به گزارش خبرگزاری مهر، ماهنامه آبان خردنامه همشهری منتشر شد.
این مجله در صد و شصت و چهارمین شماره خود به ۶ پرونده با عنوانهای «الهیات عاشورا؛ اسلام سیاسی از کجا سر بر آورده است؟»، «طبیب کیست؟؛ مناقشه جامعهشناسان و فیلسوفان درباره مرجعیت پرسشهای اجتماعی»، «عفونت پنهان؛ آیا وقت آن نرسیده است که سیاستگذاران به آسیبهای اجتماعی توجه کنند»، «ترجمه تفکر نیست؛ آسیبشناسی وضعیت ترجمه در روند تولید علم»، «توسعهی سوء تفاهم در فهم توسعه، جستاری در مفهومشناسی توسعه» و «مکتب تحول در برابر دپارتمان تقلید، جریانشناسی تاریخی مناقشه احیاگری با روشنفکری در ایران» پرداخته است.
در توضیح موضوع پرونده «الهیات عاشورا؛ اسلام سیاسی از کجا سر بر آورده است؟» میتوان گفت که ما در جهان جدید شاهد تلاشهایی برای ارائه پاسخهای فلسفی به برخی پرسشهای اساسی در زیست انسان هستیم. این تلاشها را میتوان ناشی از نزدیک شدن مباحث فلسفی به نظرگاههای انسانشناختی و ترکیب شدن با این رویکرد دانست. در این شرایط همانگونه که فلسفه برای پاسخ به پرسشهای وجودی تلاش میکند الهیات نیز میکوشد در دایره مفاهیم خود به برخی از این پرسشها پاسخ دهد و برای مثال جایگاه زندگی و مرگ، خیر و شر، رنج و امید و مواردی از این دست را تبیین کند. با توجه به اینکه واقعهی عاشورا با وجود اهمیتش در فرهنگ شیعی، کمتر از منظر الهیاتی مورد توجه قرار گرفته است حاصلی که میتوان برای بررسی این واقعه از این زاویه قائل بود پرداخت منظومهای از مفاهیم برآمده از زیست انسان در نسبت با این رویداد است به نحوی که الگویی از الهیات ترسیم کند.
به عبارت دیگر در این رویکرد اهتمام بر این خواهد بود که الهیات قابل استفاده از این رویداد و دلالتهای خداشناسانهی آن بازشناخته شود. همچنین با چنین کاوشی میتوان ظرفیتهای خاص این واقعه و لمحات رخ نموده در آن را برای توصیف جایگاه انسان، دین، اجتماع، سیاست و... از منظری الوهی به کار گرفت و مرزهای اثرگذاری این واقعه را با تکیه بر نظم مفهومی فراهم شده از ادبیات باورمندان تاریخی آن فراتر برد. به منظور امکانسنجی نگاه به عاشورا از این منظر و مشق چنین رویکردی گفتوگوهایی با دکتر عماد افروغ، دکتر سیدرضی موسوی گیلانی و دکتر سیدجواد میری داشتیم که در هرکدام از این گفتوگوها سعی کردیم از طریقی به این موضوع نزدیک شویم.
آنچه در پرونده «طبیب کیست؟؛ مناقشه جامعهشناسان و فیلسوفان درباره مرجعیت پرسشهای اجتماعی»مورد توجه قرار گرفته مناقشه فیلسوفان و جامعهشناسان در مواجهه با پرسشهای بنیادین جامعه است. در این پرونده، دکتر پورحسن با صراحت بیش از پیش به انتقاد از جامعهشناسی پوزیتیویستی میپردازد همچنین دکتر رجبی دوانی نداشتن پاسخهای طبیبانه از سوی فیلسوفان را مورد نقد و دقت قرار داده است. دکتر جمشیدیها به عنوان جامعهشناس از دادوستد فلسفه و جامعهشناسی سخن به میان آورده و دکتر نصری حامد پدیده از بین رفتن مرزهای علوم و بینارشتهای شدن مسائل را علت مناقشه فیلسوفان و جامعهشناسان دانسته است.
در دوران ما جامعه شناسی، روان شناسی، علوم تربیتی، حقوق و... هر یک به نوبه واز نگاه خود تلاش داشته اند تا سهمی در پیش بینی، مدیریت و کاهش آسیب های اجتماعی داشته باشند. با همه این تلاشها اما، روند رشد آسیب های اجتماعی و همچنین بروز آسیب های اجتماعی نو پدید و مدرن روز به روز در حال افزایش است. علل گوناگونی را باید در عدم توفیق علوم مدرن و نیز دولت ها به عنوان متولیان اصلی مدیریت آسیب های اجتماعی بر شمرد. با این حال به نظر می رسد آنچه که در این میان مغفول مانده و یا آنگونه که باید بدان توجه نشده است عدم توجه به ابعاد هستی شناختی و انسان شناختی رویکردهای داعیه دار توصیف و حل مسائل اجتماعی هستند. رویکردهایی که هر یک جایگاه و تعریف خاص خود از انسان، جامعه و حتی خود «آسیب اجتماعی» ارائه می کنند و به تبع تجویزهایی متفاوت عرضه می کنند. در پرونده «عفونت پنهان؛ آیا وقت آن نرسیده است که سیاستگذاران به آسیبهای اجتماعی توجه کنند» ضمن نگاهی اجمالی بر چیستی آسیب های اجتماعی، نگاه رویکردهای مدرن و اسلامی را به این مقوله بررسی کرده و ضمن مروری بر موضوعات حول این مساله، به عنوان مصداقی عینی نسبت پارادایم حاکم بر برنامه های توسعه در جمهوری اسلامی را با آسیب های اجتماعی پیگیری کرده است.
امروزه مردم اکثر کشورهای جهان به واسطه تکنولوژی اطلاعات و انقلابهای بیدارکنندهای مانند انقلاب اسلامی ایران در تلاش هستند وضعیت بهتری را برای خود و آیندگان رقم بزنند. انقلاب اسلامی ایران که میتواند تمدن نوین اسلامی را احیا کند و طلیعهای بر تارک جهان خسته و رنجور لیبرالیسم و سرمایهداری و سوسیالیسم بتابد سردمدار ملتهای آزادهای است که به یاری خدا میتوانند راه جدیدی را پیش روی جهانیان بگشایند. در این میان رهبر معظم انقلاب اسلامی با تدبیر حکیمانهی خود توسعهی غربی را نقد و الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت را مطرح کردند. پرونده «توسعه سوء تفاهم در فهم توسعه، جستاری در مفهومشناسی توسعه» تاکیدی است بر رویکرد رهبر معظم انقلاب.
ترجمه را میتوان تلاشی برای فهم آنچه دیگران میاندیشند توصیف کرد. از این منظر و از آن جهت که همه ما در طول زندگی بخشی از توش و توانمان را مصروف درک باورها، افکار و حتی افعال دیگران و بازگفت آن برای خود میکنیم مترجمانی همیشگی هستیم. کارکرد ترجمه در سطح کلانتر و عموما مرادشده از این لفظ نیز از کنش ذهنیای که همهی ما انجام میدهیم دور نیست. عمدهترین تفاوت این شکل از ترجمه با ترجمههای هرروزهی جاری در زندگی افراد، وساطت آن در میان اقوام و جوامع گوناگون و عاملیتش در نقل و انتقال فرهنگی میان ملتهایی است که بنا به تفاوت زبانیشان دارای فاصلهای فرهنگی از یکدیگرند. بر این اساس علاوه بر دلالتهای محتوایی آثار ترجمه شده از یک زبان به زبان دیگر بر نسبتهای فرهنگی و نیازی که هر جامعه و ملت به داشتهی آن دیگری در خود احساس کرده است، میتوان در اوج و فرودهای جریانهای ترجمه نیز به انعکاسی از نسبتهای برقرار شده میان جوامع، موقعیت آنها و سمت و سویی که پیدا کردهاند دست یافت.
بررسی این موضوع از آن جهت اهمیتی دوچندان مییابد که هستههای اولیه علوم انسانی در کشور ما از طریق ترجمه شکل گرفته و همچنان نیز منبع اصلی تغذیه این علوم در کشور، ترجمه است. جستوجو در اینکه ترجمهها در کشور ما با توجه به چه دغدغهها و با چه رویکردهایی صورت گرفته و چه آثار و نتایجی به همراه آورده و چه نقشی در ایجاد شاکلهی هر کدام از شاخههای علوم انسانی ما داشته است میتواند پرتوی متفاوتی بر وضعیت این علوم در کشور بیفکند. اینها پرسشهایی است که در پرونده «ترجمه تفکر نیست؛ آسیبشناسی وضعیت ترجمه در روند تولید علم» در رابطه با علوم سیاسی و فلسفه با دکتر خرمشاد و دکتر طالبزاده در میان گذاشته شده و به نحوی دیگر و با مروری تاریخی بر سیر ترجمه در گفتوگو با شهریار زرشناس طرح شده است. هر کدام از این گفتوگوها حاوی نکاتی است که میتواند در اندیشیدن به وضع و راه پیش روی علوم انسانی به کار آید.
مواجهه ایرانیان با غرب مدرن فرازونشیبهای بسیاری داشته و خود به عنوان مولفهای مهم موجب شکلگیری جریانهای فکری متفاوتی در ایران شده است. در مواجهه با غرب برخی غربیشدن را محور تلاشهای خود قرار دادند و برخی به سازگاری هرچه بیشتر با غرب توجه دارند و بعضی نیز از رویکرد انتقادی نسبت به غرب مدرن سخن میگویند و دیگرانی هم نفی غرب را دنبال میکنند. هر یک از این «برخی» و «بعضی»ها در گسترهی تاریخ ایران جریانهایی فکری به وجود آوردهاند. آنچه در پرونده «مکتب تحول در برابر دپارتمان تقلید، جریانشناسی تاریخی مناقشه احیاگری با روشنفکری در ایران» میخوانید نگاهی است ایجازی به سیر تکوین جریانهای فکریای که متاثر از مواجهه با غرب مدرن بهوجود آمدهاند.
در فراز و نشیب شکلگیری این جریانها از جنگ ایران و روس گرفته تا انقلاب اسلامی و این سوتر میتوان از سه جریان اصلی سخن گفت؛ جریان سکولاریستها، جریان روشنفکری دینی و جریان احیاگری دینی. هریک از این سه جریان برداشت متفاوتی از وضعیت ایران، وضعیت غرب و نحوهی پیشرفت و توسعه دارند. هریک از این جریانها تصویر متفاوتی از آیندهی ایران دارند و برای تحقق آن راه متفاوت و متمایزی را برمیگزینند. با وقوع انقلاب اسلامی جریان سکولاریستها از صحنه اجتماعی ایران طرد شد و جریان روشنفکری دینی تضعیف. آنچه امروز مناظره و منازعهی ساحت فکری ایران را شکل داده است مواجههی جریان روشنفکری دینی با جریان احیاگری دینی است؛ مواجهه و مناظرهای که برای فهم آن نیمنگاهی هم باید به سیر تکوین و تاریخ آن انداخت. پروندهی مکتب تحول که اشاره به جریان احیاگری دینی دارد یا دپارتمان تقلید که معرف جریان روشنفکری دینی است با نگاهی تاریخی تلاش دارد توجهی به این موضوع داشته باشد.
همچنین مصاحبه ماه این شماره نیز با عماد افروغ، جامعهشناس نوصدرایی درباره مسائلی چون روشنفکری، نظریه زوال اندیشه سیدجواد طباطبایی گرفته شده است. از دیگر گفتوگوهای اصلی این مجله میتوان به گفتوگو با حسن سبحانی پیرامون نسبت برنامههای توسعه و آسیبهای اجتماعی اشاره کرد.
۱۶۴ امین شماره خردنامه همشهری به سردبیری محمد عبداللهی و شورای سردبیری پیمان فراهانی، جعفر حسنخانی و محمدرضا یل در ۱۶۴ صفحه تهیه شده است که علاقهمندان میتوانند آن را از کیوسکهای مطبوعاتی سراسر کشور با قیمت ۱۰ هزار تومان تهیه کنند.