تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۰

پسر نوجوان که در دام یکی از اوباش محله‌شان گرفتار شده بود با ارسال یک پیامک توانست پلیس را از ماجرا باخبر کند.

روزنامه جوان نوشت: ماجرا روز یک‌شنبه ششم تیرماه امسال از آنجایی آغاز شد که پسر نوجوانی پیامکی از یکی از دوستانش به نام شهرام دریافت کرد. شهرام در آن پیام نوشته بود از سوی یکی از بچه‌های محل که مرد ۳۳ ساله‌ای به نام شایان و از اوباش محل است با تهدید چاقو ربوده شده است. بعد از آن بود که پسر نوجوان سراسیمه به کلانتری در شرق تهران رفت و اعلام کرد دوست ۱۴ ساله‌اش از سوی مرد شروری ربوده شده و برای نجات او درخواست کمک کرد.  

پسر نوجوان گفت: دقایقی قبل پیامکی از شهرام دریافت کردم. او نوشته بود شایان او را با تهدید چاقو ربوده و به زور به خانه یکی از دوستانش برده است تا مورد آزار قرار دهد. شهرام آدرس خانه را برای من پیامک کرد و از من خواست تا به اداره پلیس بیایم و درخواست کمک کنم‌.

پس از اعلام گزارش ‌بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری راهی محل حادثه که خانه‌ای قدیمی بود، شدند.

مأموران در نخستین گام با دستور قضایی از صاحبخانه خواستند تا در خانه‌اش را برای بازرسی باز کند. پسر جوانی خودش را صاحبخانه معرفی کرد و مدعی شد پدر و مادرش بیرون از خانه هستند و او در خانه تنها است. وی مدعی شد که هیچ فردی در خانه آنها نیست و ادعای شهرام که از سوی یکی از بچه‌های محل ربوده شده، دروغ است یا اینکه اشتباهی آدرس داده است. مأموران در ادامه تمامی اتاق‌های خانه قدیمی را جست‌وجو کردند، اما هیچ ردی از پسر نوجوان و مرد آدم‌ربا نیافتند تا اینکه به اتاقک کوچکی داخل حیاط که در آن از بیرون قفل بود، مشکوک شدند.

 پسر صاحبخانه ابتدا مدعی شد که اتاقک انباری است و پدرش در آن را قفل کرده ‌ اما بررسی مأموران نشان داد که پسر صاحبخانه دروغ می‌گوید و اتاقک حمام خانه است. بنابراین از پسر جوان خواستند برای بازرسی در حمام را باز کند. این بار پسر ادعای تازه‌ای را مطرح کرد و گفت که دختر مورد علاقه‌اش از ترس داخل حمام مخفی شده است. 

پس از تناقض‌گویی‌های پسر جوان مأموران یقین پیدا کردند که پسر ربوده شده داخل حمام است. ‌ در را باز کردند و دیدند مرد شرور داخل حمام خانه چاقویی زیر گلوی پسر نوجوان گذاشته است. مرد شرور با دیدن مأموران برای فرار با چاقو به طرف مأموران حمله کرد. مأموران وی را زمینگیر و دستگیر کردند.

شاکی به مأموران گفت: ساعتی قبل داخل خیابان در حال عبور بودم که شایان به من نزدیک شد و از یکی از بچه‌های محل سؤال کرد. وقتی به او گفتم که خبری از او ندارم ناگهان چاقویی به پهلویم گذاشت و دست مرا گرفت و به زور به داخل این خانه کشاند. او قصد آزار و اذیت مرا داشت که مخفیانه به دوستم پیام دادم که خوشبختانه خیلی زود مأموران رسیدند و مرا نجات دادند.

متهم پس از این با قرار بازداشت موقت راهی زندان شد. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت دو پسر نوجوان دیگر هم به اداره پلیس مراجعه کردند و از مرد شرور به اتهام آدم‌ربایی و آزار و اذیت شکایت کردند. بررسی‌های بعدی نشان داد متهم چندین سابقه کیفری در پرونده‌اش ثبت شده است.

 صبح دیروز متهم برای بازجویی به شعبه هفتم بازپرسی دادسرای جنایی منتقل شد. وی در بازجویی‌ها مقابل سؤالات قاضی مرشدلو سکوت کرد و گاهی هم با تناقض‌گویی اتهام خود را انکار کرد.

گفت‌وگو با متهم

معتادی؟

بله شیشه مصرف می‌کنم.

چه سابقه‌ای داری؟

من سه سابقه درگیری و شرارت دارم.

سابقه آدم‌ربایی نداری؟

نه. من آدم شروری هستم و کارم دعوا و درگیری است. دستم در درگیری ناقص شد. حتی در یکی از درگیری‌ها سرم با قمه یکی از طرف‌های دعوا شکافته شد و به همین دلیل اعصاب ندارم و شیشه مصرف می‌کنم.

چقدر درس خواندی؟

من تحصیلکرده دانشگاه هستم. فوق دیپلم گرافیک دارم و چندین سال هم در این رشته کار کرده‌ام.

پس چه شد که شرور شدی؟

با افرادی دوست شدم که همه‌اش دنبال درگیری بودند و من هم مثل آنها شدم.

تا الان چند پسر نوجوان را ربوده‌ای یا آزار داده‌ای؟

من هیچ آدم‌ربایی‌ای نکرده‌ام.

علاوه بر پسر ۱۴ ساله دو پسر دیگر هم از بچه‌های محل از شما شکایت کرده‌اند که آنها را با تهدید چاقو آدم‌ربایی کرده‌ای، اما آنها موفق به فرار شده‌اند؟

دروغ می‌گویند. من چون فرد شروری هستم و همه از من می‌ترسند، دشمن زیاد دارم و به دروغ از من شکایت کرده‌اند.

مورد آخر که مأموران پلیس هنگام ارتکاب جرم شما را دستگیر کردند، قبول داری؟

[سکوت می‌کند].

درباره آخرین آدم‌ربایی توضیح بده؟

آن روز من داخل خیابان حالم بد شد که از شهرام خواستم دست مرا بگیرد و به خانه یکی از دوستانم ببرد. وقتی به خانه او رسیدیم نمی‌دانم که چه شد مأموران سر رسیدند و مرا دستگیر کردند.

شاکی می‌گوید که شما با چاقو او را تهدید و داخل حمام حبس کردی تا اینکه مأموران می‌رسند، درست است؟

چیزی به یاد ندارم.

ازدواج کردی؟

عاشق یک دختر بودم که ازدواج کرد. الان قصد داشتم با یکی از بستگانم ازدواج کنم که دستگیر شدم.