکثری جمع کردهاید؟.