خبرگزاری مهر- گروه هنر-عطیه موذن: ارتشی ها در کوچه ها ریخته و یکی از خیابان های اصلی را بسته اند. آن طرف تر یک عده می خواهند از یک طرف خیابان به طرف دیگری بروند اما یک عده ارتشی مسلح جلویشان را گرفته اند. زنی از پشت مردم می آید و از لابلای آدم ها راهش را باز می کند وقتی بازخواستش می کنند و جواب رد می دهند هراسان و مضطرب نام دکتر را بر زبان می آورد.
همه این اتفاقات در کوچه های نزدیک به خیابان ایرانشهر در تهران رخ می دهد جایی که تبدیل به لوکیشن سریال «نفس» به کارگردانی جلیل سامان شده و بحبوحه انقلاب ۵۷ را به تصویر می کشد. کوچه های اطراف با ماشین های قدیمی و همچنین ماشین های بزرگ ارتشی اشغال شده است. عده ای به عنوان نیروهای ارتش اسلحه به دست ایستاده اند و گویی آماده باش برای آرام کردن اتفاقات احتمالی هستند و عده ای از هنروران هم کت و دامن و بلوز و شلوار و مانتو به تن دارند و به عنوان مردم داخل خیابان نقش ایفا می کنند.
قصه در یکی از روزهای سال ۵۷ می گذرد و در خلال این شلوغی های اتفاقات انقلاب و آشوب های شهر، یکی از شخصیت ها با نام عالیه در پی پزشک می گردد.
نقش عالیه را ژاله صامتی بازی می کند که لباسی شبیه کت دامن به تن دارد و از اواسط ظهر تا عصر هر بار صحنه ای را می گیرند که او از میان جمعیت به دنبال منزل یک دکتر است.
تلاش شده است با المان های مختلف فضای سال های ۵۷ بازسازی شود. یک باجه زرد رنگ تلفن سر چهار راه قرار دارد، از همان ها که تا دهه ۷۰ هنوز وجود داشتند و می توانستید درش را باز کنید داخل روید و بعد سکه را از بالای تلفن به داخل بیاندازید. سر تاسر کوچه هم انواع ماشین های قدیمی از پیکان شیک و نوی نارنجی رنگ گرفته تا فولکس و بنز و دیگر ماشین ها دیده می شود.
جلیل سامان همزمان با هر بار شروع تصویربرداری خودش هم از صحنه با گوشی موبایلش فیلم می گیرد و با نرم افزار مخصوصی که در آن دارد در لحظه اتفاق را چک می کند و زاویه های مختلف را بررسی می کند بعد از نهایی شدن صحنه دلخواهش نیز پشت مانیتور قرار می گیرد و با صدا و تصویر نهایی کار را بررسی می کند.
در چند طرف خیابان کندر دود کرده اند و بعد از هر کات در فواصل مختلف دودش را دوباره در هوا می چرخانند. بوی کندر تند است و هر بار سامان می خواهد کندر بیشتری سوزانده شود تا دودش در خیابان ها پراکندگی بیشتری داشته باشد و حال و هوای شهر بیشتر به فضای مبارزه و تیراندازی و التهاب نزدیک شود.
امور جزیی تر صحنه را دستیاران جلیل سامان مدیریت می کنند. سامان در این پلان ها بیشترین تمرکزش روی ژاله صامتی و درآمدن فضای پیرامونی اوست. در صحنه سرهنگ دوم مجید جوشقانی مدیرکل امور هنری ارتش و سیدمرتضی آذرهوشنگ مشاور امور نظامی و اجرایی کار هم حضور دارند که بر جزییات، امور اجرایی نیروهای ارتشی و اتفاقات نظامی داستان نظارت دارند.
نزدیک بعد از ظهر است و این بار در صحنه ای دیگر دوربین یک باجه تلفن و مردم منتظر در صف را می گیرد. قبل از تصویربرداری سامان با تکه ای زغال روی دیوار می نویسد «رهبر فقط خمینی» بخشی از دیوار در بک گراند صف منتظر برای تلفن دیده می شود. هنروران در صف ایستاده اند و یک نفر در داخل با آه و ناله با تلفن حرف می زند. یک مرد میانسال هم در صف وجود دارد که هر از چند گاهی به خانم داخل باجه می گوید «خانم زود باش کار داریم» این جمله را آنقدر در فواصل کوتاه می گوید که کارگردان کات می دهد و می خواهد اینقدر پشت سر هم نگوید. سامان در برداشت بعد دوباره کات می دهد و این بار از خانمی که پشت سر هم در باجه تلفن حرف می زند، می خواهد که هر از گاهی به آن طرف خط هم گوش کند و خودش یک سره حرف نزند.
ژاله صامتی که نقش عالیه را در سریال «نفس» دارد درباره حضورش در سریال «نفس» به خبرنگار مهر می گوید: من حدود ۲۷ قسمت بازنویسی شده از فیلمنامه سریال «نفس» را خواندم و این برایم جالب بود چون فیلمنامه خوب و کاملی بود و همه موارد در آن رعایت شده بود.
وی ادامه می دهد: فیلمنامه را خواندم و قبول کردم که در این سریال همکاری کنم و با این کار بعد از ۱۴ سال به تلویزیون بازگشته ام. دوست داشتم بعد از مدتی طولانی که از تلویزیون دور بودم با یک سریال خوب در قاب این رسانه حاضر شوم و اگر پروژه «نفس» را پذیرفتم به دلیل حضور جلیل سامان و همکاری با یک گروه حرفهای است.
بازیگر سریال «آژانس دوستی» درباره بازی خود در صحنه هایی که امروز گرفته شد، بیان می کند: عالیه به دنبال یک اتفاقی مجبور است از خانه بیرون برود و در مسیری که می رود گویی اولین بار است که او می بیند طی وقایع انقلاب شهر منقلب است.
صامتی با اشاره به اینکه نسل هایی که دوران جنگ و انقلاب را تجربه کرده اند با نسل های کنونی تفاوت زیادی دارند، توضیح می دهد: پسران نسل ما خیلی زود مَرد و دخترانمان مادر شدند و همه ما عملا خیلی زود مسئولیت ها را بر عهده گرفتیم و حتی از فرزندان کوچکتر از خود هم مراقبت می کردیم. اگر بخواهید به شکلی انسانی به دوران جنگ نگاه کنید یک فاجعه بود ولی سختی هایش کمک زیادی در ساخت شخصیت ما کرد اما نسل های امروز از این مسئولیت پذیری ها برخوردار نیستند و حتی گاهی می بینید وظایف اولیه خود را هم نمی توانند انجام دهند.
سرهنگ جوشقانی نیز از ابتدای تصویربرداری سریال در کنار تیم قرار دارد و در موارد متعددی او و سامان همفکری می کنند و یا سامان جزییات داستان را برایش شرح می دهد. وی در پاسخ به خبرنگار مهر درباره اهمیت مشاوره ارتش در فیلم و سریال های مرتبط با تاریخ معاصر توضیح می دهد: شاید مردم حرکت انقلابی ارتش را بیشتر در ۱۹ بهمن ۵۷ با حضور پرسنل نیروی هوایی در مدرسه علوی و احترام دسته جمعی آنها در برابر حضرت امام(ره) بدانند اما حرکت ارتش منحصر به آن زمان نمی شود بلکه از سال ۴۲ نوعی جریان شکل می گیرد و ما شهدایی از جمله شهید حسن اقارب پرست و شهید کلاهدوز را داریم که از آنها کمتر سخن گفته شده است.
سرهنگ جوشقانی درباره نحوه حضور ارتش در این سریال عنوان می کند: داستان سریال «نفس» در دوران طاغوت می گذرد و به طور کلی ما اتفاقات خاصی را در آن زمان داریم که از جمله آن ۱۷ شهریور، پیوستن ارتش به مردم و همراهی و مساعدت پس پرده ارتش با جریان انقلاب است. البته اینطور نیست که ارتش در هر سکانسی از این سریال حضور داشته باشد اما به فراخور شرایط در مقاطعی که نیاز بوده امکانات لازم فراهم شده است.
ساعات پایانی شب است و گروه مقابل یک خانه تصویربرداری خود را ادامه می دهند. با صاحب خانه هماهنگ می کنند که چراغی روشن نکند و بعد عالیه از بازیگر مقابلش که نقش همسر یک دکتر را بازی می کند و می خواهد با کلیدش در را باز کند، می پرسد که دکتر کجاست. چند برداشت می گیرند و قرار است این آخرین برداشت باشد که حین سوال عالیه که از دکتر پرس و جو می کند برق خانه یک باره روشن می شود. دستیار کارگردان به شوخی و در جواب عالیه می گوید دکتر در خانه است و کات می دهد تا دوباره صحنه را بگیرند. این بار صدای ماشینی از انتهای کوچه می آید و بعد نور چراغ ها به قاب دوربین می رسد. یک بار دیگر کات می دهند و صبر می کنند تا ماشین عبور کند. تصویربرداری در خیابان با انواع و اقسام موانع احتمالی رو به روست؛ از ماشین هایی که یک باره می پیچند و باید جلویشان را گرفت تا صداها و عبور و مرور مردم و حتی روشن و خاموش شدن چراغ خانه ها در شب.
جلیل سامان آخرین نفری است که می توان با او صحبت کرد. گروه که یکی یکی از او خداحافظی می کنند تازه با مدیر تولید هماهنگ می کند که بروند پای میز تدوین و مراحل پس از تولید را شروع کند.
سامان درباره سریال «نفس» و مقطع زمانی که داستان در آن رخ می دهد، توضیح می دهد: داستان از سال ۵۷ شروع می شود و تا سال ۶۵ ادامه دارد. در روایت داستان شخصیت های این سریال، به وقایع انقلاب می رسیم که تاثیر بسزایی در رفتار شخصیت ها و دگرگون شدن آنها دارد. در شرایط سخت انقلاب و جنگ ما با روحیات، ظرفیت ها و توانمندی های این افراد آشنا می شویم.
این کارگردان که آثارش از تمی عاشقانه هم برخوردار است، یادآور می شود: من دوست دارم قصه هایم عاشقانه باشد با این حال عشق در این کار با دو مجموعه قبلی من تفاوت هایی دارد و من به گونه دیگری به عشق نگاه کرده ام که بیش از این نمی توانم آن را باز کنم اما تنها می توانم بگویم که این عشق می تواند برای بیننده کمی غیرمترقبه باشد.
ساعت ۲۱ شب است و سامان تقریبا آخرین نفر گروه سریالش است که هنوز لوکیشن را ترک نکرده است.
«نفس» به تهیه کنندگی مشترک سیداحمد کاشانچی و محمود رضایی سومین سریال از سه گانه سامان است که در ۲۶ قسمت یک درام روانشناسانه را در بستر وقایع سیاسی قبل و بعد از انقلاب روایت می کند. داستان سریال در مورد جوانی پر شر و شور است که در بحبوحه وقایع انقلاب رازی در زندگی اش فاش می شود. او برای رسیدن به حقیقت حوادث پیچیده ای را پشت سرمی گذارد.