به گزارش خبرنگار مهر، نشست «بازخوانی کودتای ۲۸ مرداد از منظر دخالت های آمریکا» در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی با سخنرانی موسی حقانی، منوچهر محمدی، یعقوب توکلی و... روز گذشته برگزار شد.
منوچهر محمدی عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به عنوان اولین سخنران این نشست با تاکید بر کلان نگری در تحلیل مسائل مختلف گفت: من بحث خود را در سطح کلان مطرح می کنم چون گاهی وقتی مسائل را خرد می بینیم دچار اعوجاج می شویم و دقیقا نمی توانیم بفهمیم که چه اتفاقی افتاده است. لذا با یک نگاه کلان باید شرایط داخلی و بین المللی کشور را بعد از شهریور ۱۳۲۰ بدانیم.
وی دوره پهلوی را از منظر وابستگی به قدرت های بیگانه به سه دسته تقسیم نمود و گفت: دوره اول سلطه کامل انگلیس است. دوره قاجار دوره نفوذ بود اما در دوره رضا خان سلطه کامل انگلیس بر ایران را شاهد بودیم. چون شوروی خود را از صحنه بیرون برده بود و کودتای ۱۲۹۹ را مقدمه ای برای انقلاب مارکسیستی می دانست. آمریکا هم در زمان ویلسون که وارد جنگ جهانی شده بود خیال داشت انزوا را پیش گیرد. آمریکا در ۲۰ سال بین ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۲۰ چند مرتبه تلاش کرد که منافعی را در ایران تامین کند ولی با برخورد تند انگلیس مواجه شد.
وی ادامه داد: دوره دوم، دوره تزلزل سلطه است که با کودتای ۲۸ مرداد مواجه می شویم. با توجه به جنگ جهانی دوم و حضور متفقین در ایران، هر کدام از این کشور به دنبال منافع خود در ایران بودند لذا این امر موجب تزلزل سلطه شد.
محمدی افزود: دوره سوم هم دوره سلطه مجدد انگلیس و نفوذ آمریکا است. در این مقطع انگلیس قدرت برتر نظامی جهان نبود اما در قدرت دارای عناصر فراماسونری بود و با این سرمایه با آمریکا مشارکت می کرد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در دوره تزلزل سلطه، انگلیس می خواست نفت ایران را در انحصار خود در بیاورد و همچنین ایران را به عنوان سد راه رسیدن به هند حفظ کند. در این بستر اگر از آمریکایی ها هم دعوت به همکاری می کرد می خواست در مقابل نفوذ شوروی منافع خود را حفظ کند.
منوچهر محمدی گفت: شوروی به دنبال دو هدف بود. یکی اینکه به نفت ایران دست پیدا کند لذا بر روی نفت شمال اصرار داشت. در عین حال به دنبال زمینه سازی برای وصیت پتر کبیر یعنی دسترسی به آب های آزاد بود. آمریکا هم به دنبال دو هدف بود. اولاً سهمی از نفت می خواست و از طرف دیگر در مورد مسئله کمربند امنیتی که به دور شوروی باید ترسیم می شد، ایران موقعیتی ژئوپلتیکی داشت.
وی ادامه داد: این سه قدرت دنباله ای هم در کشور داشتند. شوروی حزب توده را بعد از جنگ جهانی در ایران فعال کرد. توده مروج مارکسیست نبود و حتی به دو چیز اقرار داشت یکی مشروعیت سلطنت و دیگری احترام به شعائر مذهبی. لذا عده ای از چپ گرایان مذهبی در آن قرار گرفتند. انگلیس هم در حزب توده نفوذ کرد و سعی در سوار شدن بر این موج داشت.
این استاد دانشگاه افزود: انگلیس هم در ساختار سیاسی کشور از دربار و نخبگان باقی مانده از قاجار از طریق شبکه عظیم فراماسونری نفوذ داشت. نفوذ انگلستان از طریق شرکت سابق نفت انگلیس هم بود که اقدام به جاسوسی و خرید نخبگان کشور می کرد.
وی ادامه داد: یکی دیگر از جریان ها جبهه ملی بود که یکی از اصول آنها مخالفت با انگلیس بود و تمایلات چپ گرایانه و نگاهی سوسیالیستی هم داشتند. گرایش آنها به آمریکا بود و مثل همه ملی گراهای ما از جمله بازرگان و نهضت آزادی خطر انگلیس و شوروی را بیشتر احساس می کردند و به کمک آمریکا امید داشتند. لذا آمریکا برای اینکه انحصار نفت را از انگلیس بگیرد به کمک جبهه ملی آمد. تنها گروهی که مستقل بودند طیف آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام بودند.
منوچهر محمدی گفت: آنچه در ایران اتفاق افتاد را باید در قالب این شرایط ببینیم. اگر نفت ملی شد، گلوله خلیل طهماسبی نفت را ملی کرد. مصدق خیلی اعتقادی به ملی کردن نفت نداشت. مصدق در مقابل رحیمیان که در مجلس چهاردهم موضوع ملی کردن نفت را مطرح کرد مخالفت کرد. متاسفانه نفت ملی هم نفوذ انگلیس را کاهش نداد.
وی ادامه داد: اتفاق دیگری هم که افتاد این بود که در آمریکا جمهوری خواهان پیروز انتخابات شدند. دموکرات ها ریشه ایرلندی داشتند و معتقد بودند باید سیاستی مستقل از انگلیس داشته باشند. لذا هر زمان دموکرات ها بر سر کار آمدند نوعی چالش و تنش در ایران به وجود آمد. در زمانی که جمهوری خواهان بر سر کار بودند اختلافی بین آمریکا و انگلیس وجود نداشت.
این استاد دانشگاه افزود: یکی از اتفاقات مهم آن دوره جریان ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بود. این زمانی بود که در انتخابات آمریکا آیزنهاور به قدرت رسیده بود و سیاست مصدق این بود که بتواند از رقابت و تضادی که بین قدرت ها وجود داشت به عنوان موازنه منفی استفاده کند. ولی زمانی که فهمید این قدرت ها با هم به تفاهم رسیده اند تصمیم گرفت قهرمانانه کنار برود.
وی گفت: مصدق سیاست جدایی دین و روحانیت از سیاست و انحلال پارلمان را دنبال کرد و قدرت های بیگانه تشتتی با سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» در کشور به وجود آوردند.
محمدی در پایان تصریح کرد: قدرت های بزرگ هیچکدام قابل اعتماد نیستند و اگر کشوری بخواهد به این کشورها تکیه کند جز اینکه پس از پایان ماموریت و تاریخ مصرف از بین می روند ثمره ای نمی یابند. اینکه انگلیسی ها اینطور جا انداختند که رضا خان به خاطر تمایل به آلمان کنار گذاشته شد، دروغ است. رضا خان تا آخر مطیع بود ولی وقتی ماموریت و تاریخ مصرف او تمام شد کنار گذاشته شد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه طبیعی است وقتی فضای تحریم و جنگ وجود داشته باشد سیاستمداران فضا را به سمت تثبیت امنیت می برند و اتفاقی که در دوره مصدق افتاد همین بود، گفت: دیدگاه سیاستمداران اگر مادی گرا باشد به همین منتهی می شود ولی اگر دیدگاه آنها الهی باشد راه برای گریز از دشواری ها وجود دارد. ملی گراها اعتقادی به توده های مردم ندارند. وقتی دولتمردی اینگونه فکر کند مجبور است به یک پایگاه خارجی تکیه کند. ولی ما کسانی مثل امیرکبیر را داریم که زیر بار قدرت ها نرفت و خود را حفظ کرد.