خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه-حمید فاضل قانع: بشر به عنوان موجودی اجتماعی گزینشگر، همواره در کنش و رفتار خود از الگوهایی تبعیت میکند. این الگوها در واقع، بخشی از هنجارهایی است که هر انسانی در طول زندگی خود و در فرآیند جامعهپذیری، آنها را پذیرفته، در وجود خود نهادینه ساخته و عمل بر اساس آن را ترجیح میدهد. این مجموعه رفتارهای قاعدهمند و هنجاری میتواند یک سبک را پدید آورد که امروزه اصطلاح سبک زندگی بر آن اطلاق میشود. پس سبک زندگی، موضوع تازهای برای جامعه انسانی به شمار نمیرود و هر گروهی از انسانها در هر جامعه و فرهنگی بر اساس اقتضائاتی که از خردهفرهنگها بر میخیزد الگوهای رفتاری خاصی را انتخاب میکنند و به آن تمایل دارند.
سبک زندگی و شاخصهای آن مانند الگوی مصرف و شیوه تغذیه، پوشاک و نوع مسکن، شیوه گذران اوقات فراغت، الگوهای مربوط به شیوه تمرکز بر علاقمندیها، آداب معاشرت و چشماندازهای اخلاقی، الگوهای زندگی خانوادگی، و بهداشت و سلامت، همگی ریشه در فرهنگ دارد؛ اما فرهنگ عمومی در جامعهای مثل ایران، خود برآمده از بینش دینی و برگرفته از آموزههای اسلامی است. آموزههای دینی از راه ارتقا و بهبود اندوختههای مادی و معنوی جامعه ایرانی، به آنها جهت میدهد و از این راه، بر سلیقه رفتاری و ذائقه ترجیحی اعضای این جامعه اثر میگذارد. پس میتوان گفت که دین، فرهنگ عمومی جامعه را شکل میدهد؛ و فرهنگ نیز به نوبه خود، نظام معنایی خاصی را برای زندگی فردی و اجتماعی تعریف میکند که سرچشمه و خاستگاه مجموعه در هم تنیدهای از الگوهای خاص برای زندگی است و یک کل منسجم و متمایز را در قالب سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی پدید میآورد.
جامعه ای که اعضای آن از هویت دینی بهره مند باشند و آغاز و فرجام جهان، و نقش و رابطه انسان در این میان را با نگاه توحیدی بنگرند، به صورت طبیعی به ارزش ها و هنجارهایی گرایش پیدا می کنند که در این چارچوب فکری و معرفتی بگنجد. پس یک جامعه دین مدار بهصورت کاملاً خودخواسته، الگوهایی را برای زندگی و رفتار خود برمیگزیند که او را در مسیر سعادت جاودان قرار دهد؛ زیرا به ترکیب انسان از دو بعد جسمانی و روحانی باور دارد و رفاه و آسایش و آرامشی که در پرتو آبادانی زمین به دست میآورد برای چنین انسانی، نقش رهتوشهای را دارد که باید او را به سعادت ابدی و اخروی برساند.
اعضای چنین جامعه ای که خود را مخلوق پروردگار می دانند، در تعامل با طبیعت، که آن نیز مخلوق پروردگار است، رابطه ای خصمانه و سلطه گرانه نخواهند داشت؛ بلکه می کوشند تا به آبادانی و سازندگی این جهان بپردازند و نیروهای طبیعت را در راه هدف والا و انسانی خود مهار کنند، و سمت و سوی متفاوتی را نسبت به رویکرد حاکم بر مکاتب مادیگرا در پیش بگیرند. بدین ترتیب، حتی اگر برخی از مظاهر تمدنی مانند توجه به رفاه و آسایش اجتماعی در ظاهر یکسان باشد، عقبه معرفتی آن کاملاً متفاوت خواهد بود.
در مباحث سبک زندگی، با وجود گستردگی فراوان، معمولا بر دو موضوع الگوی مصرف و گذران اوقات فراغت تمرکز بیشتری صورت میگیرد، زیرا این دو، برجستگی بیشتری در نشان دادن فرهنگ و هویت افراد یک جامعه دارند. الگوی مصرف تنها ارضای نیازهای زیستی نیست، بلکه متضمن نشانه ها، نمادها، ایده ها و ارزش ها بوده و معمولا افراد، از طریق به نمایش گذاشتن کالاهای خریداری شده، برای ایجاد و حفظ هویت دلخواه خویش تلاش می کنند. در آموزههای اسلامی که بر حفظ اعتدال تأکید شده است، از مسلمانان میخواهد که نه دنیاخواهی آنان سبب غفلتشان از آخرت شود و نه توجه به آخرت، آنان را از دنیا باز دارد.
بر این اساس، اسلام از یکسو راه مصرف را برای انسانها باز میگذارد تا دنیایشان سامان یابد و از سوی دیگر، کاملاً مراقب است که مسئله مصرف از جاده اعتدال خارج نشود. البته اسلام به عنوان یک دین جهانی، هرگز الگوی خاصی را توصیه نمیکند زیرا الگوهای رفتاری، موضوعاتی کاملا فرهنگی و عرفی به شمار میروند؛ اما در ﻧﻈﺎم اﻗﺘﺼﺎدی اﺳﻼم، ﻣﺴﻠﻤﺎنان ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺷﺪه اﻧﺪ ﻛﻪ اﻧﮕﻴﺰة ﻣﺼﺮف ﺧﻮد را ﺑﺮای آنچه ﺧﻠﻖ ﺷﺪه اﻧﺪ، اﺻﻼح نموده، و آن را وﺳﻴﻠﻪ ﻛﻤﺎل ﺧﻮد ﻗﺮار دﻫﻨﺪ.
شیوه گذران اوقات فراغت نیز از مسائلی است که با دگرگونی نظام اجتماعی در دوران گسترش صنعت و سازمان یافتگی اشتغال، از اهمیت بیشتری برخوردار گردیده است. الگوهای گذران اوقات فراغت، بخشی از مکانیزم تمایز اجتماعی و بازنمایی هویت فردی و اجتماعی به شمار می رود، و افرادی که در نوع نگاه به زندگی از یک خاستگاه مشترک فرهنگی برخوردار هستند، شیوه ها و الگوهای معین و مشترکی را نیز برای گذران اوقات فراغت خود بر می گزینند. پس اجتماعی که گرایش و سلیقه آن، در چارچوب آموزه های دینی تعریف شده باشد، نوع الگوهایی که برای گذران اوقات فراغت بر می گزیند نیز به گونه ای خواهد بود که از این چارچوب خارج نشود.
در فرهنگ اسلامی، برای انسان به عنوان موجودی مسئولیت پذیر که باید در چارچوب نظام معنایی توحیدی برای لحظه لحظه نعمت عمر خود پاسخگو باشد، هیچ زمانی که فارغ از حرکت در مسیر تکاملی او باشد وجود ندارد. به عبارت دیگر در آموزه های اسلامی، فراغت از بطالت و بیهودگی فاصله بسیاری دارد، تا جایی که قرآن کریم یکی از ویژگیهای مؤمنان را رویگردانی ایشان از لغو و بیهودگی دانسته است. در این چارچوب، استراحت، آرامش، تفریح و تنوع نیز اموری مطلوب و پسندیده است اما همین امور نیز نباید بیهدف و بدون برنامه باشد.
نکته آخر آن که سبک زندگی، جلوه تمایز یافتگی و فردیت انسان است، و الگوهای گرد آمده در یک سبک، کاملا متأثر از خرده فرهنگها میباشد. بر این اساس، سبک زندگی دینی لزوماً منحصر در یک نظام الگویی و رفتاری خاص نیست؛ بلکه می توان در محدوده یک چارچوب برآمده از اصول اسلامی، سبک های متعددی را پذیرفت. سیره عملی پیامبر گرامی اسلام و اهلبیت (ع) در مواجهه با اصحاب خود نیز نشان میدهد که ایشان، اختلاف سبک را میپذیرفتند.
این اختلاف و تفاوت، در سبک زندگی اصحاب آنان به خوبی دیده میشود. تفاوتهای موجود در سبک زندگی و الگوهای رفتاری سلمان و ابوذر، که پیامبر میان ایشان عقد برادری بسته بود، نمونه خوبی است. ما به هیچ وجه در سیره پیامبر اسلام(ص) نمیبینیم که به سلمان توصیه کرده باشد تا مانند ابوذر زندگی کند؛ و از آن طرف روایت شده است که اگر ابوذر از قلب سلمان آگاه میشد، بیشک، او را نفی میکرد. پس می پذیریم که ارزشها و نگرشهای همسان، لزوماً به سبک زندگی یکسان نمیانجامد؛ و البته برخورداری از سبک زندگی یکسان هم لزوماً بهمعنای بهرهمندی از باورها و ارزشهای همسان نیست. اما با توجه به ویژگی انتخابگری که در سبک زندگی وجود دارد، می توان هر مجموعه منسجمی از الگوهای رفتاری برآمده از آموزه های دینی را که در چارچوب کلیات معین شده از طرف دین قرار داشته باشد، یک سبک زندگی دینی به شمار آورد.