خبرگزاری مهر- گروه سیاست، علی بمان اقبالی زارچ: سطح روابط ایران با کشورهای مختلف از منظر سیاست خارجی و با توجه به بیان مقام معظم رهبری مبنی بر دیپلماسی متوازن با نقاط مختلف جهان، همواره با حساسیت بالا مورد تحلیل و ارزیابی کارشناسان داخلی و خارجی قرار داشته و دارد، در این میان ارتباط با کشورهای اروپایی هم اهمیت خاص خود را دارد و از این روی اقبالی زارچ کارشناس ارشد مسایل اروپا در یادداشتی اختصاصی به مهر، به بررسی روابط ایران و اروپا از دوره های گذشته تا به امروز پرداخته است.
متن کامل یادداشت به شرح زیر است:
مناسبات تاریخی و سیاسی میان ایران و اروپا از سابقه و دیرینه بسیار زیادی برخوردار است به طوری که نشانه زیادی از آثار و نتایج تعاملات تاریخی ایران و اروپا در سرتاسر قاره اروپا و جغرافیای کشورمان وجود دارد. اسناد رسمی و مکتوب تماس رسمی بین ایران و اروپا به قرون وسطی بر می گردد. در همین دوران یعنی از قرن ۱۵ میلادی همواره هیات های اروپایی با دربار صفویه در ایران ارتباط داشتند، به گونه ای که این ارتباطات موجب شد زبان، فرهنگ و حتی صنایع دستی ایرانی در میان طبقه سرمایه دار جایگاهی ویژه پیدا کند.
اتحادیه اروپایی با بیش از نیم میلیارد نفر جمعیت و داشتن یک پنجم تجارت جهانی با تنوع تهدید ها از جمله آوارگان، فرایند تجزیه طلبی با حمایت و پشتیبانی روسیه، افراط گرایی اسلامی و نظام چند قطبی در کنار عدم انگیزه کشورهای مهم بویژه انگلیس و فرانسه در ایفای نقش شایسته در کمک به اقتصادهای بحران زده ای چون یونان و غیره مواجه است.
واقعیت این است که با وجود سپری شدن بیش از بیست و پنج سال از سقوط دیکتاتوری کمونیسم و ساختارهای تمرکزگرا، ارائه تعریف واقعی و تشریح تصویر وضعیت موجود در کشورهای این منطقه بسیار سخت و دشوار است و مجموعه تلاش ها برای برقراری ساختارهای دمکراتیک مبتنی بر پلورالیسم سیاسی و جامعه مدنی همراه با اقتصاد بازار به نتیجه ملموس و پایدار با ثبات مطمئنه نرسیده و در حوزه اقتصادی نیز سرمایه های این کشورها در اختیار عده ای معدود قرارگرفته است.
به عنوان مثال در اکراین بحران زده بیش از ۷۰ درصد سرمایه جاری کشور در اختیار رقمی کمتر از ۸۰ نفر است وضعیتی که مشابه آن در اکثر کشورهای اردوگاه کمونیسم سابق حتی روسیه کم و بیش نیز شاهد آن هستیم، البته موضوع توزیع سرمایه در اتحادیه اروپا نیز بارها موجب نگرانی اساتید و مسئولین سازمان های مردم نهاد شده است.
چرا که میزان متوسط درآمد سرانه در کشورهای اتحادیه تا بیش از ۱۰ برابر اختلاف دارد از طرفی کشورهایی نظیر لوگزامبورگ و سوئیس بالای ۴۵هزار یورو متوسط درآمد سرانه در برابر رقم ۶ هزار یورو بلغارستان دارند و اما در بخش جامعه مدنی و دمکراسی نیز شرایط بهتری در این کشورها وجود ندارد. اخیرا خانم «ویکتوریا اولاند» معاون وزیر خارجه و بایدن معاون رییس جمهور امریکا پس از دیدار از چند کشور منطقه، با لحن هشدار گونه با رهبران این کشورها صحبت کرده و گفتند دولتمردان نباید با اتکا به ماده ۵ منشور پیمان آتلانتیک شمالی شب ها را راحت بخوابند باید تلاش برای ثبات دمکراسی، جامعه مدنی، اقتصاد بازار و مبارزه با فساد در همه عرصه ها بیش از پیش افزایش یابد.
همچنین در ساختارهای اتحادیه اروپا از وضعیت دشوار سازمان های مردم نهاد در مجارستان انتقاد شده است، اوضاع اقتصادی اروپا بویژه کشورهای بحران خیز نظیر یونان، پرتغال و اسپانیا سخت و شکننده است و تلاش های صورت پذیرفته نتیجه شایانی نداشته است البته از وخامت و تهدید فروپاشی اتحادیه جلوگیری نموده است. در بعد اقتصادی اتحادیه در حوزه های مالی و انرژی مشکلات زیادی دارد
ایران و اروپا زمینه ها و اشتراکات زیادی برای همکاری دارند که یکی از مهمترین آنها حوزه انرژی و مواد اولیه است. زوج توفلر در کتاب جنگ و ضد جنگ می نویسد: گرچه در تئوری های نظامی تغییرات اساسی و مهمی ایجاد شده و شناخت و اطلاعات بیشترین اهمیت را بخود گرفته است؛ ولی در عرصه اقتصاد بویژه اقتصاد اروپا منابع زیر زمینی همچنان حرف اساسی را می زند و اگر اروپا امروزه ۵۰% مواد اولیه و انرژی مورد نیاز را وارد می کند این رقم در ۲۰۲۰ به حدود ۷۰% خواهد رسید.
در این بخش به بررسی مناسبات تاریخی و سیاسی میان ایران و اروپا از منظر ادواری می پردازیم و اگر چه تعاملات دو جانبه از سابقه و دیرینه بسیار زیادی برخوردار می باشد ولی مقاطع برجسته ای وجود دارد که برای ارزیابی روابط و ارائه یک جمع بندی باید باختصار به آن پرداخت. در خصوص تماس های اولیه اقوام ایرانی با ملل اروپایی تحقیقات گسترده ای از سوی محققین و مستشرقین اروپایی و غرب شناسان ایرانی انجام شده است دکتر «ویورل باجاکو» شرق شناس رومانیایی در این باره می نویسد:
"واسیله پروان ضمن بحث در باره مهاجرت اقوام ایرانی به طرف اروپا بر این عقیده است که مهاجرت و یورش اقوام آریایی به طرف مغرب زمین در حدود سال ۱۶۰۰ قبل از میلاد مسیح شروع شده و این جابجایی ایرانیان که در قالب مهاجرت عظیم صورت پذیرفت تا سال ۸۰۰ قبل از میلاد تا شمال دریای سیاه ادامه داشت. "
در ایران نیز مرحوم دکتر باستانی پاریزی در مکتوبات خود به بررسی روابط با اروپا پرداخته و می نویسد:
"کاش می توانستیم بفهمیم گذر داریوش از دانوب در یخبندان زمستان بوده و یا در گرمای تابستان با قایق بر دانوب پل ساخته است؛ گذر از دانوب شاهکار لشکرکشی او محسوب می شود و اگر چه اطلاعات دقیقی در خصوص لشکر کشی داریوش به اروپا وجود ندارد ولی استشهاد عامه و برخی مستندات گواه آن است که داریوش در اروپا جنگ و خونریزی براه نیانداخته و در اذهان افکار عمومی از این رویداد به تلخی و مرارت یاد نشده است و بیشتر از آن به عنوان نقطه عطف تعامل و روابط دو طرف با نگاه مثبت یاد شده است. "
مرحله بعدی روابط به دوره پس از حمله اعراب به ایران، فروپاشی امپراطوری ساسانی و از بین رفتن استقلال ایران به مدت ۸۵۰ سال بر می گردد. در این دوره از قرن هفتم میلادی تا قرون وسطی از طرفی ایران فاقد استقلال کامل، وحدت ملی و تمامیت ارضی بوده و در تمام این مدت ایران با کشورهای خارجی رابطه سیاسی و بازرگانی اختصاصی و آزاد نداشت و از طرف دیگر اروپا نیز پس از سقوط امپراطوری رم دوران تاریک قرون وسطی و ملوکالطوایفی را تجربه مینمود. بعد از روی کار آمدن سلسله صفویه روابط سیاسی و بازرگانی ایران با دول خارجی به صورت منظم پدیدار گشت.
در دوره ۱۵۰۲ تا ۱۸۰۰ میلادی روابط ایران با کشورهای اروپایی براساس احترام متقابل و بیشتر بهمنظور مبادلات تجاری بود و به رغم رقابت این کشورها با یکدیگر، هیچکدام سعی در اعمال نفوذ و رخنه سیاسی در ایران نکردند. با ظهور و ثبوت صفویه مقطع جدید و بسیار مهمی در تعاملات ایران و اروپا شروع شد و شاه عباس صفوی تلاش گسترده ای را برای ارتباط با اروپا بویژه انگلیس بکار برد و با فرمان ابریشم زمینه را برای فعالیت بازرگانان انگلیسی فراهم کرد البته هدف اصلی شاه عباس بهره گیری از انگلیس برای مبارزه با سلطه پرتغالی ها در خلیج فارس بود، هدفی که با اتحاد با انگلیسی ها به آن دست یافت، به هر حال دوره صفویه مرحله موفقی در عرصه دیپلماسی ایران و اروپا محسوب می شود.
پس از انقراض صفویه در دو دوره افشاریه و زندیه تعاملات ایران و اروپا از ویژگی خاصی برخوردار نبوده و اگر چه کریم خان زند برای نوعی روابط پویا با اروپا و بویژه انگلیس تلاش نمود ولی چون با نیات غیر صادقانه آنها مواجه شد بر ادامه این تلاش ها تمرکز نکرد و صرفا در اواخر زندیه بود که انگلیسی ها نفوذ و حضور نظامی خود در خلیج فارس و هند شرقی را بشدت توسعه دادند و از این تاریخ سیاست انگلیس حفظ استقلال و حمایت از دولت مرکزی ایران زیر نفوذ و نظارت خود برای ممانعت از رخنه سایر قدرتهای اروپایی مانند فرانسه و روسیه بوده است.
ای کاش ایران دوره ننگ و تلخ سلاطین جاهل و جاه طلب قاجار را به خود ندیده بود؛ بطوریکه دوران قاجاریه در مجموع بدترین و تاریکترین دوران در عرصه روابط خارجی ایران محسوب میشود. در این دوران نه تنها شاهد پیگیری سیاستهای استعماری و توسعهطلبانه از سوی انگلیس در منطقه و کشورمان بودهایم، بلکه نفوذ و رخنه عوامل انگلیسی در دستگاه هیأت حاکمه ایران نیز به شکل بیسابقهای به چشم میخورد.
در این دوره قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای به دلیل ضعف مفرط سردمداران حاکم و عدم شناخت ایشان از اوضاع و احوال منطقهای و جهانی و فشار انگلیس بر ایران امضا شد و در همین دوره انگلیسیها هرات و بلوچستان را از ایران جدا نموده و حریم امنیتی جدیدی برای هندوستان ساختند و در این راستا به تحریک و اغوای افغانها علیه ایران پرداختند. واگذاری حق مسلم ایران به انگلیس با امضای قرارداد والی فارس با فرمانده ناوگان انگلیس در خلیج فارس (۱۸۱۹م.) و تأکید بر حفظ امنیت خلیج فارس توسط قوای انگلیسی از جمله رخدادهای مهم در این دوره محسوب میگردد.
پس از قاجاریه ایران دوران گذری بنام مشروطیت را تجربه نمود که دول خارجی بویژه اروپایی ها همراه با روسیه حداکثر سوء استفاده را در روابط خود با کشورمان نمودند. در این دوره نگرانی انگلیس از اتحاد آلمان و روسیه و نزدیکتر شدن روسیه به آلمان باعث شد تا بسیاری از اقدامات روسیه در ایران بدون واکنش خاصی از سوی انگلیس مواجه شود. در این دوره که به صلح مسلح مشهور است سیاست انگلیس در ایران عبارت بود از حمایت از رجال و سیاستمداران ایرانی طرفدار خود، تعیین حکام و فرمانداران دستنشانده و مطیع برای ایالات جنوبی و حمایت از صنایع نوبنیاد نفت جنوب که پس از شروع بهرهبرداری به تدریج اهمیت کسب کرده بود.
پس از جنگ اول جهانی و سقوط حکومت روسیه تزاری، انگلستان فاتح اصلی جنگ جهانی و مقتدرترین امپراطوری دنیا بهشمار میرفت و نیروهای آن سراسر ایران، خاورمیانه و قفقاز و ترکستان را تحت تصرف داشتند. البته ظهور کمونیسم بسیاری از نقشههای جاهطلبانه دولت انگلیس را به کلی بر هم زد.
پس از فروپاشی عثمانی اروپا مرحله جدیدی از توسعه را با شکل گیری دول جدید در قرن بیستم آغاز نمود و ایران نیز پس از دوران گذر مشروطیت وارد دوره پهلوی گردید و با همت و نقش پیچیده انگلیسی ها رضاخان روی کار آمد، اساس سیاست انگلیس در این دوره کمک به ایجاد دولتی مقتدر در ایران برای ایجاد سد نفوذ در مقابل کمونیسم بود؛ لذا بعد از روی کار آمدن پهلوی، انگلیس اولین کشوری بود که دولت جدید را به شرط حفظ پیمانها و تعهدات بین دو کشور به رسمیت شناخت. با انجام تحولات منجر به جنگ دوم جهانی و پیروزیهای متناوب قوای آلمان و رضاخان بیش از پیش به آلمان ها نزدیک شد که نهایتاً با حمله متفقین و اشغال ایران در ۱۹۴۱ مقدمات خلع و تبعید وی فراهم شد.
تحولات روابط دو طرف در دوره محمدرضا پهلوی باید با توجه به بروز متغیرهای جدید در عرصه بینالمللی و داخلی مورد تحلیل قرار گیرد. از یکسو در این دوران شاهد ظهور و ورود جدی آمریکا در محاسبات سیاسی در منطقه و نظام بینالمللی میباشیم و از سویی دیگر پیروزی جنبشهای مردمی با هدف استعمارزدایی در آسیا بعد از جنگ دوم جهانی که منجر به استقلال هند، پاکستان و برمه شد موجبات فروپاشی امپراتوری مستعمراتی انگلستان صدمه دیده از جنگ در این منطقه از دنیا را فراهم آورد.
از مهمترین رخدادهای تاریخی در روابط دو کشور در این دوره را میتوان نهضت ملیشدن صنعت نفت و تصویب قانون آن و بعد از آن انتصاب مصدق به نخست وزیری در اثر فشار افکار عمومی و آگاهان به اوضاع سیاسی دانست.
روابط ایران و اروپا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد تنگناهای منحصربهفردی بوده که دلیل عمده آن عدم پذیرش واقعیات جدید بعد از انقلاب توسط اروپایی ها و دشمنی با نظام جمهوری اسلامی بوده است. از مهمترین موضوعات این دوره میتوان به برنامههای دول اروپایی در تبعیت از امریکا در اعمال مقررات محدود کننده بر علیه کشورمان تحت لوای موضوعات چالشی حقوق بشر، تروریسم، بحران های متنوع خاورمیانه ای بویژه موضوع فلسطین و حمایت از عراق در جریان جنگ عراق علیه ایران اشاره کرد.
اروپایی ها در جنگ تحمیلی همه گونه کمکی را حتی نسیه به صدام نمودند؛ المان ها به عراق در تولید بمب شیمایی کمک نمودند؛ فرانسوی ها مدرنترین موشک ها و هواپیماهای جنگی به بغداد گسیل داشتند و کشورهای کمونیستی سابق هم میلیاردها دلار سلاح سبک و سنگین و تجهیزات لجستیک به صدام جنایتکار دادند بطوریکه با فروپاشی کمونیسم اعلام شد.
کشورهای این منطقه بیش از ۱۲ میلیارد دلار از عراق طلب فروش سلاح نسیه دارند این در حالی بود که همین کشورها علیرغم مبادله میلیاردی کالا به کشورمان برای فروش نقدی سلاح های متوسط و مهمات سبک به ایران هزار و یک شرط داشتند. موضوع بعدی بسیار مهم در تعاملات ایران و اروپا ماجرای سلمان رشدی است که ابعاد منفی این موضوع همچنان در افکار عمومی ایران و جهان اسلام پایدار است شکی نیست که در این موضوع نیز انگلیسی ها بیشترین نقش را داشتند.
در دوره پس از جنگ تحمیلی نیز روابط ایران و اروپا بیشتر تحت تاثیر عوامل بیرونی و ثانویه بوده است و اگر چه دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی حداکثر تلاش را برای گسترش همه جانبه روابط با اروپا بکار بردند ولی رشته هایش با یک ترور مشکوک در آلمان و قضیه مشهور میکونوس به پنبه تبدیل شد؛ طرفین سفرای خود را فراخوانده و پس از رایزنی های مکرر در دوره دولت خاتمی گفتگوی تمدن ها روابط به سمت عادی شدن برگشت ولی این مرحله نیز از قوام و ثبات قابل توجهی برخوردار نبود و با روی کارآمدن دولت احمدی نژاد و طرح موضوعات مهم ایران هسته ای و هولوکاست، مجدد اروپایی ها به روابط با ایران اخم کرده و تعاملات اروپا با ایران بدلیل تحریم های ظالمانه شورای امنیت و فشارهای همه جانبه امریکا بر دول اروپایی بویژه صاحبان سرمایه و صنایع به حداقل ممکن دوره پسا انقلاب اسلامی کاهش یافت.
پیروزی مرد مذاکرات هسته ای روحانی بارقه امید جدیدی را برای گسترش روابط ایران و اروپا به ارمغان آورد و دولتش پس از قریب ۲۰ ماه مذاکره سخت و نفس گیر بین تیم هسته ای ایران به ریاست ظریف با نمایندگان ۱+۵ برجام را برای ملت ایران و جامعه جهانی به عنوان دستاورد تاریخی که توانست از یک جنگ و بحران ویرانگر جلوگیری نماید ارائه کرد. البته موضوعات انتقادی نظیر حقوق بشر، تروریسم، تحولات عراق و سوریه و موضوع فلسطین همچنان بر روابط سایه افکنده و اروپایی ها در مرحله جدید گشایش در تعاملات با ایران قصد فاصله گرفتن از رویکرد گذشته خود نداشته و نگاهشان به روابط با تهران بر دو مولفه کلیدی و بسیار مهم بازار مصرف ایران و دسترسی آسان به یک بازار حداقل سیصد میلیونی از طریق ایران و خارج شدن از انحصار روسیه در تامین انرژی نفت و گاز متمرکز است.
بررسی نوع تعاملات با کشورمان طی مقاطع مختلف تاریخی مؤید وجود چهار نماگر بنیادین و تأثیرگذار در روابط دو طرف میباشد. ابتدا نگاه عریان و منفعتطلبانهای است که دول اروپایی در تعامل با ایران دنبال مینمایند، به شکلی که برای طرف ایرانی حساسیت برانگیز بوده و حکایت از نوعی تضاد منافع بین دو طرف دارد. نماگر بعدی وجود نوعی بدبینی شدید و سوءظن قوی در میان بخش عمدهای از انقلابیون؛ تودهها و نخبگان ایرانی نسبت به اهداف و دسیسههای دول اروپایی که ریشه در پیشینه تاریخی و بویژه عملکرد انگلیس داشته و مانع درک واقعی شرایط و فضای روابط در زمان حال است.
نماگر مهم دیگر مربوط به برخورد تبعیض آمیز اروپا با جامعه مدنی در کشورهای منطقه خاورمیانه است بطوریکه اروپاییان چشم خود را بر انواع نقض حقوق بشر و حمایت از تروریسم در کشورهای خلیج فارس و به طور خاص رژیم آل سعود بسته اند و در مورد ایران رفتار کاتولیک تر از پاپ داشته اند و مولفه پایانی به اعتماد نسنجیده سیاستمداران کشورمان در نحوه مواجه با اروپاییان بدون توجه به تجربیات گذشته و ارزش های حاکم بر روابط طرفین بر می گردد.
به نظر میرسد توفیق طرف ایرانی در مدیریت روابط در دوره جدید از طریق اتخاذ سیاستی مؤثر؛ واقعبینانه و احتیاط آمیز با پرهیز از بزرگ نمایی ها و عدم بهره گیری از موضوعات روابط خارجی در رقابت های سیاسی داخلی و قربانی نکردن منافع ملی امکانپذیر باشد که براساس آن امکان بهرهبرداری از نقاط آسیبپذیر توسط طرف اروپایی به حداقل برسد. از مؤلفههای دیپلماسی جدید، پویا، زندهبودن و اثرپذیری منطقی از تاریخ روابط دو طرف در عین پرهیز از رویکردهای افراطی در این خصوص میباشد.
توجه به لزوم تنشزدایی در حوزه منطقهای و مبارزه با داعش با هدف برقراری صلح و آرامش در سوریه و عراق می تواند از محورهای مهم همکاری ایران اروپا در صورت وجود اراده جدی و بی طرفانه در طرف مقابل باشد. در عین حال که سه مبحث صادرات انرژی و بویژه فراورده های نفتی و گازی، بهره گیری گسترده تر و موثر از ظرفیت های تکنولوژیک اروپا در صنایع برای نوسازی صنایع کشورمان و صادرات چند کالای انحصاری ایران یعنی فرش و پسته می تواند نقش مهمی در شکوفایی داخلی و خصوصا افزایش میزان اشتغال ایفا کند.