خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: آزادی در زندگی اجتماعی، باید بر اساس سلامتی جامعه معنا شود و آزادی شخصی نباید آزادی دیگران را سلب کند و اگر کسی از اراده و آزادی خود سوء استفاده کرد، باید مهار شود و امر به معروف و نهی از منکر بخاطر همین است.
امام جواد (ع) در حدیثی می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق الهی است، هر که آن ها را یاری و اجراء کند مورد نصرت و رحمت خدا قرار می گیرد و هر که آن ها را ترک و رها گرداند مورد خذلان و عِقاب قرار می گیرد».[۱]
امر به معروف و نهی از منکر از جمله فرائضی هستند که حسابشان با بقیه واجبات فرق می کند. به عنوان مثال نماز و روزه شخصی هستند و انجام آنها ضرری به منافع دیگران نمی زند و لذا کسی با انجام آنها مخالفت نمی کند.
اما اگر بخواهی در جامعه ای امر به معروف کنی و یا از منکری جلوگیری کنی و مانع انجام گناهی شوی، با برخورد زبانی و حتی فیزیکی مواجه میشوی که انجام این دو واجب فراموش شده را سخت تر می کند. و خیلی از افراد هم برای اینکه خود را در این سختی کار قرار ندهند، اصلا به سراغ امر به معروف و نهی از منکر نمی روند و با آنکه معصیت را مشاهده می کنند ولی به راحتی از کنار گناه و گنهکار عبور می کنند و خم به ابر هم نمی آورند.
لذا با ترک دو واجب از واجبات الهی که بقیه فرائض بوسیله آنها اقامه می شود، کار انسان به جایی می رسد که طبق فرمایش امام جواد (ع) مورد عقاب خداوند قرار گرفته و خدای متعال نظر لطف و رحمت خود را از تارک این دو فریضه بر می دارد.
بی جهت نیست که هر کس بخواهد اوامر الهی در روی زمین اجراء شود، خداوند او را مورد نصرت خود قرار می دهد، چون معامله با خدا سراسر سود است و ضرری در آن نیست. یعنی کسی که به دنبال جلب رضایت الهی باشد قطعا مورد عنایات خداوندی قرار می گیرد.
امر به معروف غیر از اینکه یک واجب شرعی است، یک ضرورت عقلی هم می باشد. کدام عاقل است که سکوت در مقابل خطر و انحراف را پسندیده و آن را محکوم نکند؟
کدام عقل است که راهنمایی، دلسوزی، تشویق به کار خیر و جلوگیری از مفاسد را لازم نداند؟
از آنجا که دین اسلام مطابق با عقل و فطرت است لذا قرآن اولین وظیفه پیامبران را همین مساله دانسته و فرموده: «لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ [نحل/۳۶] ما در هر امتی رسولی فرستادیم که خدای یکتا را بپرستید، و از طاغوت اجتناب کنید».
طبق آیه شریفه مهمترین وظیفه رسولان الهی دو چیز بود: یکی امر به یکتاپرستی که بزرگترین معروف هاست «اَنِ اعْبُدُوااللَّه». و دوم نهی از اطاعت طاغوت ها که بزرگ ترین منکرهاست «اِجْتَنِبُوا الطَّاغوتَ».
و اهمیت این دو واجب الهی تا جایی است که قرآن کریم مسلمانان را بهترین امت معرفی می کند، البته در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر کنند: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ [آل عمران/۱۱۰] شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار ناپسند باز می دارید».
در این میان افراد راحت طلب و ترسو و سود جو برای اینکه شانه از بار خالی کنند به دنبال توجیهاتی واهی هستد از جمله اینکه «عیسی به دین خود، موسی به دین خود» و به دلیل اینکه: «من و گناهکار را در یک قبر نمی گذارند»، در برابر باطل ساکت می مانند. در حالیکه در زمان حضرت عیسی نباید به دین حضرت موسی بود و درست است که شما و گناهکار را در یک قبر نمی گذارند، ولی در یک جامعه جرم قابل سرایت است و همه مسئول اعمال اجتماعی یکدیگر هستند. یک کار خلاف از یک فرد، در کل جامعه اثر دارد. برای مثال، یک نفر سیگاری هوای همه محیط را آلوده می کند. یک دروغ نیز همه ارتباطات را به هم می ریزد، یک نگاهِ بد، سرچشمه عیاشی و زنا و فرزند حرام زاده می شود که آن حرام زاده هر روز صدها فتنه و فساد می کند، و یک گناه گاهی زمینه ساز انواع گناهان دیگر می شود.
شرابخواری گناهی است که انسان را مست می کند و در مستی هزاران حادثه پیش می آید. بنابراین نباید گفت هر که به دین خود؛ بله هرکه به دین خود، ولی نباید فضای جامعه را آلوده کرد، چون این آلودگی دامن همه را می گیرد.
در روایات آمده است: «گناه در جامعه مثل سوراخ کردن کشتی در دریاست».[۲] اگر مسافری محل خود را سوراخ کند، همین که آب وارد کشتی شد، همه را غرق خواهد کرد.
لذا باید توجه داشته باشیم این تفکر که گناه کسی در سرنوشت دیگران اثر ندارد، صحیح نیست. رسول خدا (ص) فرمود : «گناه مخفیانه تنها به گناهکار ضربه می زند؛ ولی اگر از گناه علنی نهی نشود، به همه مردم ضربه خواهد زد».[۳]
پس وقتی آسیب به همه خواهد رسید، جلوگیری نیز باید همه جانبه باشد و همه نسبت به گناه و گناه کار احساس مسئولیت کنند و متوجه باشند که با ترک امر به معروف و نهی از منکر، مورد عقاب و خذلان الهی قرار می گیرند.
- - - - - - - - - -
پی نوشت:
[۱]. خصال صدوق، ص ۴۲، ح ۳۲.
[۲]. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی. ج۳ ، ص ۳۷ و ۳۸ ، ذیل آیه ۱۰۴ سوره ال عمران.
[۳]. بحارالانوار، مجلسی. ج۹۷، ص ۷۸.