نمایش رادیویی «مشورت» قصه مردی است که جز رقیبش کسی را برای مشورت پیدا نمی کند.

به گزارش خبرنگار مهر، نمایش رادیویی «مشورت» کاری از هنرمندان رادیو نمایش قصه مردی است که جز رقیبش کسی را در اطراف خود برای مشورت مناسب نمی بیند. رقیب دانا او را از این کار بر حذر می دارد اما مرد برای این منظور دلیل جالبی دارد.

بخشی از دیالوگ های این نمایش را در زیر می خوانید و می‌توانید نمایش را به طور کامل در فایل ضمیمه گوش کنید. همچنین مخاطبان می‌توانند برنامه های رادیو نمایش را روی موج ۱۰۷.۵ بشنوند.

* جناب خواجه! من می دانم شما جز خیر چیزی نخواهید گفت.

- از کجا می دانی که دشمنت خیر تو را می خواهد؟

* چون دشمن من عاقل است و عقل اجازت خطا به او نمی دهد. در برابر دوستان و یارانی که تمامشان تندیس بلاهت هستند جز اشتباه بر زبان و کردار نمی رانند. لکن شور با دشمن عاقل از مشورت با دوست نادان بسیار بهتر است.

- باشد. فی الحال مشورت خود را به سینه ببر و با کسی در میان بگذار که مانند من اهل این بازار نباشد.

* هیچ مردی جز شما بازار را نمی شناسد خواجه! من برای مشورت به کسی محتاجم که کسب را بفهمد و سکه روی سکه نشانده باشد.

- سراغ دیگری برو نفع تو اینجا ضرر است...