توافق احتمالی توکیو و مسکو ضمن منجر شدن به مهار چین و ایجاد ثبات نسبی در منطقه دریای چین، می تواند رویای رسیدن به معاهده صلح میان روسیه و ژاپن پس از ۷۰ سال را عملی سازد.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - وحید پورتجریشی: پیام های ارسالی اخیر نخست وزیر ژاپن و رئیس جمهوری روسیه به یکدیگر و ابراز تمایل هر دو طرف به گسترش و بهبود روابط دوجانبه و همچنین حل مشکلات کهنه فی ما بین، موضوعی است که توجه بسیاری از رسانه های غرب و شرق را معطوف به خود کرده است.

اما شاید مهمترین اظهارات مطرح شده از سوی مقام های روسیه و ژاپن، به سخنان اخیر «شینزو آبه»، نخست وزیر ژاپن مربوط باشد که گفته بود کشورش به دنبال برطرف کردن اختلاف های موجود با روسیه و امضای قرارداد صلح با این کشور است.

سوال اینجاست که مشکل ژاپن و روسیه بر سر چه موضوعی است؟ ماجرای قرارداد صلح چیست و چرا تا به امروز محقق نشده است؟ چرا ژاپن تا این حد به دنبال نزدیک شدن به روسیه است؟  منافع ملی احتمالی دو کشور در چه نقاطی به هم گره خورده است؟ اینها سوالاتی هستند که با شنیدن اخبار حوزه مذکور به ذهن خطور می کنند. در نوشتار حاضر برآن هستیم تا پاسخ های اجمالی و البته احتمالی برای سوالات ذکر شده پیدا کنیم:

جزایر «کوریل»، مشکل اصلی ژاپن و روسیه

مجمع الجزایر کوریل در منطقه ساخالین و دریای اوخوتسک واقع شده است. به لحاظ تقسیمات سیاسی هم بین  جزیره هوکایدو در شمال شرقی ژاپن و جنوب منطقه رویایی و زیبای کامچاتکا در روسیه قرار گرفته اند. این جزایر امروزه با گذشت ۷۰ سال از جنگ جهانی دوم به عنوان تنها مشکل عمده میان روسیه و ژاپن حل نشده باقی ماده و حتی فروپاشی شوروی هم نتوانست دردی از این مشکل دوا کند.

مشکل کوریل، در حقیقت به اختلاف بر سر تقسیمات مرزی ژاپن و روسیه در منطقه ساخالین بر میگردد که مجمع الجزایر کوریل هم بخشی از مشکلات مربوط به این منطقه به حساب می آیند. ساخالین و جزایر موجود در آن، از جمله کوریل، در گذشته و پیش از جنگ جهانی دوم تقریبا بین روسیه و ژاپن تقسیم می شد. همانطور که در نقشه زیر ملاحظه می کنید، روسیه از سال ۱۸۷۵ آغاز به پیشروی در تصاحب بخش بیشتری از این مجمع الجزایر کرد. اما در جریان جنگ جهانی دوم و پیروزی های شوروی در برابر ژاپن در عملیات بزرگ منچوری، ارتش سرخ توانست بخش عمده این جزایر (طبق نقشه – ۱۹۴۵) را به تصرف خود درآورده و به عنوان بخشی از خاک خود اعلام کند.

اما مجمع الجزایر کوریل (جنوبی) از جمله مستثنیاتی بودند که پس از پایان جنگ جهانی دوم هم با وجود تلاش گسترده ژاپنی ها، هیچگاه به این کشور بازگردانده نشد و همچنان در تصاحب روسیه به سر می برند. بیانیه قاهره در سال ۱۹۴۳ برای نخستین بار مالکیت روسیه بر جزایر کوریل جنوبی را به رسمیت شناخت و حتی توافق یالتا (۱۹۴۵) که برای تعیین حدودی مرزی و جرایم جنگی تشکیل شده بود هم حاکمیت روسیه بر بخش اشغالی جزایر کوریل را تایید کرد.

اما زخم جزایر کوریل که همیشه مانند آتش زیر خاکستر عمل کرده، بار دیگر در آوریل سال ۲۰۰۶ در پی کشته شدن یک ماهیگیر ژاپنی توسط نیروهای روسیه سر باز کرد و موجب اعتراض شدید دولت ژاپن شد. هرچند که نیروهای نظامی روسیه، خطا رفتن تیر را علت مورد هدف قرار گرفته شدن ماهیگیر مضروب دانستند اما ژاپن حاضر به کوتاه آمدن نشد و فصل تازه ای در مناسبات میان دو کشور بر سر مالکیت کوریل باز شد. در ادامه همین مساله، «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه روسیه در سپتامبر همان سال اعلام کرد که در جهت رفع مشکلات میان دو کشور تلاش می کند.

در سال ۲۰۱۰، نام جزایر کوریل این بار به عنوان بخشی از خاک ژاپن، سر از کتاب های درسی دانش آموزان ژاپن درآورد. موضوعی که به شدن مورد انتقاد روس ها قرار گرفت.  در همان سال، «دیمیتری مدودوف»، رئیس جمهوری وقت روسیه، به عنوان نخستین رئیس جمهور این کشور از کوریل بازدید کرد و پس از انجام این بازدید دستور تقویت کمی و کیفی نیروهای نظامی مستقر در کوریل را صادر کرد.

با همه این اوصاف، «شینزو آبه»، نخست وزیر ژاپن از تصمیم خود برای از بین بردن مشکلات میان دو کشور سخن گفته است. سخنی که مستلزم حل بحران کوریل به عنوان عامل اصلی عملی نشدن معاهده صلح میان دو کشور به حساب می آید.

نزدیک شدن به روسیه، عاملی برای تضعیف چین

همانطور که می دانیم، روسیه تنها قدرت بزرگ حامی چین به حساب می آید. اما باید توجه داشت که این حمایت کاملا به صورت موردی بوده و هیچگاه نباید جنس رابطه میان این دو کشور را از نوع اتحاد تلقی کرد. روسیه و چین تنها در صورت هم راستایی منافع خود در موضوعات مختلف با یکدیگر همکاری دارند و نه بیش از آن. مطلبی که به نظر می رسد ژاپنی ها و متحد آنها یعنی آمریکا به خوبی از آن مطلع است و در صدد جذب روسیه به سمت خود و فاصله گرفتن این کشور از چین، به عنوان تهدید مشترک برای تمامی کشورهای مورد حمایت آمریکا در منطقه از جمله ژاپن هستند. اما باید دید که منافع مشترک ژاپن و روسیه در برابر چین چه مواردی هستند. در ادامه به این موارد اشاره خواهیم کرد:

ـ همانطور که گفتیم، روسیه هیچگاه متحد چین نبوده و هیچ سندی دال بر اثبات اتحاد میان دو کشور تا به حال به امضا نرسیده است. باید توجه داشت که این نوع همکاری موردی میان دو کشور آن هم بر سر منافع هر یک از آنها، با آن نوع  رابطه که میان آمریکا و کشورهای متحد خود در منطقه آسیا – پیسیفیک  برقرار است، تفاوتی جدی دارد. همانطور که از نامش هم پیداست، نوع رابطه آمریکا با متحدین خود، از نوع اتحاد است. یعنی به خطر افتادن منافع و یا امنیت ژاپن به منزله ایجاد مخاطره برای منافع و امنیت آمریکا است. پس نمی توان از روسیه انتظار داشت که حتما در مسائل مربوط به چین مانند دریای چین دخالت کند. همانگونه که شاهد هستیم، روسیه تا به این لحظه هم دخالتی در مشکلات میان چین و همسایگانش در مورد مساله دریای چین جنوبی نداشته و منافع خود ر در این دریا دنبال می کند.

روسیه رابطه بسیار خوب و نزدیکی با بسیاری از کشورهای حاشیه دریای چین که اکثر آنها هم با پکن بر سر اختلافات ناشی از مسائل مربوط به همین دریای چین جنوبی درگیر هستند، دارد. به طور یقین مسکو هیچ گاه حاضر نخواهد شد تا منافع مهم منطقه ای خود را در دریای چین، به خاطر پکن به خطر بیندازد.  از جمله روابط مهم روسیه و کشورهای این دریا می توان به برگزاری مانور دریایی بزرگ روسیه در آبهای فیلیپین در سال گذشته و لنگر انداختن کشتی های نظامی روسی در ساحل مانیل و یا رابطه بسیار نزدیک این کشور با ویتنام چه پیش از فروپاشی شوروی و حمایت از این کشور در برابر آمریکا در جریان جنگ ویتنام و چه پس از فروپاشی شوروی و تامین تسلیحات و صنایع زیر ساختی این کشور توسط روسیه اشاره کرد.

روسیه مانند چین، منافع مستقیمی در دریای چین ندارد و لزومی هم ندارد که منافع ناشی از همکاری خود در این منطقه را به خاطر چین به خطر انداخته و با ایجاد درگیری فیزیکی با فیلیپین یا ژاپن، وارد جنگ مستقیم با آمریکا شود.

شاید تنها موضع مشترک میان روسیه و غرب بر سر مساله چین، نگرانی هر دوطرف  از توسعه طلبی های بیشتر این کشور و نرخ رشد اقتصادی آن باشد. سیاست های توسعه طلبی مرزی چین، مساله ای است که با توجه به وجود مرزهای مشترک میان روسیه و چین، ممکن است در آینده، گریبان مسکو را هم بگیرد. پس لزومی ندارد که روسیه از حدی بیشتر، در مقابل غرب از چین دفاع کد.

شاید یکی از بزرگترین دلخوری های مسکو از چینی ها، بر سر مساله مربوط به شبه جزیره کریمه در اوکراین باشد. مساله ای که چین با وجود داشتن حق وتو در شورای امنیت، از حمایت روسیه سرباز زد و به تحریم های شورای امنیت علیه روسیه که به خاطر مساله کریمه برای روسیه در نظر گرفته شد، رای منفی نداده و مانع وضع تحریم ها نشد. همین امر منجر به کاهش همکاری های منطقه ای و حمایت مسکو از پکن پس از این رویداد شد.

 کره شمالی و نیاز به حمایت روسیه

یکی از اهدافی که ژاپنی ها در پس بهبود رابطه خود با روسیه به دنبال آن هستند، موضوع فعالیتهای موشکی کره شمالی و توانایی نسبی روسیه در مهار این دشمن سرسخت ژاپن است. ژاپن پس از انجام چهارمین آزمایش موشکی پیونگ یانگ، دست به دامان روسیه شد و برای مهار کره شمالی از مسکو استمداد طلبید.

این احساس نیاز ژاپن به روسیه در پی شلیک موشک بالستیک از سوی پیونگ یانگ به سمت آبهای تحت کنترل ژاپن در آگوست سال جاری میلادی، به احتمال زیاد تشدید هم شده است.

ژاپن، نقطه اتصال آمریکا و روسیه در منطقه شرق آسیا

اگر روسیه بتواند مشکلات خود با ژاپن را حل و یا محدود کرده، به همکاری بیشتر با این کشور روی آورده و البته از همه مهمتر، دو کشور بتوانند معاهده صلح را با یکدیگر امضا کنند، این معاهده می تواند در حقیقت به معنای توافق صلح میان مسکو و واشنگتن در منطقه شرق آسیا تلقی شود. لذا، بر خلاف تعبیر برخی از کارشناسان که معتقدند آمریکا با گرم تر شدن روابط روسیه و ژاپن مخالف است، واشنگتن از نزدیکی رابطه مسکو – توکیو به شدت استقبال خواهد کرد.

بدیهی است که توافق میان توکیو و مسکو به منزله توافق میان مسکو – واشنگتن و همه متحدین دو طرف در منطقه است؛ از ویتنام گرفته تا فیلیپین.  پس به نوعی می توان این تعبیر را داشت که امضای معاهده صلح میان ژاپن و روسیه، در حقیقت، تضمینی خواهد بود برای رسیدن کل منطقه به صلح و ثباتی نسبی و امکان اجرایی شدن دکترین اقتصادی «اوباما»، مبنی بر ایجاد منطقه اقتصادی در شرق آسیا.

نتیجه اینکه؛ که رسیدن مسکو و توکیو به توافق بر سر حل مساله مجمع الجزایر کوریل و در پی آن، امضای معاهده صلح میان دو کشور پس از ۷۰ سال می تواند منجر به ایجاد امنیت و ثبات در منطقه شرق آسیا و دریای چین شود. امنیتی که با کمترین هزینه حاصل شده و به نفع همه کشورهای حوزه دریای چین خواهد بود و از سوی دیگر نیز به مهار توسعه طلبی چین منجر خواهد شد.