شانزدهمین جشنواره بین المللی نمایش عروسکی تهران – مبارک روز گذشته رسما کار خود را آغاز کرد؛ در حالیکه برای نخستین بار یک افتتاحیه شاهد حضور ناظرانی بود که خود برگزار کنندگان آن بودند.

به گزارش خبرنگار مهر، برای افتتاحیه شانزدهمین جشنواره بین المللی تئاتر عروسکی تهران – مبارک از روزها قبل تبلیغ شده بود که بچه ها با عروسک هایشان برای حضور در «شادپیمایی» عروسک ها و افتتاح جشنواره عروسکی حاضر شوند اما شاید خود دست اندرکاران برگزاری این جشنواره هم حدس نمی زدند با حضور چنین پرشور و پر شمار کودکان و عروسک ها و والدینشان رو به رو شوند. حتی در بین جمعیت می شد بزرگ ترهایی را دید که با عروسک هایشان به افتتاحیه آمده بودند گویی کودکی آنها قرار بود در مسیر تالار وحدت تا تئاتر شهر همراه با عروسک های غول پیکر و عروسک های کوچک حرکت کند. اگر حتی بزرگتری در میان جمعیت بود که عروسکی همراه نداشت مدام مورد این پرسش قرار می گرفت که: پس عروسکت کو!

حتی وقتی موسیقی سریال تلویزیونی «خونه مادربزرگه» که کودکان دهه ۵۰ و ۶ با آن نوستالژی دارند در فضا پیچید، این بزرگترها بودند که همراه با آن خواندند: خونه مادربزرگه هزار تا قصه داره...خونه مادر بزرگه شادی و غصه داره....

دیروز عصر کودکان شیرخوار با پستانک در دهان، کودکان خوابیده در کالسکه، کودکانی که صورتشان را گریم کرده بودند، کودکانی که تاج های کاغذی ای که از طرف عوامل اجرایی جشنواره در اختیارشان گذاشته شده و... دیده می شدند. 

مرضیه برومند، دبیر جشنواره که جلوی کاروان شادی حرکت می کرد عروسک «حمید جبلی» را در دست داشت در حالیکه هر کس به او نزدیک می شد عروسک های شهر موش ها را اطرافش به حرکت در می آورد.

کودکان میان دنیایی از واقعیت و خیال عروسک ها در رفت و آمد بودند. بادکنک ها و پرچم های کوچک جشنواره در دستان کودکان می چرخید و با آمدن هر عروسک بزرگی به صحنه موجی از شگفتی و شادی در میان کودکان دیده می شد.

بسیاری از پدرها کودکانشان را بالای سر گذاشته بودند تا آنها راحت تر بتوانند اتفاقات را ببینند. بازار سلفی گرفتن داغ بود. در این میان عروسک های کوچکتر کمتر دیده می شدند اما به نظر نمی رسید هیچ عروسکی از حضور در این گردهمایی ناراحت باشد.

کودکان اصرار داشتند والدینشان آنها را به عروسک ها نزدیک کنند اما این خیلی کار ساده ای هم نبود.

عروسک ها که به محوطه تئاتر شهر رسیدند بسیاری خود را زودتر به آنجا رسانده بودند تا در جایی مرتفع تر جا پیدا کنند. «هلی شات» ها در بالای محوطه بیرونی تئاتر شهر پرواز می کردند تا تصویر دقیق تری از جمعیت داشته باشند.

عروسک هایی با عروسک گردانهایشان در میان جمعیت می گشتند تا با کودکان ارتباط برقرار کنند اما در میان آن همه عروسکی که بچه ها با خود آورده بودند نمی شد تشخیص داد کدام عروسک، عروسک گردان دارد. هر طرف سر می چرخاندی عروسکی از شهر موش ها یا عروسک «جناب خان» را می شد دید اما تعداد عروسک های خانگی بیشتر بود و اگر قرار بود شمار کودکان و عروسک ها را با هم شمرد، جمعیت حاضر را باید دو تا سه برابر آنچه در تصاویر مشاهده می شود تخمین زد. (به هر حال این یک جشنواره عروسکی است و عروسک ها در آن جان دارند.)

با وجود گرمای هوا در آن میان کمتر بچه ای مشاهده می شد که گریه کند یا بهانه ای بگیرد. برای آنها هر طرف که سر می چرخاندند بهانه ای برای شور و شادی بود. حتی حضور این تعداد کودک برای خود کودکان جذاب بود. برای همین بود که در آن شلوغی می شد این جمله ها را از کودکان شنید: « مامان در مهد ما اینقدر بچه نیست»، « خوب شد دو تا عروسک آوردیم»، « بابا بلندم کن دیگه»، «بیا بریم با اون غول عکس بگیریم» و....

وقتی دبیر جشنواره، آن را رسما افتتاح کرد هم کسی دوست نداشت محوطه را ترک کند. آن طرف تر در فضاهایی که برای بخش آموزشی طراحی شده بود عده ای از کودکان روی صندلی های کوچک و دور میزها نشسته بودند به نقاشی و والدین بالای سرشان نظاره گر آنها بودند.

این تنها افتتاحیه ای بود که ناظران آن (کودکان) برگزار کنندگان آن بودند.