مجله مهر: جنگ جهانی اول، ایران و قحطی بزرگ. نامهایی که بهصورت معناداری کنار هم نشستهاند تا از یک بحران بزرگ خبر بدهند. ماجرا به یک قرن پیش برمیگردد. به زمانی که جهان برای اولین بار جنگ جهانی را به چشم خود دید. جنگی که بیشترین آسیب آن را کشورهایی دیدند که کمترین سهم را در آن داشتند و حتی اعلام بیطرفی کرده بودند. ایران یکی از آن کشورهاست که باوجود اعلام بیطرفی، بزرگترین قربانی این جنگ عظیم بود. ابعاد این جنایت بهقدری وسیع است که از ایران ۲۰ میلیونی آن زمان حدوداً ۹ میلیون نفر قتلعام میشوند. به بهانه فیلم «یتیمخانه ایران» که این روزها در حال اکران است و این ماجرا را به تصویر کشیده، به بررسی ابعاد این بحران بزرگ میپردازیم. شما هم اگر هنوز فیلم را ندیدهاید، بهتر است قبل از تماشای آن، این گزارش را بخوانید.
شاهان بیکفایت و درهای باز به روی دشمنان
بااینکه سند چندانی درباره این اتفاق در دست نیست و بیشتر اسناد آن را انگلیسیها از بین بردهاند، به نظر میرسد بزرگترین منبع، کتاب «قحطی بزرگ» از «دکتر محمدقلی مجد» باشد. همهچیز از جنگ جهانی اول شروع میشود؛ وقتی با کشته شدن ولیعهد اتریش در سال ۱۹۱۴ جرقه جنگ جهانی اول زده شد. به دنبال این اتفاق جنگ جهانی اول درگرفت و دو قطب کشورهای متفق و کشورهای متحد شکل گرفتند. روسیه، فرانسه و انگلیس، کشورهای متفق و اتریش و آلمان، کشورهای متحد را شکل دادند. عثمانی، ژاپن و ایتالیا هم بعداً عضو متفقین شدند و درنتیجه خاورمیانه هم درگیر اولین جنگ جهانی شد.
ایران در این زمان اوضاع آشفتهای داشت و فقط چند روزی از تاجگذاری احمدشاه، آخرین شاه قاجار گذشته بود. در همان روزهای اولیه جنگ مستوفیالممالک نخستوزیر ایران اعلام بیطرفی کرد؛ بااینحال این موضع هم باعث نشد ایران از گزند این جنگ در امان بماند.
ورود نیروهای روس و انگلیس به خاک ایران
نیروهای انگلیسی از ترس اینکه نیروهای آلمانی و عثمانی با دربار ایران متحد شوند، پیشدستی و نیروهای خود را از طریق جنوب وارد کشور کرده و حتی بوشهر و آبادان را هم اشغال میکنند. از طرف شمال هم نیروهای روس وارد کشور میشوند. با انقلاب اکتبر در سال ۱۹۱۷ در روسیه، این کشور نیروهای خود را از ایران خارج کرد و انگلیسها درصدد پر کردن جای آنها برآمد و به همین ترتیب ایران به اشغال انگلیس درآمد.
قحطی و گرانی بیداد میکرد!
این دوران مصادف با یک قحطی بزرگ در ایران میشود. نیروهای انگلیسی تمام منابع و مواد غذایی را خریداری کرده و احتکار میکنند؛ همچنین ارتش انگلیس از واردات مواد غذایی از دیگر کشورها به داخل ممانعت میکند. رعایت نکردن بهداشت سربازان انگلیسی مزید بر علت میشود و موجب شیوع بیماریهایی مثل وبا میشود. همه اینها را کنار گرانی ناگهانی گندم و جو به عنوان قوت غالب مردم بگذارید تا ابعاد واقعی این بحران را بهتر تصور کنید.
بیتفاوتی شاه در برابر این قحطی
باوجود تمام این مصیبتها به نظر میرسد دولت مرکزی باید به فکر بیفتد و برای نجات مردم از گرسنگی کاری بکند؛ اما جالب است بدانید احمدشاه خود از بزرگترین احتکار کنندگان غلات بوده و بههیچعنوان حاضر به توزیع رایگان غلات انبارشده خود نشده و به قول خودش جز به قیمت روز حاضر به فروش این مواد غذایی نبوده است!
قحطی؛ گرسنگی؛ وبا
قحطی گسترده در ایران باعث میشود مردم روزبهروز گرسنهتر شوند و از طرفی هم توانایی خرید گندم و جو نداشته باشند. در کتابها و به گفته شاهدان عینی مردم از فرط گرسنگی دیگر شکل انسانهای معمولی نبودند. چشمان گود افتاده و بدنهایی که از فرط لاغری، استخوانهای آن را هم میتوان شمرد. مردم از شدت گرسنگی هر چیزی از علف گرفته تا موش و کلاغ و گربه میخوردند و خیابانهای ایران پر از پشتههای اجساد چروکیده مردمی میشود که در اثر گرسنگی و بیماری جان باختهاند. مردم گاه از شدت این کمبود غذا به مردارخواری رو میآورند!
نصف جمعیت ایران قربانی میشوند
مقایسه جمعیت ایران بین سالهای ۱۹۱۴ و ۱۹۱۹ نشان میدهد که حدود ده میلیون نفر طی این سالها به علت قحطی و بیماری جان خود را از دست دادهاند؛ برخلاف ادعای برخی نویسندگان قبل از جنگ جهانی اول، که جمعیت ایران را فقط ده میلیون نفر اعلام کردهاند. ادعایی که برخی از نشریات انگلیسی هم در دهههای ۶۰ تا ۷۰ تکرار کردهاند؛ اما درواقع جمعیت واقعی ایران دستکم نزدیک به ۲۰ میلیون نفر بوده است. به دلیل همین اسناد، وحشتناکترین فاجعه تاریخ ایران متعلق به قحطی سالهای ۱۹۱۹-۱۹۱۷ است؛ فاجعهای که ابعاد آن حتی از حمله مغول هم گستردهتر است!
نسلکشی ابزاری برای سلطه استعمار
نسلکشی گسترده در ایران باعث میشود تا سالها طول بکشد که ایران دوباره سرپا شود و حدود ۴۰ سال به درازا بکشد تا ایران به جمعیت ۱۹۱۴ خود بازگردد. یعنی در سرشماری سال ۱۹۵۶ بود که جمعیت ایران به بیش از ۲۰ میلیون نفر رسید. نسلکشی یکی از ابزارهای انگلیس برای سلطه بر دیگر کشورها و یکی از روشهای استعمار اوست؛ برای همین مجد نویسنده کتاب قحطی بزرگ از این فاجعه و خباثت انگلیس یک نتیجه میگیرد: « براثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی بهشدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست بهسادگی حکومت دستنشانده خود را در قالب کودتای ۱۲۹۹ بر ایران تحمیل کند. هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسلکشی بهعنوان وسیلهای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.»