خبرگزاری مهر-گروه هنر-محیا رضایی: تولید برنامه برای رسانه ای با قد و قامت تلویزیون ایران که داعیه ارائه خدمات رایگان فرهنگی و هنری به مخاطبان خود را از هر سن و قشری را دارد نمیتواند کار ساده ای باشد. کسانی که در این عرصه تجربه داشته اند از مشکلات آن باخبرند و به خوبی می دانند که اگر برنامه ای بتواند نظر درصد قابل توجهی از مخاطب را به خود جلب کند یعنی تمام خون دل خوردن های شبانه روزی شان به ثمر نشسته و به قول معروف از بیت المال به درستی هزینه شده است.
تلویزیون این روزها با دارا بودن شبکه های متعدد فضای گسترده ای را در انتقال پیام و مفاهیم در اختیار گرفته و یکی از مزیت های این ظرفیت برای یک اثر نمایشی، برنامه ترکیبی، بازیگران و مجریان آنها ایجاد شهرت چندبرابری است تا جایی که گاهی ممکن است آثار و افراد مذکور به سطحی برسند که لباس رسانه ملی را برای خود تنگ ببینند و یا برای ماندن و ادامه دادن شرط و شروط های میلیاردی بگذارند و همین اسباب قهر با سازمان صدا و سیما را فراهم کند. از آن طرف مخاطبِ از همه جا بی خبر فقط می بیند که تلویزیون دیگر برنامه مورد علاقه اش را پخش نمی کند و رسانه ملی هم اگر بخواهد مشابه آن را بسازد می گویند به ورطه تقلید و کپی افتاده است.
در این راستا بعضا دیده میشود که نیروی انسانی تولیدکننده بنا به مختصات غلط و بدون نظارتِ برنامه سازی و به دلیل شکل ارتباط غیرسازمانی افراد با سازمان صدا و سیما، بیش از آنکه برای تلویزیون نعمت و سرمایه باشد تبدیل به دردسر میشود و به نظر می رسد این عوامل دردسرساز بیشتر در آثار نمایشی خودنمایی می کنند. کسانی که با دوری از رسانه ملی امکان حضور در سینما و شبکه نمایش خانگی را از هر زمانی برای خود مهیاتر می بینند اما آثار ترکیبی به جز کوره راه شبکه های اینترنتی هنوز بهتر از تلویزیون جایی برای ارائه ندارند. البته نباید از نظر دور داشت که این مساله تنها یکی از دلایل کمبود تولید آثار نمایشی است و قهر برخی سریال سازان تلویزیون به خاطر قید و بندهایی است که رسانه ملی به آنها هدیه کرده است و اینگونه نیست که ضعف تلویزیون در تولید فیلم و سریال را تنها بتوان به دلیل رفتار نیروی انسانی دانست.
بنا به سیاست های چند سال اخیر صدا و سیما که بیشتر بر مبنای شرایط اقتصادی شکل می گیرد تولید برنامه های ترکیبی نزد مسئولان خوشایندتر جلوه کرده و این برنامه ها اعم از ترکیبی های روتین، مناسبتی، مجری محور، تولیدات استودیویی با حضور مردم و ... مصائب کمتر و هزینه های معقول تری دارد. هرچند که برای کار قابل اعتنا باید هزینه کرد و کاملا مشهود است که برنامه های پرمخاطبی مثل «نود» و آثاری از این جنس که تعدادشان از انگشت های دست تجاوز نمی کند پای هزینه های دکور، اتاق فکر و خط مشی های درست مقاومت کرده و کم نگذاشته اند هر چند که بازهم به پای هزینه تولید آثار نمایشی و دستمزد بازیگران نمی رسند.
زیاد شدن تولید و پخش برنامههای ترکیبی در شبکههای مختلف تلویزیون تا جایی است که شما در ساعات مختلف روز اگر گذارتان به شبکههای رنگارنگ این رسانه بیفتد حتما چندتایی از این نوع برنامهها پیش رویتان قرار میگیرد و از سوی دیگر کم شدن میزان تولید و پخش سریال و تله فیلم باعث شده تا در گفتگوهایی به این موضوع بپردازیم که رسانهای مانند تلویزیون که گستره پخش آن ملی است چگونه باید توازن و تعادلی بین نوع تولیدات خود ایجاد کند.
پیکری کوچک با اهدافی کلان
مریم جلالی مدیر سابق گروه خانواده و فرهنگ شبکه دو سیما که سابقه ای طولانی در مدیریت سازمان صدا و سیما دارد در توضیح قالب برنامه های ترکیبی به خبرنگار مهر میگوید: ما در دهه هفتاد بخش زیادی از برنامه های مجله ای مان عنوان ترکیبی گرفت در صورتی که کار مجله ای به برنامه هایی مثل «سیمای خانواده» یا «صبح بخیر ایران» می گویند که آیتم های مجزا دارند و مثل مجله هر صفحه اش یک بخش مستقل دارد. ماندگارترین اسمی که از این قالب مانده «به خانه برمیگردیم» است که همچنان روی آنتن می رود. نوع دیگری از برنامه های ترکیبی که کنترل آن توسط یک نفر انجام می شود نیز در قالب برنامه های شخصیت محور شناخته می شود. نوع دیگری از برنامه سازی، تولیدات ترکیبی با پیکره واحد است یعنی یک موضوع طراحی می شود و همه آیتم ها پیرو آن حرکت می کند و بیشتر بر اساس گفتگو شکل می گیرد و کسی همه آنها را به هم پیوند می دهد. این برنامه های ترکیبی که از اواخر دهه هفتاد روی آنتن آمدند تا امروز تغییرات زیادی داشتند.
یکی از مزیت های برنامه های ترکیبی بی رقیب بودن آن است. این قالب با داشتن پیکری کوچک و اهدافی به شدت کلان معمولا تبدیل به تولیداتی می شود که علی رغم اعتقاد تهیه کننده مبنی بر ضرورت حضورشان در تلویزیون، مخاطب پسند نیستند و به نظر می رسد کم هزینه بودن آنها شانس حضورشان در رسانه ملی را پررنگ تر کرده است. در برخی ساعات روز، کنترل تلویزیون تان را روی هر شبکه ای نگه دارید می بینید که در یک فضای بسته استودیویی بین دو تا ۴ نفر روبه روی هم نشسته اند و از هر دری سخن می گویند و این اتفاق باعث می شود احساس کنیم تلویزیون بیش از اندازه حرف می زند.
امروز به جای مخاطب باید بگوییم کاربر
قدمت تولید برنامه های ترکیبی تقریبا با تولد تلویزیون همراه است اما ابتدای امر این قالب در ژانرهای اجتماعی و ورزشی به خدمت گرفته می شد تا اینکه رفته رفته و با آغاز دهه هشتاد گونههای مختلف مذهبی، سیاسی و اقتصادی هم از این ظرف برای انتقال پیام هایشان بهره گرفتند. مریم جلالی در این باره می گوید: امروزه دیگر چیزی به نام مخاطب نداریم بلکه در مقابل ما کاربر وجود دارد. حال اگر برای کاربر کاری تعریف کردیم وارد حوزه میدانی ما می شود اگر نه ارتباطی شکل نمی گیرد چون دیگر مخاطبی که پیام به سمتش شلیک می شد وجود ندارد. تبدیل مخاطب به کاربر، چند رسانه ای بودن را ایجاب می کند. کاربر متفکر انتخاب گر است به همین خاطر وقتی شبکه های مختلف را مرور می کند کانال تلویزیون باید یک چیزکی داشته باشد که مخاطب به دیدنش ترغیب شود و از آن رد نشود. حتی رادیو هم اگر برنامه جذاب داشته باشد مخاطب خود را پیدا می کند. در واقع باید مخاطب احساس کنند در برنامه ای که می بیند یا می شنود سهمی دارد.
یکی از دلایلی که می تواند پایین بودن کیفیت و میزان مخاطب پذیری برنامه های ترکیبی تلویزیون را تایید کند بی میل بودن منتقدان به نقد این آثار است. به نظر می رسد این آثار در درجه ای از اهمیت نیستند که منتقدی ترغیب به نقد آنها شود. شاپور عظیمی منتقد در این باره به خبرنگار مهر می گوید: اساسا برنامه های گفتگومحور با روح ایرانی هماهنگی تام ندارد. چه خوب چه به بد، این نوع میزانس مورد پسند ایرانی جماعت نیست که دو نفر بنشینند و با هم حرف بزنند تا من بخواهم از حرف های شان نتیجه بگیرم که اصلا به درد من می خورد یا خیر. در واقع نادیده گرفتن مخاطب در این برنامه ها مسجل است و تمام این تاک شوها اساسا با فرهنگ ایرانی همخوانی ندارند.
برنامههای گفتگومحور با ذائقه مخاطب ایران سازگار نیست
وی با بیان اینکه کارشناسان رسانه این توانایی را ندارند که دست به مخاطب شناسی بزنند، یادآور می شود: آنها در واقع برای مخاطب اهمیتی قائل نیستند. ریزش مخاطب هم به این دلیل است که تلویزیون به شدت واکنش گرا شده و از خود هیچ کنشی نشان نمی دهد. در نقاط دیگرِ دنیا وقتی تلویزیونی تاسیس می شود جنگ اول و آخر شبکه ها بر سر این است که مخاطب کانال عوض نکند چون حیات این ها به تبلیغات و جذب مخاطب بستگی دارد اما در تلویزیون ما این مقوله بی معناست و شما می بینید از این برنامه تا آن برنامه چیزی که در تلویزیون می بینیم تبلیغات است و هدف چیزی نیست جز پرداخت حقوق چندین هزار کارمند.
اینطور نیست که تلویزیون برنامه ترکیبی را جایگزین سریال و فیلم کرده باشد
علیرضا عاصم یوسفی که این روزها به عنوان تهیه کننده برنامه «غیر محرمانه» را در تلویزیون دارد نیز در ادامه این صحبتها به خبرنگار مهر میگوید: اینطور نیست که تلویزیون به خاطر آنتن پر کردن از تولیدات نمایشی دست بکشد و ترکیبی بسازد. این برنامه ها به نسبت کم هزینه نیستند ولی نمی توانیم با کارهای نمایشی مقایسه کنیم. رسانه ملی برنامه های خود را دارد و اگر قرار باشد «یوسف پیامبر» تولید شود با هر هزینه ای که الف ویژه داشته باشد تولید می شود. تلویزیون در این سال ها سریال های خیلی خوبی تولید کرده و آثار نمایشی جای خودشان را دارند و نباید بی انصافی کنیم.
وی که تجربه تهیه کنندگی مجموعه «به همین سادگی» را دارد با اشاره به اینکه برنامه های تلویزیون هدفمند تولید می شود، عنوان می کند: من کم دیدم برنامه ای به خاطر رفع تکلیف و پر کردن آنتن تولید شده باشد چون در طرح و برنامه شبکه ها حضور دارم و می بینم همکارانم در این زمینه دغدغه دارند. شاید گاهی در تولید اتفاقی که در طرح بوده نیفتد اما به این معنی نیست که تلویزیون در این زمینه کوتاهی می کند.
شاپور عظیمی دلیل عمده رواج برنامه های ترکیبی در تلویزیون را نگاه دولتی و کارمندی رسانه می داند. این منتقد بر این باور است که عموما دست اندرکاران شناخت درستی از مخاطب و آنچه تولید می شود ندارند و صرفا می خواهند بیلان بدهند که در دوره مسئولیت ما این میزان کار تولید شده است.
به گفته وی، در دهه های ۶۰ و ۷۰ رسانه این قدرت را داشت که مخاطب جذب کند البته آن زمان نبود فضاهای مجازی و شبکه های متعدد اجتماعی و ماهواره ای هم به این امر کمک می کرد اما امروز که حق انتخاب وجود دارد به طور طبیعی وقتی دو نفر درصدد ارتباط برمی آیند اگر یکی نتواند نظر دیگری را جلب کند طرف دوم ناخودآگاه به سمت دیگری کشیده می شود و تلویزیون درگیر همین قاعده است.
جذب مخاطب یا تبلیغ پیامک و اپلیکیشن؟
در بین توصیفاتی که شبکه های مختلف سیما برای خود تعریف کرده اند به نظر می رسد شبکه ۳ سیما با پخش برنامه های ورزشی و پوشش رویدادهای مهم این رشته جای نسبتا بهتری بین مردم داشته باشد اما شاپور عظیمی با این عقیده موافق نیست و میگوید: حتی برنامههای ورزشی را هم ترجیح میدهیم از شبکههای خودمان نبینیم چرا که در رسانه ما ویژه برنامه هایی که برای پخش مسابقاتی مثل المپیک پخش می شوند اول چند دقیقه درباره مسابقه پیامکی و اپلیکشن های مربوطه حرف می زنند و وسط کار هم یکباره اخبار پخش می کنند و شما هیچ انسجامی در پخش یک ویژه برنامه نمی بینید. از طرفی کارشناسانی که دعوت می شوند درباره همه رشته های ورزشی نظر می دهند و این اصلا حرفه ای نیست و در نهایت فقط بحث شان ترغیب مردم برای ارسال پیامک است.
به طور کل اگرچه برخی از تولیدات ترکیبی سعی کردند در ظواهری چون دکور استودیو، لباس مجری، جاگذاردن آیتم های گرافیکی و گزارش های مردمی تلاش خود را در ارتباط برقرار کردن با مردم به ثمر بنشانند اما در دوره ای که یک شبکه ماهواره ای فارسی زبان بدون داشتن حتی یک مجموعه نمایشی تماشاگران زیادی را به سمت خود جذب کرده است قطعا جذب مخاطب برای رسانه ملی کار راحتی نیست. منتقدان و رسانه ها همیشه سریال های کره ای و ترکی پخش شده از شبکه های فارسی زبان را رقیب تلویزیون دانسته اند در حالیکه تولید برنامه های ترکیبی توسط این شبکه ها نقش تاثیرگذارتری را ایفا کرده است. فاطمه گودرزی بازیگری که بخش قابل توجه شهرت خود را مدیون تلویزیون است در این باره به خبرنگار مهر می گوید: من فکر می کنم تلویزیون و برخی از مدیرانش بیشتر به دنبال تشریفات هستند و فقط برنامه هایی می سازند که بنشینند و با مردم حرف بزنند. مردم بیش از هر چیزی تفریح و سرگرمی می خواهند. مردم دنبال برنامه هایی هستند که در عین آموزنده بودن مفرح باشد و اینها در فیلم و سریال های درام و طنز محقق می شود ولی عملا چنین رویکردی را مشاهده نمی کنیم.
چقدر بازیگران در برنامههای ترکیبی از زندگی شخصیشان بگویند!
این بازیگر با اشاره به اینکه در حال حاضر بیش از اندازه برنامه گفتگومحور در تلویزیون داریم، می افزاید: نمی دانم بودجه این برنامه ها پایین است یا دلیل دیگری دارد که دائم همین یک سبک را می سازند. من در طول سال به برنامه های متعددی دعوت می شوم برای اینکه از زندگی خصوصی ام بگویم. درست است که مردم دوست دارند هنرمندان را در تلویزیون ببینند و از زندگی شان باخبر باشند اما فقط دیدن چهره هنرمند چه دردی از مردم دوا می کند؟ زندگی خصوصی ما بارها در ده ها برنامه گفته شده است. به نظر من حضور هنرمندان در آثار نمایشی علاوه بر اینکه می تواند جنبه سرگرمی داشته باشد نکته هایی از زندگی را هم می آموزد. این برنامه های گفتگومحوری که دائم بازیگر دعوت می کنند تا از زندگی خصوصی شان بگویند مثل مجله های زردی می ماند که محتوایی ندارند. اگر قرار است هنرمند در تلویزیون دیده شود بهتر است یک کار نمایشی باشد نه گفتگویی.
بی پولی بهانه است
همانطور که اشاره شد در تحلیل منتقدان تلویزیون و گفتگو با مدیران رسانه ملی بارها و بارها بی پولی دلیل اصلی تولیدات کم هزینه و دوری از سریال های نمایشی با بن مایه قوی عنوان شده است اما این بازیگر خیلی با این صحبت ها موافق نیست و معتقد است: به نظر من تلویزیون خیلی هم پول دارد. از قِبَل این همه تبلیغ و درآمدهایی که دارد یا برنامه هایی که اسپانسرهای بسیار قوی می آورند نمی تواند بی پول باشد.
از سوی دیگر مریم جلالی درباره استفاده بیش از حد از قالب ترکیبی و تنگ تر شدن فضای کار نمایشی معتقد است: به طور کل قالب ترکیبی را خوب شناختیم اما به هدف خیلی توجهی نداریم. یادمان باشد قالب برنامه ترکیبی یک ابزار است که باید در خدمت هدف باشد. یک دوره ای برنامه های ترکیبی فقط اجتماعی بودند بعدا برنامه های مذهبی هم از این قالب بهره گرفتند و حتی الان به جایی رسیدیم که برنامه های سیاسی ترکیبی را روی آنتن می بینیم. با اینکه مخاطب تنوع طلب دوست ندارد قالب ثابت بببیند ولی چون فرم گرایی در تلویزیون اتفاق افتاد باعث شد از محتوا فاصله بگیریم و بیشتر به رنگ و لعاب برنامه ها توجه کنیم در صورتی که معتقدم اگر محتوای تازه ای برای گفتن وجود داشته باشد ما با یک قالب خیلی ساده هم می توانیم آن را منتقل کنیم.
مدیر سابق گروه خانواده و فرهنگ شبکه دو همچنین عنوان می کند: باید حواس مان باشد وقتی از برنامه ترکیبی حرف می زنیم به یک ظرف اشاره می کنیم نه مظروف. این ابزاری است که می تواند در خدمت هر محتوا و هدفی باشد. آنچه که باید در رسانه ما مدیریت شود مدیریت توزیع و بسامد برنامه هاست. مثلا ناگهان تعدد برنامه های گفتگومحور بالا می رود مثل این روزها که حضور تماشاگر در برنامه های متعدد بالا رفته بدون اینکه کسی از اینها بپرسد هدف از حضور مردم در برنامه چیست. اگر در خدمت هدف باشد جای تحسین دارد اما غیر از این فقط عادت ساختاری محسوب می شود.
برنامههای ترکیبی که این شب ها روی آنتن می روند و مردم با نام شان آشنا هستند و ممکن است دست کم ۵ قسمت آن را دیده باشند از انگشتان یک دست تجاوز نمی کند. شاپور عظیمی در این زمینه معتقد است: الگوبرداری های بی حساب و کتاب از برنامه هایی که در چارچوب های دیگری ساخته شدند و در جوامع دیگر جواب داده اند معلوم نیست بتواند در کشور ما هم نتیجه درست بدهند. بارها در همین برنامه ها دیدیم به خاطر رفتارهای نادرستی که گاهی اتفاق می افتد اعتراضاتی از سوی مردم مطرح می شود چون فرهنگ برخورد برنامه های تلویزیونی با مخاطبان مطابق با عرف جامعه ما نیست و گاهی از خط قرمزهایی عبور می کنند که باعث جنجال هایی می شود. کم نبوده نمونه هایی از سخیف ترین شوخی های کلامی و تصویری که گاهی کار را به جایی می رسانند که برخی شخصیت ها از این شوخی ها آزرده خاطر می شوند. در این میان گاهی تلویزیون می خواهد حتی به قیمت شکست حرمت ها ما را بخنداند.
وی بر این باور است که در حال حاضر تلویزیون به دنبال چند آدم امتحان پس داده رفته تا آنتن را به نوعی پر کنند. عظیمی در پایان این بحث عنوان میکند: برخی برنامه ها با استراتژی گرفتن اشک و برخی با خنداندن، دنبال جذب مخاطب هستند. این درباره برنامه هایی است که شناخته شده اند و جز اینها سایر تولیدات تلویزیون را اصلا نمی شناسم. من قبل از اینکه منتقد باشم مخاطبم و معتقدم برنامه ای که ساخته می شود اول باید جلب توجه کند تا با در نظر گرفتن وجوه مختلف به نقد آن پرداخت. اگر جلب نکند ما هم اصلا نگاه نمی کنیم که بخواهیم درباره اش ارزیابی داشته باشیم.